دانشجویان دانشگاه شریف در اعتراض به حضور کامران دانشجو، وزیر دولت کودتا
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۵:۴۲
برچسبها:
اخبار,
تشکلها,
دانشجویان,
راهپیمای سبز,
گردهمای,
مبارزات بی خشونت,
واكنشها
دانشجویان دانشگاه شریف در اعتراض به حضور کامران دانشجو، وزیر دولت کودتا
۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه
پایان تظاهرات ضد حکومتی دانشجویان دانشگاه تهران با شعار " رهبر ما قاتله حکومتش باطله
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۱۴:۴۵
برچسبها:
اخبار,
تشکلها,
دانشجویان,
راهپیمای سبز,
گردهمای,
مبارزات بی خشونت,
واكنشها
صبح امروز در حالیکه قرار بود محمود احمدی نژاد به مناسبت آغاز سال تحصیلی در دانشگاه تهران حضور پیدا کند. همزمان نزدیک به هزاردانشجوی معترض با وجود همه فشارها و تدابیر امنیتی اقدام به راهپیمایی و تظاهرات اعتراضی نمودند.
به گزارش واحد دانشجویی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در این تجمع که دانشجویان نمادهای مختلف حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران را همراه داشتند، شعارهای نظیر؛ "مرگ بر دیکتاتور"، "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد"، "مجتهد واقعی منتظری صانعی"، "دانشجوی زندانی ازاد باید گردد"، "ندائیم، سهرابیم، ما همه یکصدائیم"، "کروبی بازداشت دستگیر بشه ایران قیامت میشه"، "کروبی بت شکن بت بزرگ بشکن"، "شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد"، "دولت کودتا استعقا استعفا"، "یا حسین میرحسین"، "احمدی دروغگو شصت و سه درصدت کو"، "رایم کو"، "آزادی" و ... سردادند.
در زیر این تجمع دانشجویی-اعتراضی را به روایت تصویر میبینید
بسم الله الرحمن الرحيم
راهپيمايی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون ترديد يک نقطه عطف محسوب میشود. نتايجی بسيار مبارک از آنچه در اين مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به يک سليقه و يک گرايش نيست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در اين سرزمين ريشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پيشداوریهای نادرست اينک و امروز نتوانند اين نعمت و رحمت را لمس کنند.
اين برکت، ميوه دورانديشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنيانهای درست را چنان بگذاريد که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شايد ما نتوانسته باشيم حق اين رهنمود را به درستی ادا کنيم، ولی او خود در سيرهاش اينگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پايههايی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندين سنت و ميعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا کسی قادر نباشد اين شالوده را ديگرگون کند.
روز قدس از جمله اين ميعادهاست. با چنين سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنين دعوتی نمیتوان بدون تامين و ترويج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او اين مناسبت را نه فقط مختص به فلسطين، که روز مستضعفين و اسلام ناميد تا کمترين شائبهای باقی نگذارد. اينک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای ميليونی مردم معلوم میشود.
سی سال پيش از اين امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهايشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر اين پيام با سخن امروز ما نزديک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پيدا کنيم بايد مثل هم بينديشيم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهايم در عين قبول تفاوتهاست و قدس روزی است که مسلمانان بايد با تحمل تنوع در ديدگاههای خود درمان دردهای مشترکشان را دنبال کنند. از اين روست که اگر اين مناسبت به يک پسند سياسی تعلق يابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برايش آرزو شده است باقی نمیگذارد و ديگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان اين روز آن است که رنگهای گوناگون را آميخته با يکديگر به صحنه بياورد. روز قدس امسال ما اين گونه نبود، اما برای چنين چيزی بود. اتفاقا اينجانب آخرين جمعه از رمضان امسال را در ميان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پيشوازم آمده بودند و برايم آرزوی مرگ داشتند. در مسير پرهياهويی که بايکديگر همراه شده بوديم سيمايشان را مرور میکردم و میديدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می ديدم پيروزی ما آن چيزی نيست که در آن کسی شکست بخورد. همه بايد با هم کامياب شويم، اگرچه برخی مژده اين کاميابی را ديرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بيشترين بهره را از آن بردند. آنها به واضحترين شکل دريافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترين اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگيرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه ديگر که ميقات بهمن فرا برسد، آنان بینتيجه و پرخطا بودن سياستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزينههای سنگين عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسيار دير بود.
خشونت چاره ساز نيست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شويد. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمين میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنيتی و تحريکهای مدوام تبليغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه اين حقانيت تغييری در تبعات خشم آنان ايجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهيم از کوششهايمان نتيجه میگيريم و اگر به سوی تندرویهای بیدليل بلغزيم چه بسا که حاصل يک هفته و يک ماه تلاش را در يک روز و يک صحنه جا بگذاريم. مردم ما از آن رو خود را شايسته رفتارهايی مناسبتر از سوی حاکمان میبينند که هوشيار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط ميان خوب و بد، بلکه ميان خوب و خوبتر و بد و بدتر تميز بدهد.
خوبتر از نتايجی که در روز قدس به دست آورديم هنوز وجود دارد، کما اين که بدتر از وضعيتی که از آن رنج میبريم و بدان اعتراض میکنيم نيز هست. در پيشرو و در شرايط تاريخی ما تصوير روشنی از نتايج رفتارهای ساختارشکنانه نيست. همانگونه که در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقليد به عرض رسيد افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمين ما هستند که هرگز نبايد آنها را از نظر دور کنيم. البته اين عبرتها ما را از استيفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زيرا ما آن صبوری و دانايی را داريم که بدون پرداختن چنين هزينههای سنگينی سرنوشت خود را بهبود ببخشيم.
آن چيزی که میتواند اين هدف بزرگ را محقق کند پايبندی به شعارهای زرينی است که انتخاب کردهايم. هيچ کلمهای که دوستی و برادری ميان مردم را تحت تاثير قرار دهد به بازسازی هويت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانيم و آن چيزی را که اينک به نام دين از سوی بخشی از حاکميت معرفی میشود پوستينی وارونه میبينيم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستينش هستيم. ما جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد را میخواهيم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسيم که با بهانه و بیبهانه از موازين اسلامی عدول میکنند و بنا بر اميال شخصی به تعطيل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سياسی امروز کشور آن چيزی نيست که سی سال پيش از اين ايرانيان آرزويش را داشتند. مردم اينک از خود میپرسند چه چيز ما را از رسيدن به آرمانهايمان بازداشت و به شرايط فعلی رساند. اين سوالی اساسی است که جا دارد درباره کوششهای امروز و فردای ما نيز پرسيده شود. ما چه بايد بکنيم تا سی سال بعد از نو با همين پرسش روبرو نشويم؟
ما تنها در صورتی به اين اطمينان میرسيم که دستاوردهای سياسی - اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنيم. در طول يک قرن گذشته مردم ما از اين قبيل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت اين دستاوردها زنده بود و همين که مردم خسته میشدند يا تصور میکردند بايد به خانههايشان بازگردند محصول از ميان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نيست. آنچه دائمی است زندگی است.
