Ahmadinejad is not Iran's President - احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست - Ahmadinejad n'est pas le Président de l'Iran - Ahmadinejad is niet de president van Iran - Ahmadinedschad ist nicht der iranische Präsident - Ahmadinejad non è il Presidente dell'Iran - Ахмадинежад не президент Ирана - وأحمدي نجاد ليس الرئيس الايراني - 内贾德不是伊朗总统 - अहमदीनेजाद ने ईरान के राष्ट्रपति नहीं है - אחמדינג 'אד הוא לא נשיא איראן - Ahmadinejad bukan Presiden Iran - アハマディネジャドイラン大統領されていません - Ahmadinejad ไม่อิหร่านของประธานาธิบดี - Ахмадінежад не президент Ірану - 아마 디 네 자드이란 대통령이되지 않습니다 - Ahmedinejad İran Cumhurbaşkanı değildir - Ahmadinejad is nie Iran se president - Ахмадинеджад не е Иранският президент - Ahmadinejad ay hindi Iran's Pangulo - Ahmedinedžad nije Iran's President - Ahmadinejad ei ole Iranin presidentin - Ahmadineyad non é o presidente do Irán
آیت‌الله العظمی منتظری، مرجع بزرگ تقلید، در پاسخ به نامه سرگشاده‌ای که جمعی از حامیان مهندس میرحسین موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام نوشته‌اند، تصریح کرد که سکوت در مقابل این‌همه مظالم و فجایع و تضییع حقوق که متاسفانه به نام اسلام و حاکمیت اسلامی انجام می‌شود، گناه بزرگی است.

«موج سبز آزادی» متن کامل این نامه سرگشاده و تصویر پاسخ آیت‌الله العظمی منتظری به این نامه را در ادامه منتشر می‌کند:

بسمه تعالی

نامه سرگشاده جمعی از حامیان مهندس موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام

ضمن عرض سلام ودعا

روحانیت راستین در طول تاریخ تشیع پناه مردم از جور حکام بوده است و حضور آنان زنده نگهدارنده نور امید در دل بندگان خدا می باشد. در این مقطع نیز اعتماد ملت به مراجع وروحانیون نباید به علت به وجود آمدن شرایط دیکتاتوری و حکومت نظامی در این مرز وبوم از بین برود در شرایطی که افراد مغرضی در حال تاختن هستند که هیچ بویی از دیندای نبرده اند و وقیحانه اعمال خشونت باری از قبیل ضرب وشتم شدید ،زدن گاز اشک آور ، ایجاد فضای رعب و وحشت علیه کسانی که به صورت مسالمت آمیز میخواستند اعتراض خود را نشان دهند،کشتن عده ای از جوانان ودستگیری تعداد زیادی از آنان ،اعمال وحشیانه ترین شکنجه های جسمی وروحی گرفته تا آزار واذیت های جنسی فراوان که البته به دلیل سنگین بودن جرم این مساله آنرا حاشا می کنند ولی مگر می شود خورشید را پشت ابر پنهان کرد و بعد هم برگزاری دادگاههای نمایشی که اصلا اعتراف گرفتن تحت شرایط خاص زندان قابل استناد وقابل پذیرش نیست زیرا اگر این افراد که اعترافات آنها پخش شد عقیده شان این بود قبل از رفتن به زندان این عقاید را بیان می کردند.
لازم به یادآوری است که طبق اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشته عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد ونیز اصل 38 نیز بیان میکند که هر گونه شکنجه برای گرفتن اقراریا کسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت ،اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

همچنین بر اساس ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس نباید شکنجه شود وتحت مجازات و یا رفتاری ظالمانه و یا تحقیر آمیز قرار گیرد.این در حالی است که افرادی که الان در زندانها هستند دراثر شکنجه بعضا تا 20 کیلو وزن کم کرده اند و با ناراحتی های شدید مواجه شده اند و تعدادی زیر شکنجه جان دادند .آنجا که پیامبر اکرم به خاطر در آوردن خلخال از پای زن یهودی می فرمایند اگر کسی از این غصه بمیرد بر ا و ملامتی نیست حال ما با دیدن وشنیدن این همه فجایع و ظلم و ستم به خصوص وقایعی که در زندانها اتفاق می افتد چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ به خصوص اینکه همه این اتفاقات از جانب مدعیان اسلام صورت گرفته است.

اما سکوت شما مراجع وروحانیون موجب ذبح دین پای حفظ قدرت آقایان میشود در نتیجه جایگاه مرجعیت نزد مردم دچار تزلزل میشود.
در آخر از شما می خواهیم با پاسخ دادن به چند سوال ما را مورد عنایت قرار دهید:

1-آیا حکومت اسلامی شرعا مجاز است مخالفان خود را ضرب و شتم شدید کند که در بسیاری از موارد منجر به نقص عضو شده یا در صورت تیر اندازی منجر به فوت شده باشد؟
2-رفتار حکومت اسلامی با زندانی چگونه باید باشد؟
3-حکم افرادی که هیچ حریمی حتی حریم خدا را برای زندانی نگه نمی دارند و هر نوع شکنجه ای به او میدهند چیست؟
4-استفاده از رسانه ملی و امکانات بیت المال در جهت منافع یک گروه خاص و تخریب گروه دیگر از نظر شرعی چگونه است؟
5-گرفتن اعتراف زیر شکنجه و دروغ بستن به معترضان خواهان اجرای عدالت مبنی بر ارتباط با کشورهای خا رجی علیه مملکت چه حکمی دارد؟
6- ممانعت از اطلاع رسانی، اخلال در وسایل ارتباطی ،محدودیت سایتهای خبری در کشور اسلامی حکمش چیست؟

پاسخ کوتاه اما گویای آیت‌الله منتظری

آیت‌الله العظمی منتظری، مرجع بزرگ تقلید، در پاسخ به نامه سرگشاده‌ای که جمعی از حامیان مهندس میرحسین موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام نوشته‌اند، تصریح کرد که سکوت در مقابل این‌همه مظالم و فجایع و تضییع حقوق که متاسفانه به نام اسلام و حاکمیت اسلامی انجام می‌شود، گناه بزرگی است.

«موج سبز آزادی» متن کامل این نامه سرگشاده و تصویر پاسخ آیت‌الله العظمی منتظری به این نامه را در ادامه منتشر می‌کند:

بسمه تعالی

نامه سرگشاده جمعی از حامیان مهندس موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام

ضمن عرض سلام ودعا

روحانیت راستین در طول تاریخ تشیع پناه مردم از جور حکام بوده است و حضور آنان زنده نگهدارنده نور امید در دل بندگان خدا می باشد. در این مقطع نیز اعتماد ملت به مراجع وروحانیون نباید به علت به وجود آمدن شرایط دیکتاتوری و حکومت نظامی در این مرز وبوم از بین برود در شرایطی که افراد مغرضی در حال تاختن هستند که هیچ بویی از دیندای نبرده اند و وقیحانه اعمال خشونت باری از قبیل ضرب وشتم شدید ،زدن گاز اشک آور ، ایجاد فضای رعب و وحشت علیه کسانی که به صورت مسالمت آمیز میخواستند اعتراض خود را نشان دهند،کشتن عده ای از جوانان ودستگیری تعداد زیادی از آنان ،اعمال وحشیانه ترین شکنجه های جسمی وروحی گرفته تا آزار واذیت های جنسی فراوان که البته به دلیل سنگین بودن جرم این مساله آنرا حاشا می کنند ولی مگر می شود خورشید را پشت ابر پنهان کرد و بعد هم برگزاری دادگاههای نمایشی که اصلا اعتراف گرفتن تحت شرایط خاص زندان قابل استناد وقابل پذیرش نیست زیرا اگر این افراد که اعترافات آنها پخش شد عقیده شان این بود قبل از رفتن به زندان این عقاید را بیان می کردند.
لازم به یادآوری است که طبق اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشته عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد ونیز اصل 38 نیز بیان میکند که هر گونه شکنجه برای گرفتن اقراریا کسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت ،اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

همچنین بر اساس ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس نباید شکنجه شود وتحت مجازات و یا رفتاری ظالمانه و یا تحقیر آمیز قرار گیرد.این در حالی است که افرادی که الان در زندانها هستند دراثر شکنجه بعضا تا 20 کیلو وزن کم کرده اند و با ناراحتی های شدید مواجه شده اند و تعدادی زیر شکنجه جان دادند .آنجا که پیامبر اکرم به خاطر در آوردن خلخال از پای زن یهودی می فرمایند اگر کسی از این غصه بمیرد بر ا و ملامتی نیست حال ما با دیدن وشنیدن این همه فجایع و ظلم و ستم به خصوص وقایعی که در زندانها اتفاق می افتد چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ به خصوص اینکه همه این اتفاقات از جانب مدعیان اسلام صورت گرفته است.

اما سکوت شما مراجع وروحانیون موجب ذبح دین پای حفظ قدرت آقایان میشود در نتیجه جایگاه مرجعیت نزد مردم دچار تزلزل میشود.
در آخر از شما می خواهیم با پاسخ دادن به چند سوال ما را مورد عنایت قرار دهید:

1-آیا حکومت اسلامی شرعا مجاز است مخالفان خود را ضرب و شتم شدید کند که در بسیاری از موارد منجر به نقص عضو شده یا در صورت تیر اندازی منجر به فوت شده باشد؟
2-رفتار حکومت اسلامی با زندانی چگونه باید باشد؟
3-حکم افرادی که هیچ حریمی حتی حریم خدا را برای زندانی نگه نمی دارند و هر نوع شکنجه ای به او میدهند چیست؟
4-استفاده از رسانه ملی و امکانات بیت المال در جهت منافع یک گروه خاص و تخریب گروه دیگر از نظر شرعی چگونه است؟
5-گرفتن اعتراف زیر شکنجه و دروغ بستن به معترضان خواهان اجرای عدالت مبنی بر ارتباط با کشورهای خا رجی علیه مملکت چه حکمی دارد؟
6- ممانعت از اطلاع رسانی، اخلال در وسایل ارتباطی ،محدودیت سایتهای خبری در کشور اسلامی حکمش چیست؟

پاسخ کوتاه اما گویای آیت‌الله منتظری


عصر دیروز از خبر دردناک هتک حرمت و قتل فجیع دختر یک جانباز شهید در تهران توسط عوامل لباس شخصی‌ها پرده برداشتیم. اکنون گزارش دقیق‌تری از جزئیات این ماجرای تکان‌دهنده را به روایت یکی از چهره‌های سرشناس دولت اصلاحات که بنا نیست نامش فاش شود، در «موج سبز آزادی» می‌خوانید.

اولین گزارش درباره شناسایی قربانی جدید جنایت لباس شخصی‌ها

سعیده پورآقایی به خاطر الله اکبر گفتن دستگیر شد، اما نه در شب و در هنگام گفتن؛ بلکه این بازداشت، یا در واقع ربودن، در روز و با مراجعه سه نفر خانم چادری به منزل، در حالی که سعیده در خانه تنها بوده است، صورت می‌گیرد. این خانم‌ها به وی اعلام می‌کنند که الله اکبر گفتن او باعث تحریک سایر همسایگان به گفتن الله اکبر شده است و وی باید به همراه آنان به بازداشتگاه برود.

سعیده در حالی که هیچ کس در خانه نبوده و با توجه به این احتمال که مادرش بعد از بازگشت به خانه نگران وی خواهد شد یا پشت در خواهد ماند، به همسایگان اطلاع می‌دهد که وی را برای بازجویی به بازداشتگاه می‌برند. وی همچنین درب منزل را باز می‌گذارد و به یکی از خانم‌های همسایه می‌سپارد که اگر مادرش کلید نداشت، ماجرا را برای وی توضیح دهد و تا رسیدن مادرش مراقب خانه باشد.

بعد از اینکه مادر سعیده در جریان این اتفاق قرار می‌گیرد، از هر طریقی که می‌تواند، جویای احوال دخترش می شود، اما خبری پیدا نمی‌کند. نهایتا دست به دامن دکتر (...) از همرزمان سابق همسرش - شهید پورآقایی - می‌شود. آقای (...) به هر دری می‌زند، نتیجه‌ای نمی‌گیرد و نهایتا به دلیل ارادتی که به پدر این دختر داشته است، تصمیم می‌گیرد موضوع را با هاشمی ثمره، از دوستان مشترک خود و شهید پورآقایی مطرح کند.