اين درسی است که ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختيم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ايام جنگ را مبارزه کردند و سپس به نظرشان رسيد وقت زندگی کردن رسيده است؛ وقت آن که پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم که برای معنويتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ايثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شايد برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم اين کلمات آسان نباشد، اما واقعيت دارد. نه آن که ايثار نمیکردند؛ نامدارترين قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهايی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حياتی، يا لااقل خاطره حياتی که چشيده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستيم هشت سال با دستان خالی بايستيم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کميته ايثارگران را به عنوان يکی از فعالترين بخشهای ستاد اينجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به اميد تجديد نورانيت ايام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگينتر میديدم. بعيد میدانم کسی در ميان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به يکديگر پيوند داده است.
به تاسی از آنان ما نيز بايد راه سبز اميد را زندگی کنيم؛ در اين صورت همان معجزهای که آنان آفريدند در انتظار ما نيز هست. اهميت روز قدس امسال در اين بود که نشان داد حيات جديدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نيست. اگر همه در خانههايمان نشسته بوديم و در عين حال اين پيام با همين صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هيچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن يعنی هر روز و همزمان که در خانههايمان و سرکارمان و در کوچه و خيابان و بر سر معيشتهای روزمره خود هستيم اين پيام با غيرقابل انکارترين ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ايرانی بودن و اين زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقويت شبکههای اجتماعی و يا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستيد. سخن از آن نيست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهيم و قدرتمند کنيم؛ سخن از آن است که قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبيعی و به هدايتی فطری درميانشان شکل گرفته است. بايد اهميت آنها را درک کنيم.
روز قدس امسال نشان داد اين شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسين و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظيفهای که بر عهده ما قرار دارد آن است که با تکثير انديشههايی که در حوالی آن شکل میگيرد و با تذکر دائمی اهميت اين پديده مبارک از آن پرستاری کنيم.
به همين ترتيب اگر گفته میشود راه سبز را بايد زندگی کرد سخنی پيچيده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نيست. بلکه توجه دادن به همان چيزی است که داريد تجربه میکنيد، و اين که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پيشين، آغاز نوعی از زندگی است. در همصدايیها و پيوندها و چشمپوشیها و يکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهايی که ادامه اين مسير مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانايی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسياری رنجها بینياز میکند. مردم ما برای استيفای حقوق خود از پرداختن هزينه مضايقه ندارند، زيرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عين حال اگر برای نتايجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوريم دوام میخواهيم بايد شجاعت و فراست را به هم بياميزيم.
اينک بر اثر سياست خارجی غلط و ماجراجويانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهايی قرار گرفته است که بيشترين خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پيش میرفتيم شايد سادهانگارانه تصور میکرديم که اين يک امتياز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهيم مسير سبز را زندگی کنيم چنين نيست.
اينجا کشور ماست و اين زندگانی ماست و اين ما هستيم که بايد نسبت به چنين مشکلاتی نگران باشيم و حساسيت نشان دهيم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همين دولت دهها ميليارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که بايد درمقابل اين امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم اين ارقام که میتواند چند ارتش را تجهيز کند در گيرودار يارکشیهای سياسی افتادهاند.
از کداميک از آنان انتظار داريم به رنجهايی که بر اثر رفتارهايشان بر مردم تحميل میشود اهميت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در اين خاک و بوم را مختل میکند حساسيت نشان ندهيم ديگری نشان نخواهد داد؛ کما اينکه اقتصاددانان ما بيمناک از آن که سرنوشتی شبيه به معترضين نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود کاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بيست هزار دلار درخزانه کشور برای ساقط کردن يک دولت کافی بود. اما اينک فريادهای اخطار نسبت به گم شدن چنين ارقام گزافی کمترين واکنشی بر نمیانگيزد.
اخيرا گروهی از اساتيد ايرانی مقيم خارج در نامهای ضمن تشريح برداشت خود از راه سبز اميد هر چيزی که منافع ملت ايران را تامين کند هدف اين جنبش معرفی کرده بودند. بر اين اساس آنان توصيه میکردند که با سپاسگزاری از حمايت ملتهای ديگر ظرف اين چندماه از آنها بخواهيم در هيچ تحريمی بر عليه ايران شرکت نکنند. اينجانب نظر آنان را پسنديدم و بر آن صحه گذاشتم، زيرا اين نه تحريم يک دولت، بلکه تحميل رنجهای بسيار بر مردمی است که مصيبت دولتمردان ماليخوليازده برايشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به اين معناست و ما با اعمال هرگونه تحريمی بر عليه ملت خود مخالفيم.
اين يک نمونه است. کسی به کسانی که اين خواسته را با ما در ميان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نيز از اين ضرورت آگاه باشيم يا نباشيم به هدايتی فطری در همين مسير هستيم، لذا ضرورت ندارد که اين شيوه را به يکديگر تلقين کنيم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشيم و پرستاری کنيم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی که سرنوشت خود را به بود و نبودکسان پيوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی يا افرادی از همراهان عادی خود امتيازات بیدليل قائل شدند سرانجام تشخيص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار کردند و به جاه طلبان مجال دادند که در آنان طمع کنند.
مردمی که میخواهند سرپای خود بايستند و حياتی کريمانه را تجربه کنند جا دارد که از نخستين قدمهايی که به ناکامیشان میانجامد بابيشترين دقتها پيشگيری کنند. تولد اينجانب نه هفتم مهر که روز آشنايی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنيا آمده بودم نيز جا نداشت حرکت شما به کيش شخصيت آلوده شود. اميدوارم اين کلمات مرا صميمانه و از سر نگرانی و نه يک شکسته نفسی بیحقيقت و تعارف گونه تلقی کنيد.
برادر شما - ميرحسين موسوی
مسیح علی نژاد :
آقای رییس جمهور !
به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.
آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.
آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.
آزادی یعنی همین که تو لبخند معروفت را به دوربین های تمامی عکاسان دنیا نشان دهی و هرچه دلت خواست به رسانه های دنیا بگویی و فردا بدون سانسور، عکس و حرفت در روزنامه های جهان بنشیند. آزادی این نیست که از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و دادستانی و باقی مراکز نظارتی و امنیتی ایران اسلامی، برای دفتر روزنامه ها، خروار خروار بخشنامه بفرستید که اگر مصاحبه فلان مقام آمریکایی را چاپ کنید به سرنوشت باقی روزنامه های به محاق رفته گرفتار می شوید.