آقای هاشمی ثمره نیز پس از مدت زمانی تماس می گیرد و بدون هر توضیحی فقط به آنها می‌گوید که به بلوک شماره شش پزشک قانونی مراجعه کنند. مادر سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می روند و با جسد غیر قابل شناسایی یک دختر سوخته مواجه می‌شوند. مادر سعیده بیان می‌کند که این جسد برای رد گم کردن است و جسد دختر وی نیست. اما پس از بازرسی دقیق بدن جسد و کشف خالی که روی پای مقتول بوده، از هویت او اطمینان حاصل می‌کند و از هوش می‌رود. پزشکی قانونی نیز گزارش قابل تاملی در این باره ارائه کرده که از جنایات فجیع ربایندگان این دختر خبر می‌دهد و شاید به زودی منتشر شود.

هرچند جسد این دختر بی‌گناه مورد مشاهده مادر او و همراهان وی قرار گرفته، اما جسد را به آنها تحویل نمی‌دهند و تحت شرایط کنترل شده و بدون سر و صدا به خاک می‌سپارند و به مادرش نیز اعلام می‌کنند که اگر این موضوع رسانه‌ای شود، اسنادی را مبنی بر فاحشه بودن دخترش و قتل وی در همین راستا منتشر خواهند کرد.

اما اظهار نظر مادر این شهید مبنی بر اینکه دختر وی بر اثر بیماری درگذشته، مورد سوء ظن فامیل واقع می‌شود و به این ترتیب بر اثر پیگیری آنها، جزئیات ماجرا فاش می‌شود.

در مراسم ختم غریبانه‌ای که روز شنبه برای سعیده گرفته شد، مهندس میرحسین موسوی هم شرکت داشت و به خانواده‌ی او تسلیت گفت.

عصر دیروز از خبر دردناک هتک حرمت و قتل فجیع دختر یک جانباز شهید در تهران توسط عوامل لباس شخصی‌ها پرده برداشتیم. اکنون گزارش دقیق‌تری از جزئیات این ماجرای تکان‌دهنده را به روایت یکی از چهره‌های سرشناس دولت اصلاحات که بنا نیست نامش فاش شود، در «موج سبز آزادی» می‌خوانید.

اولین گزارش درباره شناسایی قربانی جدید جنایت لباس شخصی‌ها

سعیده پورآقایی به خاطر الله اکبر گفتن دستگیر شد، اما نه در شب و در هنگام گفتن؛ بلکه این بازداشت، یا در واقع ربودن، در روز و با مراجعه سه نفر خانم چادری به منزل، در حالی که سعیده در خانه تنها بوده است، صورت می‌گیرد. این خانم‌ها به وی اعلام می‌کنند که الله اکبر گفتن او باعث تحریک سایر همسایگان به گفتن الله اکبر شده است و وی باید به همراه آنان به بازداشتگاه برود.

سعیده در حالی که هیچ کس در خانه نبوده و با توجه به این احتمال که مادرش بعد از بازگشت به خانه نگران وی خواهد شد یا پشت در خواهد ماند، به همسایگان اطلاع می‌دهد که وی را برای بازجویی به بازداشتگاه می‌برند. وی همچنین درب منزل را باز می‌گذارد و به یکی از خانم‌های همسایه می‌سپارد که اگر مادرش کلید نداشت، ماجرا را برای وی توضیح دهد و تا رسیدن مادرش مراقب خانه باشد.

بعد از اینکه مادر سعیده در جریان این اتفاق قرار می‌گیرد، از هر طریقی که می‌تواند، جویای احوال دخترش می شود، اما خبری پیدا نمی‌کند. نهایتا دست به دامن دکتر (...) از همرزمان سابق همسرش - شهید پورآقایی - می‌شود. آقای (...) به هر دری می‌زند، نتیجه‌ای نمی‌گیرد و نهایتا به دلیل ارادتی که به پدر این دختر داشته است، تصمیم می‌گیرد موضوع را با هاشمی ثمره، از دوستان مشترک خود و شهید پورآقایی مطرح کند.

آقای هاشمی ثمره نیز پس از مدت زمانی تماس می گیرد و بدون هر توضیحی فقط به آنها می‌گوید که به بلوک شماره شش پزشک قانونی مراجعه کنند. مادر سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می روند و با جسد غیر قابل شناسایی یک دختر سوخته مواجه می‌شوند. مادر سعیده بیان می‌کند که این جسد برای رد گم کردن است و جسد دختر وی نیست. اما پس از بازرسی دقیق بدن جسد و کشف خالی که روی پای مقتول بوده، از هویت او اطمینان حاصل می‌کند و از هوش می‌رود. پزشکی قانونی نیز گزارش قابل تاملی در این باره ارائه کرده که از جنایات فجیع ربایندگان این دختر خبر می‌دهد و شاید به زودی منتشر شود.

هرچند جسد این دختر بی‌گناه مورد مشاهده مادر او و همراهان وی قرار گرفته، اما جسد را به آنها تحویل نمی‌دهند و تحت شرایط کنترل شده و بدون سر و صدا به خاک می‌سپارند و به مادرش نیز اعلام می‌کنند که اگر این موضوع رسانه‌ای شود، اسنادی را مبنی بر فاحشه بودن دخترش و قتل وی در همین راستا منتشر خواهند کرد.

اما اظهار نظر مادر این شهید مبنی بر اینکه دختر وی بر اثر بیماری درگذشته، مورد سوء ظن فامیل واقع می‌شود و به این ترتیب بر اثر پیگیری آنها، جزئیات ماجرا فاش می‌شود.

در مراسم ختم غریبانه‌ای که روز شنبه برای سعیده گرفته شد، مهندس میرحسین موسوی هم شرکت داشت و به خانواده‌ی او تسلیت گفت.
موج سبز ایران : وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد. برنامه‌ی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟

از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.

طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.

در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.

انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.

فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.

تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:

- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.
- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.

اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟

کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.

هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».

راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.

سخنان هفته‌ی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.

بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.

یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟

سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.

از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟

اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.

------------------------------------

(1) الیاس نادران، نماینده‌ی مجلس، در روز 13 مرداد در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه می‌گوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیته‌ی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیب‌دیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده می‌شود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانه‌ها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفت‌و‌گو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»
موج سبز ایران : وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد. برنامه‌ی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟

از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.

طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.

در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.

انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.

فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.

تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:

- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.
- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.

اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟

کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.

هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».

راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.

سخنان هفته‌ی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.

بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.

یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟

سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.

از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟

اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.

------------------------------------

(1) الیاس نادران، نماینده‌ی مجلس، در روز 13 مرداد در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه می‌گوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیته‌ی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیب‌دیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده می‌شود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانه‌ها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفت‌و‌گو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»

آيت‌الله العظمی حسينعلی منتظری، از مراجع تقليد شيعيان، در پاسخ به يک استفتاء درباره‌ی نقش رضايت اکثريت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصريح کرد که مشروعيت ولايت و
حاکميت غير معصومين (ع) با انتخاب صحيح و آزاد مردم محقق می‌شود و بدون آن، نه مشروعيت دارد و نه مقبوليت. ايشان در بخش ديگری از اين فتوای صريح خود، خاطرنشان کرد که در تاريخ ثبت نشده که امامان
شيعه برای گرفتن قدرت و حاکميت متوسل به زور و سلاح شده باشند.

« متن کامل سؤال مطرح شده از آيت‌الله العظمی منتظری و تصوير پاسخ اين مرجع تقليد را که به مهر شخصی ايشان ممهور شده است، در ادامه منتشر می‌شود:

متن استف
تاء از آيت‌الله العظمی منتظری

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری

از آن جا که وقايع اخير منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظريه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به اين نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبين
پرشماری در ميان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بيان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در اين موضوع فراهم شود، ثانيا زمينه‌ی بهر
ه‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.
مورد سوال در
موضوع «ميزان نقش رضايت اکثريت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان يکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولايت بر روی زمين بوده‌اند، شرايطی پيش می‌آمد که معصوم
(ع) به لحاظ قوای قهريه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضايت اکثريت داشت، بر اساس شناخت ما از سيره و روش آن بزرگواران، آيا ايشان با تکيه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟

با تشکر و احترام.

تصوير پاسخ آيت‌الله العظمی منتظری

آيت‌الله العظمی حسينعلی منتظری، از مراجع تقليد شيعيان، در پاسخ به يک استفتاء درباره‌ی نقش رضايت اکثريت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصريح کرد که مشروعيت ولايت و
حاکميت غير معصومين (ع) با انتخاب صحيح و آزاد مردم محقق می‌شود و بدون آن، نه مشروعيت دارد و نه مقبوليت. ايشان در بخش ديگری از اين فتوای صريح خود، خاطرنشان کرد که در تاريخ ثبت نشده که امامان
شيعه برای گرفتن قدرت و حاکميت متوسل به زور و سلاح شده باشند.

« متن کامل سؤال مطرح شده از آيت‌الله العظمی منتظری و تصوير پاسخ اين مرجع تقليد را که به مهر شخصی ايشان ممهور شده است، در ادامه منتشر می‌شود:

متن استف
تاء از آيت‌الله العظمی منتظری

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری

از آن جا که وقايع اخير منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظريه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به اين نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبين
پرشماری در ميان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بيان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در اين موضوع فراهم شود، ثانيا زمينه‌ی بهر
ه‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.
مورد سوال در
موضوع «ميزان نقش رضايت اکثريت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان يکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولايت بر روی زمين بوده‌اند، شرايطی پيش می‌آمد که معصوم
(ع) به لحاظ قوای قهريه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضايت اکثريت داشت، بر اساس شناخت ما از سيره و روش آن بزرگواران، آيا ايشان با تکيه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟

با تشکر و احترام.

تصوير پاسخ آيت‌الله العظمی منتظری

شفيعی کدکنی از ايران رفت!

شايد مسافران فرودگاه بين‌المللی امام خمينی (ره) هم نمی‌دانستند پيرمردی که چمدان به دست کنارشان ايستاده تا پله‌های هواپيما را بالا برود و برای هميشه با دلبستگی‌های سرزمين مادری‌اش خداحافظی کند، کسی است که فرهنگ اين سرزمين مديون سال‌ها از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما اينگونه بی‌سروصدا از دستش داده‌ايم.

شايد مسافران پنج‌شنبه شب فرودگاه بين‌المللی امام نمی‌دانستند آوازخوان «کوچه باغ‌های نيشابور» برای اينکه ديگر طاقت خيلی چيزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثيه‌اش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که يک عمر از آن گريزان بود.

پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفيعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر برجسته، تهران را به مقصد آمريکا ترک کرد تا فصل تازه‌ای را در آغاز دهه هفتم زندگی‌اش پيش بگيرد، اما ترديدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر، سال‌ها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجويان حسرت روزهايی را خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفيعی کدکنی برای جامعه فرهنگی ايران ارزشمندتر از تصور خيلی‌ها بود؛ هرچند هيچ عکاس و خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن هميشگی او را به تصوير بکشد و کسی غير از خانواده‌اش برای بدرقه او نرفته بود.
خبر رفتن شفيعی کدکنی به آن سوی آب‌ها زمستان گذشته دهان به دهان چرخيد، اما کسی آن را جدی نگرفت. ماجرا از اين قرار بود که استاد در يکی از کلاس‌های درسش قصد خود برای عزيمت به خارج از کشور را مطرح می‌کند و از دانشجويان می‌خواهد تا کارهای نيمه تمامی را که به او مربوط می‌شود، انجام دهند. آن روزها يکی از دانشجويان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار يکی از روزنامه‌ها مطرح می‌کند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگيرد. رفتن شفيعی کدکنی آن روزها برای اولين بار در يکی از وبلاگ‌ها منتشر شد، ولی کسی جدی‌اش نگرفت. رسانه‌ها از يک طرف اصل خبر را شايعه نويسنده وبلاگ می‌دانستند از طرفی ديگر نمی‌توانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همين اواخر يکی از نشريات تقريبا زرد يک بار ديگر به قول خودش به آن شايعه دامن زد و يادآور شد که خوشبختانه خبر تنها در حد شايعه باقی مانده است.

همه چيز همين‌گونه گذشت تا يکی از روزهای هفته گذشته فيض شريفی شاعر و منتقد شيرازی و از دوستان چهره بلند آوازه ادبيات ايران يک بار ديگر خبر رفتن شفيعی کدکنی را برای نويسنده همان وبلاگ تشريح کرد. انگار شفيعی کدکنی با تلفن از دوستانش خداحافظی می‌کرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتيم و منتظر مانديم تا بالاخره اتفاقی که نبايد افتاد و شفيعی کدکنی به دعوت دانشگاه پريستون ترجيح داد زندگی‌اش را در آمريکا ادامه بدهد و در همان جا به تدريس بپردازد. او اولين استاد برجسته‌ای نيست که رفتن را به ماندن ترجيح داد؛ اما تا اين لحظه آخرين نفر از نسل طلايی اساتيد ايرانی است که بيشتر از اين ماندن را تاب نياورد. شايد هم از مهم‌ترين استاد دانشگاه‌های ايران به شمار بيايد که تاکنون ترک وطن کرده است.

پنج‌شنبه گذشته شفيعی کدکنی آخرين لحظات تهران را با دوستان قديمی‌اش مرتضی کاخی و محمدرضا حکيمی و خانواده‌اش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پريستون يکساله است، ولی چون شفيعی گرين کارت دارد قصد کرده سال‌های بيشتری را در آمريکا بگذراند. جامعه دانشگاهی ايران يکی از علمی‌ترين چهره‌هايش را از دست داد. برای آنهايی که مثل مرتضی کاخی يک عمر را با شفيعی گذراندند اين روزها، به تلخی زيتون‌های رودبار می‌گذرد. حتما تا چند وقت ديگر که دانشگاه‌ها پس از تعطيلات تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجويان دانشگاه تهران هم آغاز می‌شود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبه‌رو خواهند شد که يکسال و اندی پيش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قيصر را اشک ريخته بود.

مهرماه که بيايد تازه روزهای تلخ آغاز می‌شود و خيلی‌ها تنها می‌ايستند و زمزمه می‌کنند:

«به کجا چنين شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز اين سرا، سرايم
«سفرت به خير اما تو و دوستی، خدا را
چو از اين کوير وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران، / برسان سلام ما را»

شفيعی کدکنی از ايران رفت!

شايد مسافران فرودگاه بين‌المللی امام خمينی (ره) هم نمی‌دانستند پيرمردی که چمدان به دست کنارشان ايستاده تا پله‌های هواپيما را بالا برود و برای هميشه با دلبستگی‌های سرزمين مادری‌اش خداحافظی کند، کسی است که فرهنگ اين سرزمين مديون سال‌ها از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما اينگونه بی‌سروصدا از دستش داده‌ايم.

شايد مسافران پنج‌شنبه شب فرودگاه بين‌المللی امام نمی‌دانستند آوازخوان «کوچه باغ‌های نيشابور» برای اينکه ديگر طاقت خيلی چيزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثيه‌اش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که يک عمر از آن گريزان بود.

پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفيعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر برجسته، تهران را به مقصد آمريکا ترک کرد تا فصل تازه‌ای را در آغاز دهه هفتم زندگی‌اش پيش بگيرد، اما ترديدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر، سال‌ها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجويان حسرت روزهايی را خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفيعی کدکنی برای جامعه فرهنگی ايران ارزشمندتر از تصور خيلی‌ها بود؛ هرچند هيچ عکاس و خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن هميشگی او را به تصوير بکشد و کسی غير از خانواده‌اش برای بدرقه او نرفته بود.
خبر رفتن شفيعی کدکنی به آن سوی آب‌ها زمستان گذشته دهان به دهان چرخيد، اما کسی آن را جدی نگرفت. ماجرا از اين قرار بود که استاد در يکی از کلاس‌های درسش قصد خود برای عزيمت به خارج از کشور را مطرح می‌کند و از دانشجويان می‌خواهد تا کارهای نيمه تمامی را که به او مربوط می‌شود، انجام دهند. آن روزها يکی از دانشجويان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار يکی از روزنامه‌ها مطرح می‌کند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگيرد. رفتن شفيعی کدکنی آن روزها برای اولين بار در يکی از وبلاگ‌ها منتشر شد، ولی کسی جدی‌اش نگرفت. رسانه‌ها از يک طرف اصل خبر را شايعه نويسنده وبلاگ می‌دانستند از طرفی ديگر نمی‌توانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همين اواخر يکی از نشريات تقريبا زرد يک بار ديگر به قول خودش به آن شايعه دامن زد و يادآور شد که خوشبختانه خبر تنها در حد شايعه باقی مانده است.

همه چيز همين‌گونه گذشت تا يکی از روزهای هفته گذشته فيض شريفی شاعر و منتقد شيرازی و از دوستان چهره بلند آوازه ادبيات ايران يک بار ديگر خبر رفتن شفيعی کدکنی را برای نويسنده همان وبلاگ تشريح کرد. انگار شفيعی کدکنی با تلفن از دوستانش خداحافظی می‌کرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتيم و منتظر مانديم تا بالاخره اتفاقی که نبايد افتاد و شفيعی کدکنی به دعوت دانشگاه پريستون ترجيح داد زندگی‌اش را در آمريکا ادامه بدهد و در همان جا به تدريس بپردازد. او اولين استاد برجسته‌ای نيست که رفتن را به ماندن ترجيح داد؛ اما تا اين لحظه آخرين نفر از نسل طلايی اساتيد ايرانی است که بيشتر از اين ماندن را تاب نياورد. شايد هم از مهم‌ترين استاد دانشگاه‌های ايران به شمار بيايد که تاکنون ترک وطن کرده است.

پنج‌شنبه گذشته شفيعی کدکنی آخرين لحظات تهران را با دوستان قديمی‌اش مرتضی کاخی و محمدرضا حکيمی و خانواده‌اش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پريستون يکساله است، ولی چون شفيعی گرين کارت دارد قصد کرده سال‌های بيشتری را در آمريکا بگذراند. جامعه دانشگاهی ايران يکی از علمی‌ترين چهره‌هايش را از دست داد. برای آنهايی که مثل مرتضی کاخی يک عمر را با شفيعی گذراندند اين روزها، به تلخی زيتون‌های رودبار می‌گذرد. حتما تا چند وقت ديگر که دانشگاه‌ها پس از تعطيلات تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجويان دانشگاه تهران هم آغاز می‌شود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبه‌رو خواهند شد که يکسال و اندی پيش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قيصر را اشک ريخته بود.

مهرماه که بيايد تازه روزهای تلخ آغاز می‌شود و خيلی‌ها تنها می‌ايستند و زمزمه می‌کنند:

«به کجا چنين شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز اين سرا، سرايم
«سفرت به خير اما تو و دوستی، خدا را
چو از اين کوير وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران، / برسان سلام ما را»

پارلمان‌نيوز: عضو فراکسيون خط امام(ره) گفت:«علی‌غم تاکيد مقام معظم رهبری برای برخورد با جنايات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر می‌رسد برخی نهادها و دستگاه‌ها راه فرار رو به جلو را در پيش گرفته و اعلام برائت می‌کنند.»
نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نيوز»، در پاسخ به سئوالی در مورد اظهارات سردار جعفری مبنی بر کشته شدن ۲۹نفر در حوادث پس از انتخابات که حدود ۲۰ نفر از آنها بسيجی بوده‌اند، گفت:« با توجه به اين آماری که می‌گويند پس چرا ما هيچ مراسمی نديديم که برای آنها بگيرند؟»
وی ادامه داد:« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چيزی که تاکنون ما ديديم يک نفربسيجی بيشتر نبود که برايش مراسم گرفتند.»
نماينده شهرکرد با بيان اينکه اگر سردار جعفری اسمی در اختيار دارند اعلام کنند، گفت:«در اين صورت حتما صدا و سيما دنبالش می‌رود.»
عضو فراکسيون خط امام(ره) مجلس تصريح کرد:«به نظر می‌آيد با اظهارات مقام‌معظم رهبری که گفتند بايد با عوامل جنايت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخيل بوده‌اند در حال فرار رو به جلو هستند.»
وی ادامه داد:«اگر قرار باشد با جنايات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پيدا می‌کند و فقط در رده‌های پايين نمی‌ماند.»
ترابی تصريح کرد:« در اين شرايط شايد دستگاه‌ها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
عضو فراکسيون خط امام(ره)مجلس در پاسخ به سئوال ديگری مبنی بر اظهارات يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای پيگيری وضعيت بازداشتگاه‌ها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهريزک غير علنی خواهد بود، گفت:«تشخيص اين موضوع با دادگاه است.»
وی خاطر نشان کرد:«اگر نتيجه تحقيقات بازداشتگاه کهريزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نبايد اسمشان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند يا اسرار نظام فاش بشود در غير اين صورت علنی نمی‌شود.»
پارلمان‌نيوز: عضو فراکسيون خط امام(ره) گفت:«علی‌غم تاکيد مقام معظم رهبری برای برخورد با جنايات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر می‌رسد برخی نهادها و دستگاه‌ها راه فرار رو به جلو را در پيش گرفته و اعلام برائت می‌کنند.»
نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نيوز»، در پاسخ به سئوالی در مورد اظهارات سردار جعفری مبنی بر کشته شدن ۲۹نفر در حوادث پس از انتخابات که حدود ۲۰ نفر از آنها بسيجی بوده‌اند، گفت:« با توجه به اين آماری که می‌گويند پس چرا ما هيچ مراسمی نديديم که برای آنها بگيرند؟»
وی ادامه داد:« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چيزی که تاکنون ما ديديم يک نفربسيجی بيشتر نبود که برايش مراسم گرفتند.»
نماينده شهرکرد با بيان اينکه اگر سردار جعفری اسمی در اختيار دارند اعلام کنند، گفت:«در اين صورت حتما صدا و سيما دنبالش می‌رود.»
عضو فراکسيون خط امام(ره) مجلس تصريح کرد:«به نظر می‌آيد با اظهارات مقام‌معظم رهبری که گفتند بايد با عوامل جنايت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخيل بوده‌اند در حال فرار رو به جلو هستند.»
وی ادامه داد:«اگر قرار باشد با جنايات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پيدا می‌کند و فقط در رده‌های پايين نمی‌ماند.»
ترابی تصريح کرد:« در اين شرايط شايد دستگاه‌ها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
عضو فراکسيون خط امام(ره)مجلس در پاسخ به سئوال ديگری مبنی بر اظهارات يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای پيگيری وضعيت بازداشتگاه‌ها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهريزک غير علنی خواهد بود، گفت:«تشخيص اين موضوع با دادگاه است.»
وی خاطر نشان کرد:«اگر نتيجه تحقيقات بازداشتگاه کهريزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نبايد اسمشان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند يا اسرار نظام فاش بشود در غير اين صورت علنی نمی‌شود.»

حمزه غالبی آزاد شد!

پارلمان‌نيوز: رئيس ستاد جوانان ستاد ميرحسين موسوی آزاد شد.
به گزارش خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره) مجلس «پارلمان‌نيوز»، حمزه غالبی ساعتی پيش آزاد شد.
وی که از اعضای جبهه مشارکت و از فعالان سياسی جوان بسيار نزديک به ميرحسين موسوی به شمار می‌رفت و نقشی اصلی را در ستاد انتخاباتی نخست‌وزير مورد تائيد و حمايت امام راحل ايفا می‌کرد، نزديک به هفتاد روز پيش بازداشت شد و در طی اين مدت بنابر اخبار رسيده همچون شهاب طباطبايی و محمدرضا جلايی‌پور برای اعتراف تحت فشار شديدی بود.
غالبی از چهره‌های اصلاح‌طلب مذهبی و معتدل بازداشت‌شده‌ای بود که به دادگاه اخير نيز آورده شد اما در کيفرخواست عمومی مطرح شده، اتهامی عليه او مطرح نشده بود.

حمزه غالبی آزاد شد!

پارلمان‌نيوز: رئيس ستاد جوانان ستاد ميرحسين موسوی آزاد شد.
به گزارش خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره) مجلس «پارلمان‌نيوز»، حمزه غالبی ساعتی پيش آزاد شد.
وی که از اعضای جبهه مشارکت و از فعالان سياسی جوان بسيار نزديک به ميرحسين موسوی به شمار می‌رفت و نقشی اصلی را در ستاد انتخاباتی نخست‌وزير مورد تائيد و حمايت امام راحل ايفا می‌کرد، نزديک به هفتاد روز پيش بازداشت شد و در طی اين مدت بنابر اخبار رسيده همچون شهاب طباطبايی و محمدرضا جلايی‌پور برای اعتراف تحت فشار شديدی بود.
غالبی از چهره‌های اصلاح‌طلب مذهبی و معتدل بازداشت‌شده‌ای بود که به دادگاه اخير نيز آورده شد اما در کيفرخواست عمومی مطرح شده، اتهامی عليه او مطرح نشده بود.