آزادی یعنی همین که آن خبرنگارهای نور چشمی که در هیات همراه تو به آمریکا آمده اند به آسانی به مراکز شهر می روند و از فقر آمریکا هم گزارش می دهند و این اصلا اقتصاد و اقتدار دولتی را متزلزل نمی کند و دولتی از ترس مخدوش شدن صورتش، خبرنگارانت را به بند و حبس نمی کند و آنها اگر توان داشته باشند، می توانند تند و تند از آنچه در شهر می گذرد خبر مخابره کنند. آزادی این نیست که اگر یک دختر بیست و سه ساله فرانسوی، و یا یک خبرنگار نشریه آمریکایی، یک ایمیل ساده به دوستانش می فرستد و عکس و خبر آنچه در خیابان های جمهوری اسلامی می گذرد را برای دوستان و یا همکارانش مخابره می کند، آنگاه دولت شما بلرزد و دخترک و خبرنگار جوان را ابتدا در انفرادی بیاندازد و سپس از آنها اعتراف بگیرند و عاقبت رسوای جهان شوتد که یک ایمیل یا خبررسانی معمولی هم می تواند در ایران زندگی یک خارجی را نابود کند.
آزادی یعنی همین که به تو تریبون می دهند تا قصه حسین کرد شبستری را هم با معجونی از لبخندهای همیشگی ات حواله رسانه های آزاد اینجا کنی و هیچ دست و دلت نلرزد که حرف هایت را وارونه می سازند و ترجمه خودشان را روی آن می گذارند و حتی در کریسمس شان هم از تو برای فرستادن پیام به ملت شان دعوت می کنند. آزادی این نیست که تلویزیون جمهوری اسلامی جرات پخش پیام تبریک عید نوروز رئیس جمهور آمریکا به ملت ایران را که ندارد هیچ، صدای اوباما را سانسور می کنند و ترجمه ای کاملا متفاوت و متناسب با منویات خود را بر آن می گذارند تا یک دشمن خیالی برای ملت ایران خلق کنند و همه قصور را هم بیاندازند گردن این دشمن همیشه در صحنه.
آزادی یعنی همین که دستت به خون هم اگر آلوده باشد باز هم دستت را پس نمی زنند و برایت صندلی پیش می کشند تا بگویی ندا آقا سلطان به دستور هیچ سلطانی در ایران کشته نشده و این یک مرگ اتفاقی یا مشکوک بوده است. آزادی یعنی همین که تو به جای فریاد زدن بغض میلیون ها ایرانی و به همراه داشتن عکس عزیزان خانه مشترکت ایران، ناگهان عکس زن مصری را از جیب کت خود در بیاوری و چهره در هم بکشی و بغضی ساختگی تقدیم دوربین های آمریکایی کنی و کمی هم ادامه می دادند اشکی هم به چشم هایت جاری می ساختی تا بگویی تا چه اندازه متاثری که خبر کشته شدن این زن مصری در آلمان مثلا چند درصد کمتر از خبر کشته شدن ندا آقا سلطان انعکاس جهانی یافته است.
آقای احمدی نژاد!
اگر بر فرض، زن مسلمان مصری را در آلمان کشته اند، ندا، دختر جوان ایرانی را خود ایرانی های به اصطلاح مسلمان کشته اند و برای همین است که دنیا می خواهد بداند سینه درانی تو و همپالگی هایت در دولت جمهوری اسلامی ایران تا کتون برای کشف قانلان ندا، چه کرده است؟ برفرض که تو زیرک بودی و سوال را با سوال جواب دادی و حالا قهرمان دنیای اسلام شدی، اما زیرکی را کنار بگذار و یک بار با شرف و شعور و احساس انسانی ات به دو پرسش ساده من جواب بده. اصلا جواب هم پیشکش، برای این دو سوال ساده، تنها دودقیقه سکوت کن، دو دقیق وقت بگذار ، دو دقیقه فکر کن، شاید قلب و وجدانی در وجودت یافت شود و از این پس وقتی دهان برای توجیه و توضیح ناراست می گشایی، دست و دلت کمی بلرزد:
اگر به دختر جوان تو، نه در آلمان ، در همان همسایگی خودت، کسی چنان گلوله می کشید که به گاه جان دادن، چشم های معصوم و ملتمس اش به آسمان، خیره باقی می ماند و از قلب و سینه اش خون بر سنگفرش خیابان های نارمک تهران جاری می شد و آنگاه همسرت با سینه ای مالا مال درد در مقابلت ضجه می زد و می گفت، فقط بگو چه کسی دختر بی گناهم را کشته است، تو چه می کردی ؟ آیا باز هم عکس زن مصری را از کت جیبت در می آوردی و بر صورت زرد و رنگ پریده زن داغدیده ات می کشیدی؟ یا کمی انسانیت به خرج می دادی و جوانمردانه پی قاتل می رفتی به جای توجیه قتل؟
ما هیچ کاری نداریم که غرب چه می گوید و رسانه های جهان تا چه اندازه برای ندای ما سینه دری می کنند. ما نه دلداری آنها را نیاز داریم و نه محتاج مجلس و دولت آلمان و فرانسه و آمریکاییم. ملت با غیرت ایران دست نیاز به سمت تو که از مرگ ما نمی رنجی هم دراز نمی کند تا چه برسد دست به سمت بیگانه دراز کند که از مرگ ما مستندی برای به مسند نشستن خود برای آقایی جهان می خواهند بسازند. نه آقاجان ! ملت بزرگ ایران برای ندا و باقی عزیزان از دست رفته اش ، نیازمند گریه احمدی نژاد و سارکوزی و اوباما و دیگران نیست و منت برای همدردی نمی کشد که مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است.