پزشکی قانونی کشور هر گونه ابتلای مرحوم محسن روح الامينی به مننژيت را رسما نفی و طی گزارشی رسمی دلايل فوت وی را اعلام کرده است.
يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سياسی مهر ، افزود: کميسيون پزشکی قانونی کشور در تاريخ ۲۵/۵/۸۸ نتيجه نهايی و نظريه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامينی را به مراجع قانونی و طرفين ذيربط ارائه نموده است.

وی افزود: بر اساس اين گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فيزيکی ، شرايط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نيز اصابت جسم سخت عنوان شده و قويا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بيماری و مننژيت نفی شده است.
اين منبع آگاه در خصوص محل حادثه نيز گفت: مرحوم محسن روح الامينی در بازداشتگاه کهريزک زندانی بوده و در شرايط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوين بوده که با توجه به تشديد حالت بد جسمانی در انتهای مسير و قبل از پذيرش با تاخير ۷۰ دقيقه ای به بيمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدين ترتيب وی اصولا در زندان اوين پذيرش نشده بود.

در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار اخير دانشجويان با ايشان ، تاکيد فرمودند که با تخلفات و جنايات صورت گرفته در جريان بازداشتها از جمله در بازداشتگاه کهريزک بدون هر گونه مماشاتی برخورد قانونی و عوامل آن شناسايی و مجازات خواهند شد ، امروز برخی رسانه های رسمی دليل فوت محسن روح الامينی را ابتلا به بيماری عنوان کرده اند!

منبع فوق به مهر گفت: با توجه به حساسيت های ارزنده مسئولان عالی رتبه نظام در پيگيری تخلفات صورت گرفته ، هر گونه پيش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعيت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزيابی شود. وی خواستار پيگيری اين خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.

به گزارش مهر ، رهبر معظم انقلاب در پی اولين گزارشاتی که از برخوردهای غير قانونی با بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهريزک منتشر شد ، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه و برخورد با عوامل خودسر و خاطی را صادر کردند. در اين راستا کميته های ويژه ای از سوی مجلس و شورای عالی امنيت ملی نيز طی ملاقاتهای مختلف با آسيب ديدگان در حال پيگيری موضوع هستند.

حضرت آيت الله خامنه ای شب گذشته نيز در ديدار اساتيد دانشگاه تاکيد کردند که نظام اسلامی در برخورد با تخلف و جنايت مجامله و گذشت نخواهد داشت.
پزشکی قانونی کشور هر گونه ابتلای مرحوم محسن روح الامينی به مننژيت را رسما نفی و طی گزارشی رسمی دلايل فوت وی را اعلام کرده است.
يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سياسی مهر ، افزود: کميسيون پزشکی قانونی کشور در تاريخ ۲۵/۵/۸۸ نتيجه نهايی و نظريه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامينی را به مراجع قانونی و طرفين ذيربط ارائه نموده است.

وی افزود: بر اساس اين گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فيزيکی ، شرايط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نيز اصابت جسم سخت عنوان شده و قويا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بيماری و مننژيت نفی شده است.
اين منبع آگاه در خصوص محل حادثه نيز گفت: مرحوم محسن روح الامينی در بازداشتگاه کهريزک زندانی بوده و در شرايط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوين بوده که با توجه به تشديد حالت بد جسمانی در انتهای مسير و قبل از پذيرش با تاخير ۷۰ دقيقه ای به بيمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدين ترتيب وی اصولا در زندان اوين پذيرش نشده بود.

در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار اخير دانشجويان با ايشان ، تاکيد فرمودند که با تخلفات و جنايات صورت گرفته در جريان بازداشتها از جمله در بازداشتگاه کهريزک بدون هر گونه مماشاتی برخورد قانونی و عوامل آن شناسايی و مجازات خواهند شد ، امروز برخی رسانه های رسمی دليل فوت محسن روح الامينی را ابتلا به بيماری عنوان کرده اند!

منبع فوق به مهر گفت: با توجه به حساسيت های ارزنده مسئولان عالی رتبه نظام در پيگيری تخلفات صورت گرفته ، هر گونه پيش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعيت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزيابی شود. وی خواستار پيگيری اين خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.

به گزارش مهر ، رهبر معظم انقلاب در پی اولين گزارشاتی که از برخوردهای غير قانونی با بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهريزک منتشر شد ، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه و برخورد با عوامل خودسر و خاطی را صادر کردند. در اين راستا کميته های ويژه ای از سوی مجلس و شورای عالی امنيت ملی نيز طی ملاقاتهای مختلف با آسيب ديدگان در حال پيگيری موضوع هستند.

حضرت آيت الله خامنه ای شب گذشته نيز در ديدار اساتيد دانشگاه تاکيد کردند که نظام اسلامی در برخورد با تخلف و جنايت مجامله و گذشت نخواهد داشت.
خبرگزاری فارس: آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم...

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای، ديدار شب گذشته اساتيد دانشگاه‌ها با رهبر معظم انقلاب حاشيه‌هايی داشت که به شرح زير است:

- "آن ميکروفون چرا روشن نيست!؟ " صدای تذکر آرام رهبر، آن‌هايی را که هنوز ايستاده‌اند و شعار می‌دهند، به خود می‌آورد. ساعت ۱۷ و ۳۰ دقيقه است و آقا مهمانان خود را دعوت به نشستن می‌کند تا قاری شروع به تلاوت قرآن کند اما ميکروفون جلوی او خاموش است...
- هنوز برخی استادان و چهره‌های سياسی از انتهای حسينيه وارد جلسه می‌شوند و به دنبال گوشه‌ای می‌گردند برای نشستن. برخی مسؤولان هم پيش از آغاز جلسه خود را رسانده‌اند. رئيس دانشگاه آزاد رأس ساعت ۱۷ عصر، در خودرو خود نشسته و منتظر بود آخرين گيت ماشين‌رو به سمت حسينيه را سواره طی کند اما ظاهراً از سوی مسؤولان برگزاری مراسم، اين اجازه داده نشد. شخصی درِ عقب خودرو را برای رئيسِ دانشگاه آزاد باز کرد و او مسير باقی‌مانده تا حسينيه‌ را پياده رفت... هم‌زمان تعدادی از نمايندگان مجلس- مانند آقای کامران نماينده‌ی اصفهان- هم با آن‌که در چنين ساعاتی علی‌القاعده بايد برای رأی اعتماد به کابينه‌ی دهم در صحن مجلس حضور داشته باشند، منتظر ورود به حسينيه بودند.
- دومين سخنران جلسه از ميان استادان، "دکتر عبدالحسين روح‌الأمينی " رئيس انستيتو پاستور ايران است که محسنش را در حوادث پس از انتخابات رياست‌جمهوری از دست داده. سخنان او در دو بخش تنظيم شده و با اين آيه از سوره‌ی مائده آغاز می‌شود: "و لايجرمنّکم شنآن قوم ألاّ تعدلوا؛ إعدلوا هو أقرب لتقوی؛ واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون. " بخش اول سخنان دکتر روح‌الأمينی درباره‌ لزوم مهندسی و مديريت پروژه‌های کلان علمی و فناوری برای انجام کارهای فاخر است. او در اين رابطه با گله از چندشغله بودن و کم‌کاری برخی مسؤولان، به خاطره‌ای از سال‌های دهه‌ شصت با آيت‌الله خامنه‌ای اشاره می‌کند که ايشان از قول سياست‌نامه‌ خواجه نظام‌الملک گفته بودند: "مردی و کاری، کاری و مردی! " و رهبر انقلاب، لبخند بر لب، بلافاصله گفته‌ او را اصلاح می‌کنند: "هرگز مردی را دو کار مفرمای؛ مردی و کاری! " روح‌الأمينی می‌گويد: "حالا حافظه‌ من ديگر... (خنده و صلوات حضار) مضمون اين بود؛ هنوز هم در گوشم زنگ می‌زند اين جمله! "
بخش دوم صحبت‌های دکتر روح‌الأمينی، پيرامون سرمايه‌ اجتماعی است. او از همه می‌خواهد به رفتار و گفتارشان توجه کنند تا باعث بی‌اعتمادی مردم و از بين رفتن اين سرمايه نشوند و البته از نبود فرهنگ عذرخواهی و استعفا در ميان مسؤولان و کارگزاران نظام گله می‌کند و آن را سبب بی‌اعتمادی مردم می‌داند. دکتر بعد از اين‌که نظام را بزرگ‌ترين مظلوم فتنه‌ اخير معرفی می‌کند، می‌گويد: "بعضی‌ها فکر می‌کنند ما که از نظام دفاع می‌کنيم، از حق‌مان هم می‌گذريم. خون‌خواهی در رابطه با عزيز از دست‌رفته‌ ما- محسن ما- به عهده‌ نظام است. جوانی بوده در اين جامعه که نظام در خون‌خواهی او مقدم است. وقتی در آن آيه‌ شريفه می‌فرمايد: "و لکم فی‌القصاص حياة " آن فرد را نمی‌خواهد برگرداند؛ اين حيات جامعه است و تضمين اين حيات است. إن‌شاءالله اين پاسخ‌گويی، قبول مسؤوليت و عذرخواهی در رده‌های مختلف تعريف بشود تا ما برسيم به آن وجه که شهيد مطهری در ابتدای پيروزی انقلاب فرمودند که "أليوم يئس‌ الذين کفروا من دينکم. " که إن‌شاء‌الله دشمنان ما بدانند آب در هاون می‌کوبند.
ما يک خانواده‌ بزرگيم با همه‌ مصيبت‌ها و گرفتاری‌ها و با همه‌ خوبی‌ها و خوشی‌ها. در هم است اين شور و شيرين. خودمان اداره می‌کنيم و احتياجی به دخالت آن‌ها نيست. البته اين نافی تکليف و وظيفه‌ی ما نيست... إن‌شاءالله دعا کنيد برای ما که مشمول اين فراز زيارت امين‌الله باشيم که "صابرة‌ علی نزول بلائک؛ شاکرة لفواضل نعمائک ". إن‌شاءالله ذخيره‌ی آخرت ما باشد و بتوانيم بر اين بليه‌ای که بر ما آمد، صبر کنيم. اما به فرموده‌ والده‌ آن عزيز، محسن ما خونش رنگين‌تر از ديگران نيست. محسن ما رفت، محسن‌های مردم را دريابيد! " و از رهبری تشکر می‌کند که از ۴۰ روز پيش و اولين ساعاتی که در جريان حوادث قرار گرفتند- در حالی که او امروز دارد شکايتش را مطرح می‌کند- به‌طور ويژه پيگير ماجرای قتل مشکوک فرزندش و ديگر آسيب‌ديدگان حوادث اخير بوده‌اند، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه را صادر کرده‌اند و مسؤولين هم به شدت پيگير آن بوده‌اند. روح‌الأمينی در پايان صحبت‌هايش از رهبری می‌خواهد: "رويه‌ها اصلاح شود تا اين ضايعات را کم‌تر داشته باشيم و اين مظلوميت مضاعف نظام را هم پيش رو نداشته باشيم؛ إن‌ شاء‌الله در حق ما و در حق همه‌ی جوانان کشور دعا بفرماييد که عاقبت به خير شويم! "
سخنان روح‌الأمينی که تمام می‌شود، آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم. جزو اعتقادات بنده است از سابق. در طول اين سال‌ها گاهی اتفاق افتاده که از کسی تخلفی سر زده؛ يک قول و يک نظر اين بوده که به خاطر خدماتی که اين شخص کرده، ‌از آن تخلف بگذريم! يک حرف ديگر اين بوده که ما تخلف را در وزن خودش و اندازه‌ خودش محاسبه کنيم؛ به معنای واقعی کلمه؛ آثار تخلف را هم بر آن بار کنيم؛ به جای خود از خدمات هم تقدير کنيم. بنده به اين نظر دوم هميشه معتقد بودم و الآن هم معتقدم.
اين را هم اين برادر عزيزمان و خانواده‌ محترمشان، هم همه‌ کسانی که در اين قضايا يک آسيبی بر آن‌ها وارد شده- به هر نوعی، از سوی هر کسی- بدانند که بنای نظام و تصميم نظام بر مجامله کردن نيست. همان‌طور که ما با کسانی که با نظام صريحاً معارضه می‌کنند، بنای بر مجامله نداريم، معتقد به ايستادن در موضع قانون و موضع حق هستيم، عيناً همان‌طور، اگر چنانچه در مجموعه‌ منتسب به نظام، تخلفی انجام بگيرد، کار بدی انجام بگيرد، خدای نکرده جنايتی انجام بگيرد، باز هم اعتقاد من همين است. ما در موضع قانون، در موضع حق بايد بايستيم. خدای متعال کمک کند بتوانيم اين چيزی را که می‌خواهيم، انجام بدهيم. مسؤولين دارند تلاش می‌کنند در اين زمينه؛ إن‌شاء‌الله که همين خواهد شد.
حالا اين بخش قضيه، صورت قضيه است. قالب و جسم قضيه اين است. روح قضيه اين است که هر حادثه‌ای در عالم اتفاق می‌افتد، اين حادثه يک محاسبه‌ای پيش خدای متعال دارد. هيچ‌کدام از لذت‌ها و رنج‌های ما، از شادی‌ها و غم‌های ما در اين دنيا بدون ما به ‌ازا در محاسبه‌ الهی نيست؛ هيچ‌کدام. هر سختی‌ای که ما اين‌جا تحمل کنيم- چه به شکل بيماری باشد، چه به شکل تهی‌دستی باشد، چه به شکل مظلوم واقع شدن باشد، چه به شکل فقدان‌های دردناک باشد- هرچه باشد، پيش خدای متعال يک ما به ‌ازای نيک دارد. هرچه از اين کفه، کم بشود در آن کفه جبران خواهد شد؛ بدون ترديد. اين را بايد بدانيم. لذا همه‌ اين مصائبی که بر ما در زندگی وارد می‌شود، پيش خدای متعال اجر دارد. حتی حوادث بی‌اختيار. هيچ‌کس به اختيار خود بيمار نمی‌شود. اما در روايات دارد که بيمار و دردمند به خاطر بيماری پيش خدای متعال مأجور است. يعنی در حساب الهی، هيچ‌کدام از رنج‌های ما بدون پاسخ بدون ما به ازا باقی نخواهد ماند.
اين را فقط برای اين نگفته‌اند که ما تسلی پيدا کنيم در مواجهه‌ با رنج‌های ‌جهانی، زورآزمايی نکنيم. نه، آن زورآزمايی هم به نوبه‌ خود مجاهدتی است که هم لازم است و هم دارای اجر است. خطاست اين تهمتی که در طول سال‌های متمادی از سوی گروه‌هايی به اسلام زده می‌شود که در اسلام می‌گويند: صبر کنيد بر اين مصيبت‌ها به معنای اين‌که تحمل کنيد، مقابله نکنيد تا آن کسانی که مصيبت‌ها را وارد می‌کنند، راحت بتوانند خودشان را از سختی‌ها و پيگيری‌ها و انتقام‌ها رها کنند. نه، اين‌جور نيست قضيه. اينی که اسلام به ما می‌گويد اين مصيبت‌ پيش خدا اجر دارد، معنايش اين نيست که ما برای جبران اين مصيبت، برای جلوگيری از مصائب مشابه، ‌برای کم کردن همين مصيبت تلاشی نکنيم. نه، اين تلاش هم لازم است. بنابراين اجر الهی هم هست.
اين را هم شما بدانيد ما از اولی که اين قضايا برای چند نفری از قبيل شما اتفاق افتاد که بعضی‌شان از دوستان خود من بودند، بيشترين دعای من برای بازماندگان بوده. آن در گذشتگان که درگذشته‌اند و رفته‌اند و سر و کارشان با خداست اما اين بازماندگان، دچار دردهايی هستند. بيشترين دعای ما برای اين بوده که خدای متعال آرامشی به اين‌ها بدهد. إن‌شاء‌الله موفق و مؤيد باشيد. خدا تأييدتان کند. "
- ظاهراً جلسه‌ علنی مجلس پايان يافته که چهره‌های ديگری چون دکتر حداد عادل و حجت‌الإسلام ابوترابی هم خود را به جلسه‌ ديدار استادان دانشگاه رسانده‌اند. مجری برنامه دارد نحوه‌ مديريت جلسه و تنظيم وقت را برای "طرح سؤالات " اساتيد مشخص می‌کند که رهبری يک‌بار ديگر با لبخند، نکته‌سنجی می‌کند: "اين‌جور هم نيست که فقط سؤال باشد! ما می‌خواهيم نظرات را بشنويم و استفاده کنيم؛ چه سؤال باشد و چه... "
- وقتی صحبت‌های خانم دکتر زمانی از دانشگاه علوم پزشکی همدان، در ۸ بند که بيشتر جنبه‌ اجرايی دارند، تمام می‌شود، آقا به ايشان می‌گويند: "شما يادداشت‌تان را لطف کنيد به من بدهيد! " و خانم دکتر هم "چشم " می‌گويد و می‌نشيند.
- سخنان دکتر محامدی از دانشگاه خواجه نصير در مورد بی‌توجهی برخی نخبگان سياسی به قانون و رهنمودهای رهبری از سوی مدعيان قانون‌گرايی و پيروی از خط امام، با تکبير استادان همراه می‌شود.
- وقتی مجری در ميانه‌ جلسه محدوديت وقت را به اساتيد يادآور می‌شود و بار ديگر از رهبر انقلاب برای ادامه‌ جلسه اجازه می‌گيرد. آقا می‌گويند: "بله، بله صحبت کنند آقايان! حتماً! "
- آخرين سخنران رسمی جلسه، دکتر افروز روان‌شناس و چهره‌ تلويزيونی آشنا برای بسياری از حضار است. مجری برنامه ضمن معرفی و دعوت از او برای ايراد سخن می‌گويد: "آقای دکتر افروز می‌گويد من ۴۵ دقيقه صحبت دارم اما اين قابليت را دارم که در ۵ دقيقه آن را ارائه کنم! " و رهبری هم با حضار می‌خندد!
- ساعت ۱۰ دقيقه از ۱۹ گذشته که مجری می‌گويد نوبت استفاده از رهنمودهای رهبری رسيده اما آقا می‌گويند: "خانم‌ها مثل اين‌که گله دارند؛ (خنده‌ مهمانان!) يک‌نفر از خانم‌ها اگر در فهرستتان داريد، خوب است صحبت کنند... " و بلافاصله خانم دکتر امانی رئيس آزمايشگاه شيمی‌دارويی انستيتو پاستور پشت ميکروفون قرار می‌گيرد. او ابتدا توضيح می‌دهد که چگونه اين ديدار قسمتش شده: "چند شب پيش از تلويزيون، برنامه‌ دانشجويان را می‌ديدم. الآن که مدت سی‌ سال است انقلاب شده، من فقط موفق شدم دوبار حضرت امام خمينی را در قم ببينم اما شما را هرگز نتوانستم افتخار پيدا کنم. همين‌طوری توی دلم گفتم: خدايا می‌شود من ايشان را ببينم و کمی هم دردِ دل‌هايم را بگويم؟ نمی‌دانم خدا چگونه اين دعای من را قبول کرد. ای کاش طلب مغفرت گناهانم را کرده بودم که به اين زودی به من جواب داد! " باز هم خنده‌ای بر لب رهبر و مهمانانش می‌نشيند!
- حضور چهره‌های گوناگون علمی و سياسی در جلسه چشم‌گير و قابل توجه است، از دکتر احمد احمدی استاد و دکتر علی شريعت‌مداری اساتيد برجسته‌ی فلسفه‌ کشور تا دکتر ولايتی که پای تريبون نشسته و در اواخر صحبت‌های اساتيد، جای خود را به دکتر زرگر پزشک معالج آيت‌الله خامنه‌ای در هنگام ترور سال ۶۰ می‌دهد؛ و البته تا چهره‌هايی چون نادر طالب‌زاده و حجت‌الإسلام شهاب مرادی!
اگر سری بچرخانيم، دکتر عارف معاون اول رئيس‌جمهور سابق، دکتر محمد خوش‌چهره، دکتر محسن پرويز، دکتر محمدعلی رامين، دکتر حسين کچوئيان، دکتر فرهاد رهبر، دکتر اميدوار رضايی، دکتر مصباحی مقدم و دکتر حسن غفوری فرد را هم می‌توان لا‌به‌لای جمعيت فشرده‌نشسته‌ استادان دانشگاه‌های کشور پيدا کرد. دکتر لنکرانی و دکتر زاهدی هم که آخرين روزه‌های حضور در دولت را تجربه می‌کنند، در صف اول مهمانان مقابل رهبر انقلاب نشسته‌اند.
- بعد از صرف افطار بازار خوش‌ و بش‌ها و احوال‌پرسی‌ استادان گرم است. در انتهای حسينيه، عباس سليمی نمين با دکتر پورحسين مجری مناظره‌های جنجالی نامزدهای انتخابات دهم رياست‌جمهوری، گرم گرفته و... جمعيت آرام آرام حسينيه را ترک می‌کند.
خبرگزاری فارس: آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم...

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای، ديدار شب گذشته اساتيد دانشگاه‌ها با رهبر معظم انقلاب حاشيه‌هايی داشت که به شرح زير است:

- "آن ميکروفون چرا روشن نيست!؟ " صدای تذکر آرام رهبر، آن‌هايی را که هنوز ايستاده‌اند و شعار می‌دهند، به خود می‌آورد. ساعت ۱۷ و ۳۰ دقيقه است و آقا مهمانان خود را دعوت به نشستن می‌کند تا قاری شروع به تلاوت قرآن کند اما ميکروفون جلوی او خاموش است...
- هنوز برخی استادان و چهره‌های سياسی از انتهای حسينيه وارد جلسه می‌شوند و به دنبال گوشه‌ای می‌گردند برای نشستن. برخی مسؤولان هم پيش از آغاز جلسه خود را رسانده‌اند. رئيس دانشگاه آزاد رأس ساعت ۱۷ عصر، در خودرو خود نشسته و منتظر بود آخرين گيت ماشين‌رو به سمت حسينيه را سواره طی کند اما ظاهراً از سوی مسؤولان برگزاری مراسم، اين اجازه داده نشد. شخصی درِ عقب خودرو را برای رئيسِ دانشگاه آزاد باز کرد و او مسير باقی‌مانده تا حسينيه‌ را پياده رفت... هم‌زمان تعدادی از نمايندگان مجلس- مانند آقای کامران نماينده‌ی اصفهان- هم با آن‌که در چنين ساعاتی علی‌القاعده بايد برای رأی اعتماد به کابينه‌ی دهم در صحن مجلس حضور داشته باشند، منتظر ورود به حسينيه بودند.
- دومين سخنران جلسه از ميان استادان، "دکتر عبدالحسين روح‌الأمينی " رئيس انستيتو پاستور ايران است که محسنش را در حوادث پس از انتخابات رياست‌جمهوری از دست داده. سخنان او در دو بخش تنظيم شده و با اين آيه از سوره‌ی مائده آغاز می‌شود: "و لايجرمنّکم شنآن قوم ألاّ تعدلوا؛ إعدلوا هو أقرب لتقوی؛ واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون. " بخش اول سخنان دکتر روح‌الأمينی درباره‌ لزوم مهندسی و مديريت پروژه‌های کلان علمی و فناوری برای انجام کارهای فاخر است. او در اين رابطه با گله از چندشغله بودن و کم‌کاری برخی مسؤولان، به خاطره‌ای از سال‌های دهه‌ شصت با آيت‌الله خامنه‌ای اشاره می‌کند که ايشان از قول سياست‌نامه‌ خواجه نظام‌الملک گفته بودند: "مردی و کاری، کاری و مردی! " و رهبر انقلاب، لبخند بر لب، بلافاصله گفته‌ او را اصلاح می‌کنند: "هرگز مردی را دو کار مفرمای؛ مردی و کاری! " روح‌الأمينی می‌گويد: "حالا حافظه‌ من ديگر... (خنده و صلوات حضار) مضمون اين بود؛ هنوز هم در گوشم زنگ می‌زند اين جمله! "
بخش دوم صحبت‌های دکتر روح‌الأمينی، پيرامون سرمايه‌ اجتماعی است. او از همه می‌خواهد به رفتار و گفتارشان توجه کنند تا باعث بی‌اعتمادی مردم و از بين رفتن اين سرمايه نشوند و البته از نبود فرهنگ عذرخواهی و استعفا در ميان مسؤولان و کارگزاران نظام گله می‌کند و آن را سبب بی‌اعتمادی مردم می‌داند. دکتر بعد از اين‌که نظام را بزرگ‌ترين مظلوم فتنه‌ اخير معرفی می‌کند، می‌گويد: "بعضی‌ها فکر می‌کنند ما که از نظام دفاع می‌کنيم، از حق‌مان هم می‌گذريم. خون‌خواهی در رابطه با عزيز از دست‌رفته‌ ما- محسن ما- به عهده‌ نظام است. جوانی بوده در اين جامعه که نظام در خون‌خواهی او مقدم است. وقتی در آن آيه‌ شريفه می‌فرمايد: "و لکم فی‌القصاص حياة " آن فرد را نمی‌خواهد برگرداند؛ اين حيات جامعه است و تضمين اين حيات است. إن‌شاءالله اين پاسخ‌گويی، قبول مسؤوليت و عذرخواهی در رده‌های مختلف تعريف بشود تا ما برسيم به آن وجه که شهيد مطهری در ابتدای پيروزی انقلاب فرمودند که "أليوم يئس‌ الذين کفروا من دينکم. " که إن‌شاء‌الله دشمنان ما بدانند آب در هاون می‌کوبند.
ما يک خانواده‌ بزرگيم با همه‌ مصيبت‌ها و گرفتاری‌ها و با همه‌ خوبی‌ها و خوشی‌ها. در هم است اين شور و شيرين. خودمان اداره می‌کنيم و احتياجی به دخالت آن‌ها نيست. البته اين نافی تکليف و وظيفه‌ی ما نيست... إن‌شاءالله دعا کنيد برای ما که مشمول اين فراز زيارت امين‌الله باشيم که "صابرة‌ علی نزول بلائک؛ شاکرة لفواضل نعمائک ". إن‌شاءالله ذخيره‌ی آخرت ما باشد و بتوانيم بر اين بليه‌ای که بر ما آمد، صبر کنيم. اما به فرموده‌ والده‌ آن عزيز، محسن ما خونش رنگين‌تر از ديگران نيست. محسن ما رفت، محسن‌های مردم را دريابيد! " و از رهبری تشکر می‌کند که از ۴۰ روز پيش و اولين ساعاتی که در جريان حوادث قرار گرفتند- در حالی که او امروز دارد شکايتش را مطرح می‌کند- به‌طور ويژه پيگير ماجرای قتل مشکوک فرزندش و ديگر آسيب‌ديدگان حوادث اخير بوده‌اند، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه را صادر کرده‌اند و مسؤولين هم به شدت پيگير آن بوده‌اند. روح‌الأمينی در پايان صحبت‌هايش از رهبری می‌خواهد: "رويه‌ها اصلاح شود تا اين ضايعات را کم‌تر داشته باشيم و اين مظلوميت مضاعف نظام را هم پيش رو نداشته باشيم؛ إن‌ شاء‌الله در حق ما و در حق همه‌ی جوانان کشور دعا بفرماييد که عاقبت به خير شويم! "
سخنان روح‌الأمينی که تمام می‌شود، آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم. جزو اعتقادات بنده است از سابق. در طول اين سال‌ها گاهی اتفاق افتاده که از کسی تخلفی سر زده؛ يک قول و يک نظر اين بوده که به خاطر خدماتی که اين شخص کرده، ‌از آن تخلف بگذريم! يک حرف ديگر اين بوده که ما تخلف را در وزن خودش و اندازه‌ خودش محاسبه کنيم؛ به معنای واقعی کلمه؛ آثار تخلف را هم بر آن بار کنيم؛ به جای خود از خدمات هم تقدير کنيم. بنده به اين نظر دوم هميشه معتقد بودم و الآن هم معتقدم.
اين را هم اين برادر عزيزمان و خانواده‌ محترمشان، هم همه‌ کسانی که در اين قضايا يک آسيبی بر آن‌ها وارد شده- به هر نوعی، از سوی هر کسی- بدانند که بنای نظام و تصميم نظام بر مجامله کردن نيست. همان‌طور که ما با کسانی که با نظام صريحاً معارضه می‌کنند، بنای بر مجامله نداريم، معتقد به ايستادن در موضع قانون و موضع حق هستيم، عيناً همان‌طور، اگر چنانچه در مجموعه‌ منتسب به نظام، تخلفی انجام بگيرد، کار بدی انجام بگيرد، خدای نکرده جنايتی انجام بگيرد، باز هم اعتقاد من همين است. ما در موضع قانون، در موضع حق بايد بايستيم. خدای متعال کمک کند بتوانيم اين چيزی را که می‌خواهيم، انجام بدهيم. مسؤولين دارند تلاش می‌کنند در اين زمينه؛ إن‌شاء‌الله که همين خواهد شد.
حالا اين بخش قضيه، صورت قضيه است. قالب و جسم قضيه اين است. روح قضيه اين است که هر حادثه‌ای در عالم اتفاق می‌افتد، اين حادثه يک محاسبه‌ای پيش خدای متعال دارد. هيچ‌کدام از لذت‌ها و رنج‌های ما، از شادی‌ها و غم‌های ما در اين دنيا بدون ما به ‌ازا در محاسبه‌ الهی نيست؛ هيچ‌کدام. هر سختی‌ای که ما اين‌جا تحمل کنيم- چه به شکل بيماری باشد، چه به شکل تهی‌دستی باشد، چه به شکل مظلوم واقع شدن باشد، چه به شکل فقدان‌های دردناک باشد- هرچه باشد، پيش خدای متعال يک ما به ‌ازای نيک دارد. هرچه از اين کفه، کم بشود در آن کفه جبران خواهد شد؛ بدون ترديد. اين را بايد بدانيم. لذا همه‌ اين مصائبی که بر ما در زندگی وارد می‌شود، پيش خدای متعال اجر دارد. حتی حوادث بی‌اختيار. هيچ‌کس به اختيار خود بيمار نمی‌شود. اما در روايات دارد که بيمار و دردمند به خاطر بيماری پيش خدای متعال مأجور است. يعنی در حساب الهی، هيچ‌کدام از رنج‌های ما بدون پاسخ بدون ما به ازا باقی نخواهد ماند.
اين را فقط برای اين نگفته‌اند که ما تسلی پيدا کنيم در مواجهه‌ با رنج‌های ‌جهانی، زورآزمايی نکنيم. نه، آن زورآزمايی هم به نوبه‌ خود مجاهدتی است که هم لازم است و هم دارای اجر است. خطاست اين تهمتی که در طول سال‌های متمادی از سوی گروه‌هايی به اسلام زده می‌شود که در اسلام می‌گويند: صبر کنيد بر اين مصيبت‌ها به معنای اين‌که تحمل کنيد، مقابله نکنيد تا آن کسانی که مصيبت‌ها را وارد می‌کنند، راحت بتوانند خودشان را از سختی‌ها و پيگيری‌ها و انتقام‌ها رها کنند. نه، اين‌جور نيست قضيه. اينی که اسلام به ما می‌گويد اين مصيبت‌ پيش خدا اجر دارد، معنايش اين نيست که ما برای جبران اين مصيبت، برای جلوگيری از مصائب مشابه، ‌برای کم کردن همين مصيبت تلاشی نکنيم. نه، اين تلاش هم لازم است. بنابراين اجر الهی هم هست.
اين را هم شما بدانيد ما از اولی که اين قضايا برای چند نفری از قبيل شما اتفاق افتاد که بعضی‌شان از دوستان خود من بودند، بيشترين دعای من برای بازماندگان بوده. آن در گذشتگان که درگذشته‌اند و رفته‌اند و سر و کارشان با خداست اما اين بازماندگان، دچار دردهايی هستند. بيشترين دعای ما برای اين بوده که خدای متعال آرامشی به اين‌ها بدهد. إن‌شاء‌الله موفق و مؤيد باشيد. خدا تأييدتان کند. "
- ظاهراً جلسه‌ علنی مجلس پايان يافته که چهره‌های ديگری چون دکتر حداد عادل و حجت‌الإسلام ابوترابی هم خود را به جلسه‌ ديدار استادان دانشگاه رسانده‌اند. مجری برنامه دارد نحوه‌ مديريت جلسه و تنظيم وقت را برای "طرح سؤالات " اساتيد مشخص می‌کند که رهبری يک‌بار ديگر با لبخند، نکته‌سنجی می‌کند: "اين‌جور هم نيست که فقط سؤال باشد! ما می‌خواهيم نظرات را بشنويم و استفاده کنيم؛ چه سؤال باشد و چه... "
- وقتی صحبت‌های خانم دکتر زمانی از دانشگاه علوم پزشکی همدان، در ۸ بند که بيشتر جنبه‌ اجرايی دارند، تمام می‌شود، آقا به ايشان می‌گويند: "شما يادداشت‌تان را لطف کنيد به من بدهيد! " و خانم دکتر هم "چشم " می‌گويد و می‌نشيند.
- سخنان دکتر محامدی از دانشگاه خواجه نصير در مورد بی‌توجهی برخی نخبگان سياسی به قانون و رهنمودهای رهبری از سوی مدعيان قانون‌گرايی و پيروی از خط امام، با تکبير استادان همراه می‌شود.
- وقتی مجری در ميانه‌ جلسه محدوديت وقت را به اساتيد يادآور می‌شود و بار ديگر از رهبر انقلاب برای ادامه‌ جلسه اجازه می‌گيرد. آقا می‌گويند: "بله، بله صحبت کنند آقايان! حتماً! "
- آخرين سخنران رسمی جلسه، دکتر افروز روان‌شناس و چهره‌ تلويزيونی آشنا برای بسياری از حضار است. مجری برنامه ضمن معرفی و دعوت از او برای ايراد سخن می‌گويد: "آقای دکتر افروز می‌گويد من ۴۵ دقيقه صحبت دارم اما اين قابليت را دارم که در ۵ دقيقه آن را ارائه کنم! " و رهبری هم با حضار می‌خندد!
- ساعت ۱۰ دقيقه از ۱۹ گذشته که مجری می‌گويد نوبت استفاده از رهنمودهای رهبری رسيده اما آقا می‌گويند: "خانم‌ها مثل اين‌که گله دارند؛ (خنده‌ مهمانان!) يک‌نفر از خانم‌ها اگر در فهرستتان داريد، خوب است صحبت کنند... " و بلافاصله خانم دکتر امانی رئيس آزمايشگاه شيمی‌دارويی انستيتو پاستور پشت ميکروفون قرار می‌گيرد. او ابتدا توضيح می‌دهد که چگونه اين ديدار قسمتش شده: "چند شب پيش از تلويزيون، برنامه‌ دانشجويان را می‌ديدم. الآن که مدت سی‌ سال است انقلاب شده، من فقط موفق شدم دوبار حضرت امام خمينی را در قم ببينم اما شما را هرگز نتوانستم افتخار پيدا کنم. همين‌طوری توی دلم گفتم: خدايا می‌شود من ايشان را ببينم و کمی هم دردِ دل‌هايم را بگويم؟ نمی‌دانم خدا چگونه اين دعای من را قبول کرد. ای کاش طلب مغفرت گناهانم را کرده بودم که به اين زودی به من جواب داد! " باز هم خنده‌ای بر لب رهبر و مهمانانش می‌نشيند!
- حضور چهره‌های گوناگون علمی و سياسی در جلسه چشم‌گير و قابل توجه است، از دکتر احمد احمدی استاد و دکتر علی شريعت‌مداری اساتيد برجسته‌ی فلسفه‌ کشور تا دکتر ولايتی که پای تريبون نشسته و در اواخر صحبت‌های اساتيد، جای خود را به دکتر زرگر پزشک معالج آيت‌الله خامنه‌ای در هنگام ترور سال ۶۰ می‌دهد؛ و البته تا چهره‌هايی چون نادر طالب‌زاده و حجت‌الإسلام شهاب مرادی!
اگر سری بچرخانيم، دکتر عارف معاون اول رئيس‌جمهور سابق، دکتر محمد خوش‌چهره، دکتر محسن پرويز، دکتر محمدعلی رامين، دکتر حسين کچوئيان، دکتر فرهاد رهبر، دکتر اميدوار رضايی، دکتر مصباحی مقدم و دکتر حسن غفوری فرد را هم می‌توان لا‌به‌لای جمعيت فشرده‌نشسته‌ استادان دانشگاه‌های کشور پيدا کرد. دکتر لنکرانی و دکتر زاهدی هم که آخرين روزه‌های حضور در دولت را تجربه می‌کنند، در صف اول مهمانان مقابل رهبر انقلاب نشسته‌اند.
- بعد از صرف افطار بازار خوش‌ و بش‌ها و احوال‌پرسی‌ استادان گرم است. در انتهای حسينيه، عباس سليمی نمين با دکتر پورحسين مجری مناظره‌های جنجالی نامزدهای انتخابات دهم رياست‌جمهوری، گرم گرفته و... جمعيت آرام آرام حسينيه را ترک می‌کند.
- زمان برای ايجاد کانون و اهرم فشار بر رييس‌جمهور گذشته است


اسفندريار رحيم‌مشايی رييس دفتر رييس‌جمهور در نوشتاری در وبلاگ خود با انتقاد از برخی اخبار و شايعات منتشرشده درباره نحوه انتخاب اعضای کابينه، به پاسخگويی به آنها پرداخته است.