و اما سوال دوم که خودم هم از طرح آن تنم می لرزد و خجالت زده ام اما چاره ای نمی بینم. از جنس خودت می پرسم که در پاسخ به مرگ ندا مرگ دیگری را علم کردی. اگر پسر جوانت را به هر دلیلی به کهریزک می بردند و با باتوم به همان پسری که داماد اسفندیار مشایی نیز هست ، تجاوز می کردند و سپس شما با شرمساری به پزشکی قانونی می رفتید و آنجا نیز برگه تایید می گرفتید که ایشان از ناحیه مقعد دچار آسیب شده است (جمله ای که در برگه تایید یکی از شاهدان تجاوز قید شده است) و با چشم های خودتان چشم های غمگین دلبندتان را می دیدید که چندین بار هم اقدام به خودکشی کرده است، آنگاه چه می کردی؟ آیا باز هم آب شدن ذره ذره فرزندتان را در خانواده و جامعه می دیدی و کماکان تجاوز و تعرض و وحشی گری های مشهود را به منظور حفظ آبروی نظام انکار می کردی؟
جناب احمدی نژاد! از تو جواب برای این دو پرسش ساده اما تلخ نمی خواهم، اما می توانم از مردم دلشکسته ایران بخواهم، هربار که تو را می بینند از تو همین دو پرسشی که طرح آن هم سخت و عذاب آور است را مدام بپرسند تا شاید روزی که به خانه بر می گردی، وقتی چشم در چشم پسر و دختر جوانت، شدی، یادی هم از پسران و دختران جوان ایران ویران ما بکنی که این روزها انکار می شوند چون متاسفانه کسی که قبای پدری شان را به تن کرده، این روزها عکس یک زن مصری مسلمان را در جیب کتش دارد و دردهای آنها که در خانه خودش دارند ذره ذره آب می شوند و می میرند را نمی بیند. به چشم های فرزندانت خوب نگاه کن! شاید به خاطر بیاوری که فرزندان دیگر ایران ، ندا و ابراهیم ، در خانه خودمان، باگلوله و باتوم، کشته و مورد تجاوز واقع شده اند. وای بر پدری که چشم های خیس و دردمند فرزندانش را می بیند وکماکان با یک لبخند مشمئز کننده در برابر این چشم ها، خود را پدر بنامد. وای به دولتی که چشم پر درد یک ملت را می بیند و کماکان با یک لبخند بی درد، خود را رئیس دولت آن ملت بنامد و جرات نکند عطای یک ریاست خونین و بی افتخار را به لقای آن ببخشد.
آقای رییس جمهور !
به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.
آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.
آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.
آزادی یعنی همین که تو لبخند معروفت را به دوربین های تمامی عکاسان دنیا نشان دهی و هرچه دلت خواست به رسانه های دنیا بگویی و فردا بدون سانسور، عکس و حرفت در روزنامه های جهان بنشیند. آزادی این نیست که از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و دادستانی و باقی مراکز نظارتی و امنیتی ایران اسلامی، برای دفتر روزنامه ها، خروار خروار بخشنامه بفرستید که اگر مصاحبه فلان مقام آمریکایی را چاپ کنید به سرنوشت باقی روزنامه های به محاق رفته گرفتار می شوید.
آزادی یعنی همین که آن خبرنگارهای نور چشمی که در هیات همراه تو به آمریکا آمده اند به آسانی به مراکز شهر می روند و از فقر آمریکا هم گزارش می دهند و این اصلا اقتصاد و اقتدار دولتی را متزلزل نمی کند و دولتی از ترس مخدوش شدن صورتش، خبرنگارانت را به بند و حبس نمی کند و آنها اگر توان داشته باشند، می توانند تند و تند از آنچه در شهر می گذرد خبر مخابره کنند. آزادی این نیست که اگر یک دختر بیست و سه ساله فرانسوی، و یا یک خبرنگار نشریه آمریکایی، یک ایمیل ساده به دوستانش می فرستد و عکس و خبر آنچه در خیابان های جمهوری اسلامی می گذرد را برای دوستان و یا همکارانش مخابره می کند، آنگاه دولت شما بلرزد و دخترک و خبرنگار جوان را ابتدا در انفرادی بیاندازد و سپس از آنها اعتراف بگیرند و عاقبت رسوای جهان شوتد که یک ایمیل یا خبررسانی معمولی هم می تواند در ایران زندگی یک خارجی را نابود کند.
آزادی یعنی همین که به تو تریبون می دهند تا قصه حسین کرد شبستری را هم با معجونی از لبخندهای همیشگی ات حواله رسانه های آزاد اینجا کنی و هیچ دست و دلت نلرزد که حرف هایت را وارونه می سازند و ترجمه خودشان را روی آن می گذارند و حتی در کریسمس شان هم از تو برای فرستادن پیام به ملت شان دعوت می کنند. آزادی این نیست که تلویزیون جمهوری اسلامی جرات پخش پیام تبریک عید نوروز رئیس جمهور آمریکا به ملت ایران را که ندارد هیچ، صدای اوباما را سانسور می کنند و ترجمه ای کاملا متفاوت و متناسب با منویات خود را بر آن می گذارند تا یک دشمن خیالی برای ملت ایران خلق کنند و همه قصور را هم بیاندازند گردن این دشمن همیشه در صحنه.
آزادی یعنی همین که دستت به خون هم اگر آلوده باشد باز هم دستت را پس نمی زنند و برایت صندلی پیش می کشند تا بگویی ندا آقا سلطان به دستور هیچ سلطانی در ایران کشته نشده و این یک مرگ اتفاقی یا مشکوک بوده است. آزادی یعنی همین که تو به جای فریاد زدن بغض میلیون ها ایرانی و به همراه داشتن عکس عزیزان خانه مشترکت ایران، ناگهان عکس زن مصری را از جیب کت خود در بیاوری و چهره در هم بکشی و بغضی ساختگی تقدیم دوربین های آمریکایی کنی و کمی هم ادامه می دادند اشکی هم به چشم هایت جاری می ساختی تا بگویی تا چه اندازه متاثری که خبر کشته شدن این زن مصری در آلمان مثلا چند درصد کمتر از خبر کشته شدن ندا آقا سلطان انعکاس جهانی یافته است.
آقای احمدی نژاد!
اگر بر فرض، زن مسلمان مصری را در آلمان کشته اند، ندا، دختر جوان ایرانی را خود ایرانی های به اصطلاح مسلمان کشته اند و برای همین است که دنیا می خواهد بداند سینه درانی تو و همپالگی هایت در دولت جمهوری اسلامی ایران تا کتون برای کشف قانلان ندا، چه کرده است؟ برفرض که تو زیرک بودی و سوال را با سوال جواب دادی و حالا قهرمان دنیای اسلام شدی، اما زیرکی را کنار بگذار و یک بار با شرف و شعور و احساس انسانی ات به دو پرسش ساده من جواب بده. اصلا جواب هم پیشکش، برای این دو سوال ساده، تنها دودقیقه سکوت کن، دو دقیق وقت بگذار ، دو دقیقه فکر کن، شاید قلب و وجدانی در وجودت یافت شود و از این پس وقتی دهان برای توجیه و توضیح ناراست می گشایی، دست و دلت کمی بلرزد:
اگر به دختر جوان تو، نه در آلمان ، در همان همسایگی خودت، کسی چنان گلوله می کشید که به گاه جان دادن، چشم های معصوم و ملتمس اش به آسمان، خیره باقی می ماند و از قلب و سینه اش خون بر سنگفرش خیابان های نارمک تهران جاری می شد و آنگاه همسرت با سینه ای مالا مال درد در مقابلت ضجه می زد و می گفت، فقط بگو چه کسی دختر بی گناهم را کشته است، تو چه می کردی ؟ آیا باز هم عکس زن مصری را از کت جیبت در می آوردی و بر صورت زرد و رنگ پریده زن داغدیده ات می کشیدی؟ یا کمی انسانیت به خرج می دادی و جوانمردانه پی قاتل می رفتی به جای توجیه قتل؟
ما هیچ کاری نداریم که غرب چه می گوید و رسانه های جهان تا چه اندازه برای ندای ما سینه دری می کنند. ما نه دلداری آنها را نیاز داریم و نه محتاج مجلس و دولت آلمان و فرانسه و آمریکاییم. ملت با غیرت ایران دست نیاز به سمت تو که از مرگ ما نمی رنجی هم دراز نمی کند تا چه برسد دست به سمت بیگانه دراز کند که از مرگ ما مستندی برای به مسند نشستن خود برای آقایی جهان می خواهند بسازند. نه آقاجان ! ملت بزرگ ایران برای ندا و باقی عزیزان از دست رفته اش ، نیازمند گریه احمدی نژاد و سارکوزی و اوباما و دیگران نیست و منت برای همدردی نمی کشد که مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است.
و اما سوال دوم که خودم هم از طرح آن تنم می لرزد و خجالت زده ام اما چاره ای نمی بینم. از جنس خودت می پرسم که در پاسخ به مرگ ندا مرگ دیگری را علم کردی. اگر پسر جوانت را به هر دلیلی به کهریزک می بردند و با باتوم به همان پسری که داماد اسفندیار مشایی نیز هست ، تجاوز می کردند و سپس شما با شرمساری به پزشکی قانونی می رفتید و آنجا نیز برگه تایید می گرفتید که ایشان از ناحیه مقعد دچار آسیب شده است (جمله ای که در برگه تایید یکی از شاهدان تجاوز قید شده است) و با چشم های خودتان چشم های غمگین دلبندتان را می دیدید که چندین بار هم اقدام به خودکشی کرده است، آنگاه چه می کردی؟ آیا باز هم آب شدن ذره ذره فرزندتان را در خانواده و جامعه می دیدی و کماکان تجاوز و تعرض و وحشی گری های مشهود را به منظور حفظ آبروی نظام انکار می کردی؟
جناب احمدی نژاد! از تو جواب برای این دو پرسش ساده اما تلخ نمی خواهم، اما می توانم از مردم دلشکسته ایران بخواهم، هربار که تو را می بینند از تو همین دو پرسشی که طرح آن هم سخت و عذاب آور است را مدام بپرسند تا شاید روزی که به خانه بر می گردی، وقتی چشم در چشم پسر و دختر جوانت، شدی، یادی هم از پسران و دختران جوان ایران ویران ما بکنی که این روزها انکار می شوند چون متاسفانه کسی که قبای پدری شان را به تن کرده، این روزها عکس یک زن مصری مسلمان را در جیب کتش دارد و دردهای آنها که در خانه خودش دارند ذره ذره آب می شوند و می میرند را نمی بیند. به چشم های فرزندانت خوب نگاه کن! شاید به خاطر بیاوری که فرزندان دیگر ایران ، ندا و ابراهیم ، در خانه خودمان، باگلوله و باتوم، کشته و مورد تجاوز واقع شده اند. وای بر پدری که چشم های خیس و دردمند فرزندانش را می بیند وکماکان با یک لبخند مشمئز کننده در برابر این چشم ها، خود را پدر بنامد. وای به دولتی که چشم پر درد یک ملت را می بیند و کماکان با یک لبخند بی درد، خود را رئیس دولت آن ملت بنامد و جرات نکند عطای یک ریاست خونین و بی افتخار را به لقای آن ببخشد.
جلسات فيلترينگ با حضور دادستان جديد
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۱۴:۱۱
برچسبها:
اخبار,
تحليل ها,
دانستنیها,
دستاوردهای دولت,
كودتا,
مبارزات سایبری,
واكنشها
خبرگزاری هرانا: رئيس كميته مخابرات مجلس گفت: پس از شروع به كار دادستان جديد، جلسات كميته فيلترينگ مانند سابق از سوي اين نهاد برگزار ميشود.
به گزارش فارس، علي مطهري در خصوص برگزاري جلسات كميته فيلترينگ گفت: از زمان شروع به كار اين كميته تاكنون چندين جلسه آن برگزار شده است.
اين عضو كميته فيلترينگ افزود: برنامهريزي براي برگزاري جلسات كميته فيلترينگ اينترنت بايد از سوي دادستاني انجام گيرد و با شروع به كار دادستان جديد كل كشور برگزاري جلسات آن ادامه خواهد يافت.
رئيس كميته مخابرات مجلس خاطرنشان كرد: جلسات اين كميته با حضور 7 عضو از 12 عضو رسميت مييابد كه بنده تاكنون در 3 جلسه حضور داشتهام.
كميته 12 نفره فيلترينگ اينترنت در مردادماه سال جاري به منظور رسيدگي و تعيين مصاديق محتواي مجرمانه در محيط اينترنت براي فيلترينگ سايتها از مرداد ماه در قوه قضائيه تشكيل و مقرر شد جلسات آن هر 15 روز يكبار برگزار شود.
براساس اين گزارش، مقرر شده بود اطلاعرساني در خصوص تصميمات اين كميته از سوي دبيرخانه مستقر در دادستاني كشور انجام گيرد ولي از زمان آغاز به كار آن تاكنون اخبار خاصي از جلسات و تصميمات اين كميته منتشر نشده است.
بنابراين گزارش پيش از اين كميتهاي تحت نظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي مسئول فيلترينگ سايتها بود.
به گزارش فارس، علي مطهري در خصوص برگزاري جلسات كميته فيلترينگ گفت: از زمان شروع به كار اين كميته تاكنون چندين جلسه آن برگزار شده است.
اين عضو كميته فيلترينگ افزود: برنامهريزي براي برگزاري جلسات كميته فيلترينگ اينترنت بايد از سوي دادستاني انجام گيرد و با شروع به كار دادستان جديد كل كشور برگزاري جلسات آن ادامه خواهد يافت.
رئيس كميته مخابرات مجلس خاطرنشان كرد: جلسات اين كميته با حضور 7 عضو از 12 عضو رسميت مييابد كه بنده تاكنون در 3 جلسه حضور داشتهام.
كميته 12 نفره فيلترينگ اينترنت در مردادماه سال جاري به منظور رسيدگي و تعيين مصاديق محتواي مجرمانه در محيط اينترنت براي فيلترينگ سايتها از مرداد ماه در قوه قضائيه تشكيل و مقرر شد جلسات آن هر 15 روز يكبار برگزار شود.