به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا در اين نوشتار آمده است:

بعضی رسانه‌ها ابتدا در مورخ چهارم شهريورماه با عنوان «خيز بلند مشائی برای فتح رياست‌جمهوری»، و سپس در فرصت های ديگر با تمسک به انواع اکاذيب و جعل اخبار عجيب و غريب کوشيده‌اند عصبانيت عده‌ای که از سوی آقای احمدی‌نژاد برای مسئوليت وزارت دعوت نشدند را به گونه‌ای نشان دهند که نه سيخ بسوزد، نه کباب، و بدين ترتيب احتمال ضعف و ناکارآمدی و عدم شايستگی کافی خود را که ممکن است در همان مرحله اول به ذهن مخاطب تبادر کند، منتفی و يا پنهان سازند. به هرحال يک طرف قضيه فردی مثل آقای احمدی‌نژاد است که مطابق مرام و آرمان الهی و بر اساس قولی که به مردم داده است بدون تعهد به دسته و گروهی و صرفاً بنا بر شاخص‌هايی نظير ولايت‌مداری، صداقت، پاکی، تعهد، ايمان، مردم‌داری، شجاعت و قدرت در تصميم‌گيری و ... وزرای خود را انتخاب کرده‌اند؛ همچنان‌که در برنامه تلويزيونی چهارشنبه شب گذشته به تفصيل در اين باره با مردم سخن گفته‌اند. امروز آن‌ها که از دور آقای احمدی‌نژاد را می‌شناسند، نيک می‌دانند که او در انتخاب همکارانش خدا را در نظر می‌گيرد و بر اساس تکليف شرعی و دينی و احساس وظيفه ملی و ناشی از مسئوليتش عمل می‌کند، چه رسد به کسانی که از نزديک او را شناخته‌اند. اين جفای بزرگی در حق اين مرد بزرگ است که انتخاب‌های او را تحت فشار و يا تأثير يک فرد قلمداد کنند، حال آن فرد مشايی باشد يا هرکس ديگری.
همان‌طور که آقای رييس‌جمهور تصريح کرده‌اند انتخاب‌نشدن افراد برای پستی مثل وزارت الزاماً به دليل عدم صلاحيت آنان نيست بلکه مجموعه‌ای از شرايط، کسی را برای تصدی مسئوليت در اولويت قرار می‌دهد و تشخيص اين امر با شخص ايشان است. اين مطالب نيز از سر پاسخ دادن به دروغ‌ها و جعليات رسانه‌ها و افراد مذکور نيست، زيرا دروغ و جعل خبر در اين رسانه‌ها ارزان است و اينجانب در گذشته نيز از تير تهمت‌های اين آقايان مکرر نصيب برده‌ام؛ چنان‌که پرونده مرتبط به برخی از اين موارد در محاکم قضايی مطرح است، اکنون هم می‌توانستم مثل بسياری موارد ديگر که به سکوت گذشته است، از آن چشم‌پوشی کنم، اما در مرحله نخست نتوانستم ظلم آشکار به خدمتگزار شايسته و بزرگ ملّت ايران را شاهد باشم و لب فرو بندم. از سوی ديگر نام برخی وزرای همکار در دولت نهم مطرح شد که بر خود فرض می‌دانم که از آنان به نيکی ياد کنم و حرمتشان را محفوظ نگه دارم و بر تداوم بی‌وقفه مهر و دوستی خود با آنان تأکيد و تصريح کنم که برخورد آقای رييس جمهور با همکاران خود در عين حال که جدّی و اصولی و قاعده‌مند است، از سر مهر و محبّت و بدون سياسی‌کاری و ملاحظات مورد نظر آقايان است.

آقای رييس‌جمهور، هم در دوران انتخابات و هم در اولين نطق تلويزيونی پس از انتخابات خود، بر ضرورت تغيير برخی وزرا و لزوم تحول در برخی حوزه‌ها تأکيد کرده بودند که واکنش‌هايی را هم برانگيخته بود؛ در حالی‌که نه مسئله معاون اول شدن بنده در آن زمان مطرح بود و نه موضوعاتی مثل نامه‌نگاری و امثال آن. تغيير مديريت در دو حوزه فرهنگ و اطلاعات، برای دوره دهم (به شرط انتخاب مجدد آقای دکتر احمدی‌نژاد) حداقل از يکسال پيش برای بسياری از افراد و از جمله دو وزير محترم مربوطه قابل پيش‌بينی بود.

ضعف در حوزه فرهنگ و هنر و ناتوانی در جذب هنرمندان و پاسخ به انتظارات جامعه در اين بخش موضوعی بود که آقای احمدی‌نژاد در مناظره تلويزيونی انتخاباتی خود بدان تصريح کرده بودند. ايشان تغيير در اين بخش را لازم می‌دانستند و اين ارتباطی به شخصيت و صلاحيت‌های انقلابی و مکتبی برادر عزيزم جناب آقای صفار هرندی نداشت. از طرف ديگر آقای دکتر احمدی‌نژاد از عملکرد وزارت اطلاعات در چهارسال گذشته رضايت کافی نداشتند و بارها اين مسئله را اظهار کرده بودند و اين موضوع هم، نه به شخصيت برادر بزرگوارمان جناب آقای محسنی اژه‌ای و نه به پرسنل خدوم و انقلابی وزارت، بلکه به نحوه مديريت در اين وزارتخانه بازگشت داشت که در مجموع نتوانست عملکرد موفقی ارائه نمايد. عدم قدرت تشخيص توطئه‌ای که حداقل از حدود يکسال پيش از سوی سرويس‌های جاسوسی بيگانه و عناصر مرتبط داخلی در موضوع انتخابات به طور جدی طراحی شده بود که در سخنرانی اخير مقام معظم رهبری بر آن تصريح شده است و ضعف در مديريت اطلاعاتی رويدادهای انتخابات و ماجراهای پس از روز رأی‌گيری که به خسارات مادی و معنوی گسترده و فريب و جريحه دار شدن احساسات بخش قابل توجهی از جامعه منجر گرديد، و اذعان وزير محترم به داشتن مشکل در مديريت مسائل اخير، موجب شد تا آقای دکتر احمدی‌نژاد سرانجام و به ناچار نسبت به تغيير در مديريت در اين وزارتخانه اقدام کند و تا زمان تعيين و آغاز به کار وزير جديد که قاعدتاً حداقل يک ماه به طول می‌انجاميد - چنانکه هنوز با گذشت حدود يکماه وزير جديد تعيين نشده است – شخصاً امور مربوطه را مديريت نمايند.

مسئله ديگر که در ترکيب کابينه جديد نقش داشت، استفاده از مديريت زنان بود که آقای دکتر احمدی‌نژاد از مدت‌ها پيش بدان می‌انديشيدند. ايشان تصميم داشتند در دوره دهم حتماً با معرفی زنان به عنوان وزير به نگاه نادرست «ناتوان بودن» زنان در عرصه‌های بالای مديريتی پايان بخشند. ايشان همانطور که در برنامه تلويزيونی چهارشنبه شب هفته گذشته تشريح کردند، در اين مورد مطالعه کردند و سرانجام (شايد) برای شروع کار تصميم گرفتند از وجود زنان برای تصدی مسئوليت در سه وزارتخانه رفاه، آموزش و پرورش و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی استفاده کنند. ايشان معتقدند علاوه بر حضور جمعيت بسيار زياد زنان در دو وزارتخانة اخير، توانايی زنان در مأموريت‌های آموزشی، بهداشتی ، درمانی و رسيدگی به محرومان و نيازمندان از مردان حتماً کمتر نيست و بلکه دقايق فکری و حسی زنان می‌تواند آنان را موفق‌تر سازد. ايشان به عنوان يک فرد واقع‌گرا، البته به اين واقعيت هم توجه داشته و دارند که به علت نبود تجربه قبلی در موضوع وزارت زنان، شايد در آغاز کار به دليل وجود افکار مردسالار در بخشی از مردان جامعه و به ويژه مردانی که شخصاً به حضور در سطوح مديريتی علاقه ای وافر دارند و لذا با حضور زنان در اين سطوح موافق نيستند، موفقيت زنان مورد خدشه قرار گيرد. در اين صورت طبيعی است که نواقص و کاستی‌ها و مشکلات که به طور طبيعی در مديريت مردان هم وجود دارد، در مديريت زنان بزرگ جلوه داده شود. ايشان مکرر گفته‌اند که با حضور زنان به عنوان وزير، فشارهای بيشتر تبليغاتی منفی متوجه شخص‌شان خواهد بود امّا همواره اذعان می‌داشتند که به اين مساله افتخار می‌کنند و آن را به عنوان يک تکليف، از جان و دل پذيرايند. بدين ترتيب بود که برای تصدی سه وزارتخانه يادشده به تحقيق و تفحص برای يافتن گزينه‌های مناسب‌تر پرداختند. ايشان البته در اين مورد با مشکلات و محدوديت‌هايی هم مواجه بودند؛ زيرا نبود تجربه قبلی، مانع از آمادگی قشر وسيعی از زنان برای پذيرش چنين مسئوليت‌هايی می‌شد؛ امّا اين اعتقاد وجود دارد که حضور زنان به عنوان وزير، موجب خواهد شد تا دختران و زنان بسياری با درک مسئوليت‌های فراتر و نيز گشوده ديدن راه برای نقش‌آفرينی‌های بالاتر، در آينده ظرفيت‌های بزرگ‌تر مديريتی را در تمام سطوح در پيش روی نظام قرار دهند و روند پيشرفت کشور سرعت بيشتری خواهد گرفت، اين بود که عملاً سه وزير عزيز دوره پيشين فارغ از بحث در مورد توانايی‌های آنها نمی‌توانستند در دوره جديد هم حضور داشته باشند. اينجانب برای اين دوستان عزيز احترام قائلم و آنان نيز به خوبی از مراتب علاقه و احترام حقير نسبت به خود آگاهند. ذکر اين محبّت و احترام نيز نه بخاطر شخص آنان بلکه برای آن دسته از افرادی است که ممکن است جهلشان نسبت به مسئله به گناهشان بيندازد. در مورد برادر عزيزم جناب آقای محصولی نظر آقای دکتر احمدی‌نژاد بر تغيير از وزارت کشور به وزارتخانه ديگر بود. ايشان از جناب آقای محصولی برای دو وزارتخانه دفاع و نيرو دعوت به همکاری کردند. تا آنجا که بنده در جريان قرار گرفتم آقای محصولی به حضور خود در وزارت کشور علاقه‌مند بودند و حضور در دو وزارتخانه ديگر را نپذيرفتند. اين مساله را خود ايشان هم به من گفتند. در هر حال از آن جا که آقای دکتر احمدی‌نژاد تغيير در وزارت کشور را لازم می‌دانستند و اين مسئله به هيچ وجه ربطی به توانايی و صلاحيت آقای محصولی برای تصدی مسئوليت وزارت ندارد و اينکه نوشتند آقای محصولی يار چند ده ساله آقای احمدی‌نژاد، از وی به حالت قهر جدا شده و اعلام کرده ديگر به دولت بر نخواهد گشت از اساس دروغ است. امّا در مورد ديگر وزير دولت نهم که برای دولت دهم از ايشان به عنوان وزير دعوت به همکاری نشد. بايد عرض کنم که جناب آقای فتاح از دوستان نزديک آقای احمدی‌نژاد و مورد علاقه و اعتماد ايشان بوده و هست و جناب آقای دکتر احمدی نژاد نيز بارها شايستگی‌های ايشان را اظهار کرده‌اند.

رييس محترم جمهوری در مورد علّت تغيير در اين وزارتخانه، در صحبت‌های مکرر اخير خود در جمع گروههای مختلف نمايندگان محترم مجلس و ساير افراد شاخص و مسئول و از جمله به دوستان نزديکتر خود بارها تصريح کرده‌اند که انتقادات ايشان به وزارت نيرو در مورد عملکرد برخی معاونان وزير محترم در حوزه آب و برق و به ويژه در مسئله خاموشی‌های برق بوده است و نه شخص ايشان. لکن روحيه شخصی جناب آقای فتاح مانع از قاطعيت در تعويض مديران مورد انتقاد بوده است و بس.