براساس اين گزارش، مقرر شده بود اطلاعرساني در خصوص تصميمات اين كميته از سوي دبيرخانه مستقر در دادستاني كشور انجام گيرد ولي از زمان آغاز به كار آن تاكنون اخبار خاصي از جلسات و تصميمات اين كميته منتشر نشده است.
بنابراين گزارش پيش از اين كميتهاي تحت نظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي مسئول فيلترينگ سايتها بود.
امیدوار رضایی گفت: «خانواده روحالامینی زیر بار پذیرفتن عنوان شهید برای فرزندشان نرفتهاند.»
نماینده مسجدسلیمان و برادر محسن رضایی در گفتوگو با «پارلماننیوز»، در پاسخ به سوالی درباره اظهارات محمود احمدینژاد مبنی بر دخالت دولتهای غربی در کشته شدن برخی از شهروندان ایرانی در جریان انتخابات و اینکه چرا اگر این اظهارات درست است به این افراد عنوان شهید نمیدهند، اظهار داشت: «دستگاه قضایی به دنبال این بود که به برخی از جمله محسن روحالامینی عنوان شهید بدهد.» وی ادامه داد: «خانواده روحالامینی اصرار دارند که به جای تعارفات حقیقت روشن شود و مقصرین مشخص شوند.» رضایی تاکید کرد: «خانواده روحالامینی خواهان قصاص مجرمان و عاملان قتل هستند و به جد پیگیر موضوع هستند.»
نماینده مسجدسلیمان و برادر محسن رضایی در گفتوگو با «پارلماننیوز»، در پاسخ به سوالی درباره اظهارات محمود احمدینژاد مبنی بر دخالت دولتهای غربی در کشته شدن برخی از شهروندان ایرانی در جریان انتخابات و اینکه چرا اگر این اظهارات درست است به این افراد عنوان شهید نمیدهند، اظهار داشت: «دستگاه قضایی به دنبال این بود که به برخی از جمله محسن روحالامینی عنوان شهید بدهد.» وی ادامه داد: «خانواده روحالامینی اصرار دارند که به جای تعارفات حقیقت روشن شود و مقصرین مشخص شوند.» رضایی تاکید کرد: «خانواده روحالامینی خواهان قصاص مجرمان و عاملان قتل هستند و به جد پیگیر موضوع هستند.»
فرهنگنامه سبز (۵۸) دانشجو
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۱۴:۰۰
برچسبها:
تحليل ها,
دانستنیها,
دانشجویان,
درد دلهای من,
دستگیر شدگان,
شهدا,
طنز
ابراهیم نبوی:
دانشجو( Daneshjoo ): کتک خور. گوشت دم توپ. مرغ عزا و عروسی. کسی که علاوه بر اینکه فکر می کند، حرف هم می زند. محصل. موجودی که واقعا درس می خواند و به همین دلیل وارد کابینه نمی شود. نوعی از دوزیستان که بخشی از عمرش را در زندان و بخش دیگرش را در دانشگاه می گذراند. دانشگاه: " محل کتک خوردن دانشجو. محل دفن اجساد بسیجیانی که بیست سال بعد از جنگ شهید شده اند." موجودی که در حال بیداری گاز اشک آور و در حال خواب باتوم می خورد. موجودی که هر دولتی از او می ترسد، و هر ملتی به او احترام می گذارد. کاربرد در جمله: " امروز دانشگاه افتتاح شد و دانشجویان شعار مرگ بر دیکتاتور دادند." استعمال دانشجو در جمله: " دانشجویان بسیجی به سفارت دانمارک حمله کردند."، کاربرد غلط در جمله: " وزارت بهداشت اعلام کرد به دلیل شیوع آنفلوآنزای خوکی در مدارس آمل، دانشگاه تهران یک هفته تعطیل می شود."، کاربرد مستتر در جمله: " نیروهای انتظامی اول مهر حمله کردند."، کاربرد مفید در جمله: " مردم معترض به دانشجویان پیوستند."، کاربرد فلسفی در جمله: " دانشجویان به حداد عادل که داشت می لرزید گفتند حداد حیاکن، فلسفه را رها کن."
شعار دانشجویی: " مرگ بر دیکتاتور"، " الله اکبر"، " حداد عادل، حامی قاتل"، " آروم باش آروم باش، دانشجوئیم نه اوباش"، " هرکس که بی سواده، با احمدی نژاده"، " جنتی جنتی تو دشمن ملتی"، " سپاه و اطلاعات، عامل افتضاحات"، " دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"، " دانشجو بیدار است، از دیکتاتور بیزار است."
انواع دانشجوی معاصر
دانشجوی سیاسی: " مسافر اوین"، دانشجوی بسیجی دولتی: " خرمگس معرکه"، دانشجوی بسیجی معمولی: " چوب دو سر طلا"، دانشجوی چپ: " لقمه چرب و چیلی"، دانشجوی سبز: " دردسر دائمی"، دانشجوی نخبه: " سرش جنگه ولی دلش تنگه"، دانشجوی اعزامی: " دردسر بین المللی"، دانشجوی غیرسیاسی: " کتک خور بی دلیل"، دانشجوی دختر: " برابری کامل در کتک خوردن"، دانشجوی خالی: " خار چشم" دانشجوی تحکیمی: " کتک خورش ملسه"، کامران دانشجو: " وزیر متقلبی که مدارک تقلبی را باید بررسی کند."
کلمه های مربوطه
خوابگاه دانشگاه: محلی که برای پائین آمدن بجای پله از پشت بام به پائین پرت می شوند.
کوی دانشگاه: باشگاه هنرهای رزمی نیروی انتظامی
محوطه دانشگاه: محل برگزاری نماز و دفن شهدا
سلف سرویس دانشگاه: تنها محلی که دانشجو به جای کتک غذا می خورد.
خیابان امیرآباد: نوار غزه
مسجد دانشگاه: بیمارستان صحرایی
زیرنویس
دانشگاه چگونه باز می شود: با لگد
دانشگاه چگونه بسته می شود؟ با آنفلوآنزا
دانشگاه چرا شلوغ است؟ چون با قبرستان فرق دارد.
دانشگاه چرا تا حالا شلوغ نبود؟ چون تعطیل بود.
چرا احمدی نژاد به دانشگاه تهران نرفت؟ چون هنوز همه دانشجوها نمرده اند.
احمدی نژاد کی دانشگاه را افتتاح می کند؟ یک هفته دیگر در دفتر ریاست جمهوری ساعت چهار صبح، در میان گروهی از دانشجویان مالزیایی که در حال سفر به اندونزی هستند.
دانشجو( Daneshjoo ): کتک خور. گوشت دم توپ. مرغ عزا و عروسی. کسی که علاوه بر اینکه فکر می کند، حرف هم می زند. محصل. موجودی که واقعا درس می خواند و به همین دلیل وارد کابینه نمی شود. نوعی از دوزیستان که بخشی از عمرش را در زندان و بخش دیگرش را در دانشگاه می گذراند. دانشگاه: " محل کتک خوردن دانشجو. محل دفن اجساد بسیجیانی که بیست سال بعد از جنگ شهید شده اند." موجودی که در حال بیداری گاز اشک آور و در حال خواب باتوم می خورد. موجودی که هر دولتی از او می ترسد، و هر ملتی به او احترام می گذارد. کاربرد در جمله: " امروز دانشگاه افتتاح شد و دانشجویان شعار مرگ بر دیکتاتور دادند." استعمال دانشجو در جمله: " دانشجویان بسیجی به سفارت دانمارک حمله کردند."، کاربرد غلط در جمله: " وزارت بهداشت اعلام کرد به دلیل شیوع آنفلوآنزای خوکی در مدارس آمل، دانشگاه تهران یک هفته تعطیل می شود."، کاربرد مستتر در جمله: " نیروهای انتظامی اول مهر حمله کردند."، کاربرد مفید در جمله: " مردم معترض به دانشجویان پیوستند."، کاربرد فلسفی در جمله: " دانشجویان به حداد عادل که داشت می لرزید گفتند حداد حیاکن، فلسفه را رها کن."
شعار دانشجویی: " مرگ بر دیکتاتور"، " الله اکبر"، " حداد عادل، حامی قاتل"، " آروم باش آروم باش، دانشجوئیم نه اوباش"، " هرکس که بی سواده، با احمدی نژاده"، " جنتی جنتی تو دشمن ملتی"، " سپاه و اطلاعات، عامل افتضاحات"، " دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"، " دانشجو بیدار است، از دیکتاتور بیزار است."
انواع دانشجوی معاصر
دانشجوی سیاسی: " مسافر اوین"، دانشجوی بسیجی دولتی: " خرمگس معرکه"، دانشجوی بسیجی معمولی: " چوب دو سر طلا"، دانشجوی چپ: " لقمه چرب و چیلی"، دانشجوی سبز: " دردسر دائمی"، دانشجوی نخبه: " سرش جنگه ولی دلش تنگه"، دانشجوی اعزامی: " دردسر بین المللی"، دانشجوی غیرسیاسی: " کتک خور بی دلیل"، دانشجوی دختر: " برابری کامل در کتک خوردن"، دانشجوی خالی: " خار چشم" دانشجوی تحکیمی: " کتک خورش ملسه"، کامران دانشجو: " وزیر متقلبی که مدارک تقلبی را باید بررسی کند."
کلمه های مربوطه
خوابگاه دانشگاه: محلی که برای پائین آمدن بجای پله از پشت بام به پائین پرت می شوند.
کوی دانشگاه: باشگاه هنرهای رزمی نیروی انتظامی
محوطه دانشگاه: محل برگزاری نماز و دفن شهدا
سلف سرویس دانشگاه: تنها محلی که دانشجو به جای کتک غذا می خورد.
خیابان امیرآباد: نوار غزه
مسجد دانشگاه: بیمارستان صحرایی
زیرنویس
دانشگاه چگونه باز می شود: با لگد
دانشگاه چگونه بسته می شود؟ با آنفلوآنزا
دانشگاه چرا شلوغ است؟ چون با قبرستان فرق دارد.
دانشگاه چرا تا حالا شلوغ نبود؟ چون تعطیل بود.
چرا احمدی نژاد به دانشگاه تهران نرفت؟ چون هنوز همه دانشجوها نمرده اند.
احمدی نژاد کی دانشگاه را افتتاح می کند؟ یک هفته دیگر در دفتر ریاست جمهوری ساعت چهار صبح، در میان گروهی از دانشجویان مالزیایی که در حال سفر به اندونزی هستند.
خبرگزاری هرانا : حدف و اعمال نظرهای جدید در کتب درسی و دانشگاهی، کماکان ادامه دارد.
به گزارش جنبش راه سبز به نقل از اخبار روز، به تازگی عکسی از روی جلد کتاب فارسی سال اول دبستان منتشر شده است که به نقشه ایران اختصاص یافته است اما در این تصویر که دریای عمان و دریای خزر به رنگ آبی در جنوب و شمال نقشه دیده می شود، نشانی از آب های خلیج فارس نیست.
این اقدام دفتر تالیف و برنامه ریزی کتب درسی در حالی صورت گرفه است که در سال های اخیر مناقشه کشمکش بر سر حذف نام فارس از خلیج بارها به یک موضوع مهم رسانه ای تبدیل شده و حتی نهادها و مقامات رسمی ایران نیزوارد موضع گیری های مکرر در این زمینه شده اند.
بس از اجرایی شدن این تصمیم ختی سایت های خبری منتسب به جریات اصولگرا نیز به اعتراض واداشته شدند. سایت فردا در این زمینه نوشته است: معلوم نیست این اقدام سوال برانگیز و حاتم بخشی به کشورهای عربی با چه توجیهی صورت گرفته است.
در کش و قوس اعتراضات و بحران های پس از انتخابات، این سومین بار است که نهادهای تصمیم گیر اقدام به ایجاد تغییر و تحول اساسی در کتب درسی و دانشگاهی کرده اند.
حذف برخی دروس علوم انسانی
پیش از این پژوهشگاه علوم انسانی، اعلام کرده بود پس از بررسی سرفصل ها و دروس علوم انسانی دانشگاه ها، برخی از این دروس دانشگاهی حذف شده اند. به گفته حمیدرضا آیت اللهی ، رئیس این پژوهشگاه، این اقدام بر اساس رهنمودهای رهبری و به دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت گرفته است.
مقام رهبری جمهوری اسلامی در سخنانی ضمن انتقاد جدی به تدریس برخی دروس علوم انسانی، اعلام کرده بود تدریس بسیاری از این علوم در دانشگاهها موجب ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی دانشجویان خواهد شد. وی گفته بود: «بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هائی است که مبانی آن ها مادیگری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود.»
پیش از سخنان رهبری، سعید حجاریان تئوریسین اصلاح طلبان نیز در دادگاه متهمان پرونده انتخاباتی طی سخنانی که به عنوان اعترافات وی مطرح می شد تدریس علوم انسانی در دانشگاه ها را مورد انتقاد قرار داد و سپس در یک برنامه تلویزیونی نیز مشابه همین سخنان آیت الله خامنه ای بر زبان حجاریان جاری شده بود و در نهایت پس از تمامی این مراحل حذف برخی از دروس علوم انسانی در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت.