بديهی است در مورد موفقيت و يا عدم موفقيت يک وزارتخانه، تشخيص با رييس‌جمهور است و نه يک فرد بی‌اطلاع و غيرفنی در يک رسانه، ضمن آنکه بايد دانست فلسفه هر تغييری تنها ضعف عملکرد گذشته يک وزير نيست، بلکه چه بسا افق‌های بلندتر و قابل دستيابی وجود دارد يا بايد ايجاد شود و يک فرد خاص الزاماً برای آن مناسب نباشد که البته تشخيص اين مسئله با رئيس محترم جمهور است. قطعاً جناب آقای فتاح برای مسئوليتهای گوناگونی شايستگی دارد که از نظر رييس محترم جمهوری پنهان نيست؛ زيرا ايشان را به خوبی می‌شناسند. امّا اين که گفته شده از ماجرای معاونت اولی او خبری نشد، چيزی است که برای اولين بار در يک رسانه داستان‌پرداز آمده و چنين خبری در گذشته طرح نشده است. اينکه رييس‌جمهور وی را به عنوان رييس نيروگاههای کشور منصوب کرده است نيز حتماً صحت ندارد، زيرا اصولاً چنين حکمی از سوی رييس محترم جمهوری صادر نشده است و اساساً چنين حکمی توسط وزير نيرو صادر می‌شود و نه رييس‌جمهور. بنده آقای مهندس فتاح را فرد شايسته‌ای می‌دانم و ايشان را دوست می‌دارم و اطمينان دارم که همين محبت نيز به طور متقابل در قلب ايشان وجود دارد و اميدوارم در جايگاه شايسته و اثرگذاری به خدمت بپردازند تا کشور از خدمات ايشان بهره‌مند شود. به هرحال در هر دوره‌ای برخی از وزرا تغيير می‌کنند و اين طبيعی است و مسئوليت جديد وزرای قديم نبايد دستمايه‌ای برای سوء‌استفاده سياسی باشد.

و اما وجه ديگر از ضرورت پاسخ به نوشته‌های رسانه‌های دروغ‌پرداز اين است که در نقد روند انتخاب وزرای جديد هم به رياست محترم جمهوری و هم به وزرا توهين کرده‌اند. اعلام اينکه ملاک انتخاب وزرای جديد تبعيت از مشايی است علاوه بر آنکه دروغی روشن و عجيب است، اهانت آشکار ديگر به رياست محترم جمهوری و وزرای محترم معرفی‌شده جديد است. اين داستان‌پردازی‌ها هم به قصد تخريب تصميم حکيمانه و هدفمند و از روی تحقيق و مطالعه رياست محترم جمهور و هم تخريب وجهه وزرای جديد است. لازم است تأکيد کنم که در انتخاب وزرای جديد گروهی از معتمدان رييس‌جمهور که بنده هم عضو کوچکی از آن بودم به دستور شخص ايشان، با رايزنی‌های مختلف و بررسی درباره بيش از چند هزار شخصيت علمی، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و اقتصادی سرانجام فهرست چند صد نفر و از جمله وزرای فعلی را برای تصميم‌گيری به محضر ايشان ارائه کردند. علاوه بر اين، افراد ديگری از گروهها و محافل مختلف دينی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی و از جمله تعداد قابل توجهی از نمايندگان محترم مجلس نيز فهرست‌هايی از افراد را برای تصدی وزارتخانه‌ها به ايشان معرفی کردند. ايشان نيز پس از بررسی‌های تفصيلی و گفت‌وگوهای زياد نهايتاً از بين همه آنها، تعدادی را انتخاب و به مجلس محترم معرفی کردند. شهادت می‌دهم که شخص ايشان ساعات بسيار زيادی که از شماره خارج است را به انتخاب وزرا اختصاص دادند. بنده با ديدن اين همه پشتکار و جدّيت و حجم سنگين کارها در اين زمينه، می‌توانم با جرأت بگويم بعيد است اين همه دقت و جدّيت در تعيين وزرا در گذشته سابقه داشته باشد. در هر حال لازم است يادآوری کنم اينجانب در فرايند انتخاب وزرا به جز مشارکت در هيئت معتمد مذکور که چند صد نفر و از جمله وزرای فعلی را به جناب آقای رييس‌جمهور پيشنهاد کرده، نقش ديگری نداشته‌ام. تعدادی از وزرای جديد و از جمله وزرای محترم بهداشت و درمان، رفاه و مخابرات را در گذشته اصلاً از نزديک ملاقات هم نکرده بودم. وزير محترم دادگستری را نيز رييس محترم قوه قضائيه پيشنهاد کرده‌اند و همين‌طور راجع به تعدادی ديگر از وزرا که بنده تنها آنها را به دليل آنکه در سطح معاون وزير فعاليت داشتند و يا خانم آجرلو که نماينده مجلس بودند، می‌شناختم ولی ارتباط کاری مستقيم با آنان نداشتم.

و امّا برخی تلاش کرده‌اند انتخاب آقای رييس‌جمهور را صرفاً به خاطر نبودن نام بعضی‌ها در فهرست نهايی زير سوال ببرند. اين عده چون مدعی اصولگرايی و حمايت از آقای احمدی‌نژاد هستند نتوانسته‌اند مستقيماً رييس‌جمهور را مورد استنطاق قرار دهد. از اين رو خواسته‌اند با طرح دخالت اينجانب در انتخاب وزرا به هدف خود نائل شوند، غافل از آن که ناشيانه‌تر از هميشه سهم‌خواهی خود از رييس‌جمهور را برملا ساخته‌اند. کدام عاقلی است که متن خبرهای مذکور را بخواند و درنيابد که نويسنده متن تا چه اندازه رييس محترم جمهوری را متهم به عدم احساس مسئوليت! در انتخاب وزرا کرده است. آنچه در اخبار مذکور آمده، مشتی تحليل‌های وارونه است که به مدد اخبار جعلی قصد کرده است تا هم عصبانيت خود را از عدم انتخاب عده ای زياده‌خواه به عنوان وزير خالی کند و از اين طريق از آقای رييس‌جمهور انتقام بگيرد و هم در ادامه خط قيم‌گرايی، سعی کند با ارائه تصويری غيرواقعی از وزرای معرفی شده، نمايندگان محترم را در دادن رای منفی به آنان تشويق نمايد. اينجانب به دليل اطاله مطلب از ورود به برخی جزئيات کذب ديگر در اين ادعاهای واهی اجتناب کردم و آنها را به آينده موکول می‌نمايم. اما يادآوری می‌کنم که با آوردن اخباری کاملاً ساختگی و نادرست مثل خبر دروغ انتصاب قريب‌الوقوع نزديکان فکری بنده در صنايع خودروسازی کشور و يا تلاش ناکام اينجانب در معاون رييس‌جمهور کردن ! آقای ملک‌زاده که با دخالت! رئيس محترم وقت قوه قضائيه منتفی شد! در کنار انتصاب جناب آقای بقايی در مسئوليت رياست سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری (که البته با توجه به سابقه قائم‌مقامی و احاطه و آشنايی و توان مديريتی ايشان، آن را يکی ازبهترين انتخاب‌ها می دانم) کوشيده است، آن اخبار جعلی را واقعی نشان دهد. نويسنده اگر چه در خبر جعلی اول، با زيرکی اسمی از فردی نياورده است تا دستش در آينده رو نشود، اما در خبر دوم با آوردن نام، قصد خود را لو داده است. بايد تصريح کنم که اساساً بحثی از معاون رئيس‌جمهور شدن آقای ملک‌زاده مطرح نبوده است تا از سوی حضرت آيت‌اللـه شاهرودی منتفی شود. اين حرف البته علاوه بر اهانت به بنده و آقای ملک‌زاده، اهانت به شخصيتی مثل آقای شاهرودی است. بديهی است طرح نام حضرت ايشان امکان سنجش صحت اين خبر را برای همگان فراهم آورده است. آنچه به بنده مربوط است، تکذيب اساس اين خبر است تا چهره گردانندگان رسانه‌های مذکور بيش از پيش روشن شود و اما درباره اظهار نظر جناب آقای شاهرودی البته صلاح مملکت خسروان خويشتن دانند.

ممکن است برخی از دوستان به بنده خرده بگيرند که چرا پاسخ اين مطالب سخيف و بی‌ارزش را می‌دهم. اينجانب ضمن عذر خواهی از اين عزيزان عرض می‌کنم که اگر پاسخ نمی‌دادم در اين صورت همانطور که از هوچی گران انتظار می‌رود بايد منتظر می‌ماندم تا به پذيرش اخبار و تحليل‌های انحرافی آنان متهم شود. اينجانب علاوه بر اين پاسخ، پيگيری قضايی نسبت به تشويش اذهان عمومی و انتساب اکاذيب به خود را حق خود دانسته و اقدام خواهم کرد. همچنان‌که اين حق برای رياست محترم جمهور، دولت و عزيزانی که نام و عنوان آنان در نوشته مذکور متأسفانه به ارزانی آمده است محفوظ خواهد بود.

*و اما سخن آخر

در کنار مخالفان نظام و دشمنان خارجی و عوامل و مرتبط داخلی اين ملت که سخت از پيروزی دکتر احمدی‌نژاد در انتخابات دوره دهم رياست‌جمهوری برآشفته و ناراحتند، به طور طبيعی افراد زيادی هم وجود دارند که با اعتقاد به نظام و داشتن انتقاداتی در انتخابات شرکت کرده، با گرايشاتی متفاوت به گزينه‌ای غير از آقای دکتر احمدی‌نژاد رای داده‌اند. در مقابل جمعيت بی‌نظيری با شرکت در انتخابات با تأييد راه طی شده انقلاب و با اميد به اجرای عدالت و برخورد با عوامل فساد و تبعيض و بی‌عدالتی و اعتقاد به توانمندی‌های فرزند برومند ملت در پيشبرد اهداف انقلاب و نظام و قطع دست ويژه خواهان و رانت‌خواران، دکتر احمدی‌نژاد را برگزيدند و از او انتظاری جز تعقيب آرمان‌ها و برنامه‌هايشان ندارند. در خيل جمعيت بيست و پنج ميليونی کسانی معدود وجود دارند که هم در جريان انتخاباتی و هم پس از آن کوشيده‌اند تا اين دستاورد عظيم را با تمسک به نام و عنوان مشترک به حساب خود منظور و احمدی‌نژاد را بدهکار خود کنند. برخی از اين افراد که به دروغ خود را همسو با آقای احمدی‌نژاد معرفی می‌کنند نيز به دليل قدرت‌طلبی و آلودگی، عدالت او را برنمی‌تابند. کسی از رای پنهان آنها آگاه نيست ولی از خط و نشان کشيدن آنها در دوره نهم و نيز در دوران انتخابات و پس از آن می‌توان به روشنی دريافت که آنها از رای بالا، بی‌نظير و حماسی مردم به احمدی‌نژاد راضی نيستند. بعضی از آنها در همان روزهای انتخابات پيروزی ديگر نامزدها را مايه نگرانی نمی‌دانستند و در محافل خصوصی چندان تفاوتی برای نتايج مختلف انتخابات قائل نبودند. در هر حال در بهترين صورت، پيروزی با رأی پايين آقای احمدی‌نژاد برای آنها گوارا می‌نمود؛ زيرا در اين صورت زبانشان برای اعمال فشار و سهم‌خواهی دراز بود و می‌توانستند خود را در رأی او شريک قلمداد کنند. اما خواست خدا اين بود که ملت به پاس ايستادگی روی اصول و ارزش‌ها و نفی اشرافيت و آلودگی‌ها، رييس‌جمهوری داشته باشد با رأی بسيار بالا و بی‌نظير که بتواند قاطعانه با تکيه بر ارزش‌ها و اصول و منويات امام و رهبری و استفاده از همه ظرفيت‌های اجرايی، قانونی و قضايی، گامهای بزرگتر و استوارتر را در مسير تعالی و پيشرفت کشور بردارد. خواستم به روزنامه‌ای که علاوه بر استقبال از اکاذيب يک سايت، اتهام ديگری مبنی بر وابستگی و يا ارتباط شکل گيری«فراکسيون در امتداد مهر» در مجلس به اينجانب را در ادامه خط دروغپردازی مطرح کرده است بگويم که زمان برای ايجاد کانون و اهرم فشار بر رييس‌جمهور گذشته است و بهتر است شرايط را به خوبی درک کنند و بدانند مردم هشيار و بيدار توهين به رييس‌جمهور خود را برنمی‌تابند. در آينده درباره کسانی که با تکيه بر زر و زور و تزوير و وابستگی به شکست‌خوردگان و زخم‌خوردگان می‌خواهند به کانون فشار عليه رييس‌جمهور تبديل شوند و نيز درباره روابط و مسائل پنهان آنها با محافل قدرت سخن خواهم گفت.

سایر اخبار را در اینجا بخوانید