حذف شاهان ایرانی
دیگر اقدام حذفی در این حوزه از سوی رئیس گروه مطالعات تاریخ وزارت آموزش و پرورش به اطلاع افکار عمومی رسید که طی آن یعقوب توکلی به خبرگزاری مهر گفته بود: در کتاب های تاریخ جدید در مقاطع راهنمایی و متوسطه با رویکرد فرهنگی و تمدن پرور جایگزین تاریخ نگاری های سیاسی و نظامی و پادشاهان و جنگ ها می شود و با این رویکرد پادشاهان و جنگجویانی نظیر چنگیز خان مغول یا سلطان محمد شاه و پادشاهات دیگری از این قبیل حذف می شوند.
پس از انتشار این خبر، کارشناسان تاریخ و تعلیم و تربیت اعتراضاتی را مکتوب کرده بوده اند که طی آن وزارت آموزش و پرورش به تلطیف فضا بر آمد و اداره کل برنامه ریزی و تالیف کتب درسی برای تلطیف فضا چنین پاسخ دادند: به دلیل اینکه در تاریخ، تنها نام پادشاهان و جنگهای آنان و زمان ورود و خروج آنان آمده و کمتر به تمدن ایران پرداخته ایم، در نظر داریم چهره های علمی آن زمان و عملکرد فرهنگی و افتصادی سلسله هاهای مختلف را در کتار سایر موارد وارد کتاب های درسی کنیم.
برخی از صاحب نظران معتقدند تشابه سازی شاهان گذشته با رفتارهای برخی از حاکمان و نهادهای قدرت در شرایط کنونی ایران توسط دانش آموزان، نهادهای تصمیم گیر را بر آن داشته تا در متون کتاب های تاریخی دست برده و چنین تصویرسازی هایی را از فضای آموزشی حذف منند. بر این اساس برخی ها متذکر شدند به جای حذف رفتار شاهانه و منش های دیکتاتوری در سیستم فعلی، ترجیح داده اند شاهان و دیکتاتورها را از کتب درسی دانش آموزان حذف کنند.
صادق آینه وند، استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس در این زمینه گفت: تاریخ امری واقع است که اتقاق افتاده است و باید با تمام جزئیات نگاشته شود. اگر وزارت آموزش و پرورش در قصد نگارش تاریخ، علم، ملل و تمدن را دارد.
حذف برخی از دروس علوم انسانی در مقطع دانشگاهی، حذف شاهان و پادشاهان در مقطع راهنمایی و متوسطه و در نهایت حذف خلیج فارس از در مقطع دبستان اقدامات جدید دولت احمدی نژاد است که ظاهرا تاکنون خود رئیس دولت و یا وزاری مربوطه به صورت رسمی در خصوص دلایل و انگیزه های اصلی این شیوه های حذفی اظهار نظر نکرده اند.
به گزارش جنبش راه سبز به نقل از اخبار روز، به تازگی عکسی از روی جلد کتاب فارسی سال اول دبستان منتشر شده است که به نقشه ایران اختصاص یافته است اما در این تصویر که دریای عمان و دریای خزر به رنگ آبی در جنوب و شمال نقشه دیده می شود، نشانی از آب های خلیج فارس نیست.
این اقدام دفتر تالیف و برنامه ریزی کتب درسی در حالی صورت گرفه است که در سال های اخیر مناقشه کشمکش بر سر حذف نام فارس از خلیج بارها به یک موضوع مهم رسانه ای تبدیل شده و حتی نهادها و مقامات رسمی ایران نیزوارد موضع گیری های مکرر در این زمینه شده اند.
بس از اجرایی شدن این تصمیم ختی سایت های خبری منتسب به جریات اصولگرا نیز به اعتراض واداشته شدند. سایت فردا در این زمینه نوشته است: معلوم نیست این اقدام سوال برانگیز و حاتم بخشی به کشورهای عربی با چه توجیهی صورت گرفته است.
در کش و قوس اعتراضات و بحران های پس از انتخابات، این سومین بار است که نهادهای تصمیم گیر اقدام به ایجاد تغییر و تحول اساسی در کتب درسی و دانشگاهی کرده اند.
حذف برخی دروس علوم انسانی
پیش از این پژوهشگاه علوم انسانی، اعلام کرده بود پس از بررسی سرفصل ها و دروس علوم انسانی دانشگاه ها، برخی از این دروس دانشگاهی حذف شده اند. به گفته حمیدرضا آیت اللهی ، رئیس این پژوهشگاه، این اقدام بر اساس رهنمودهای رهبری و به دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت گرفته است.
مقام رهبری جمهوری اسلامی در سخنانی ضمن انتقاد جدی به تدریس برخی دروس علوم انسانی، اعلام کرده بود تدریس بسیاری از این علوم در دانشگاهها موجب ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی دانشجویان خواهد شد. وی گفته بود: «بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هائی است که مبانی آن ها مادیگری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود.»
پیش از سخنان رهبری، سعید حجاریان تئوریسین اصلاح طلبان نیز در دادگاه متهمان پرونده انتخاباتی طی سخنانی که به عنوان اعترافات وی مطرح می شد تدریس علوم انسانی در دانشگاه ها را مورد انتقاد قرار داد و سپس در یک برنامه تلویزیونی نیز مشابه همین سخنان آیت الله خامنه ای بر زبان حجاریان جاری شده بود و در نهایت پس از تمامی این مراحل حذف برخی از دروس علوم انسانی در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت.
حذف شاهان ایرانی
دیگر اقدام حذفی در این حوزه از سوی رئیس گروه مطالعات تاریخ وزارت آموزش و پرورش به اطلاع افکار عمومی رسید که طی آن یعقوب توکلی به خبرگزاری مهر گفته بود: در کتاب های تاریخ جدید در مقاطع راهنمایی و متوسطه با رویکرد فرهنگی و تمدن پرور جایگزین تاریخ نگاری های سیاسی و نظامی و پادشاهان و جنگ ها می شود و با این رویکرد پادشاهان و جنگجویانی نظیر چنگیز خان مغول یا سلطان محمد شاه و پادشاهات دیگری از این قبیل حذف می شوند.
پس از انتشار این خبر، کارشناسان تاریخ و تعلیم و تربیت اعتراضاتی را مکتوب کرده بوده اند که طی آن وزارت آموزش و پرورش به تلطیف فضا بر آمد و اداره کل برنامه ریزی و تالیف کتب درسی برای تلطیف فضا چنین پاسخ دادند: به دلیل اینکه در تاریخ، تنها نام پادشاهان و جنگهای آنان و زمان ورود و خروج آنان آمده و کمتر به تمدن ایران پرداخته ایم، در نظر داریم چهره های علمی آن زمان و عملکرد فرهنگی و افتصادی سلسله هاهای مختلف را در کتار سایر موارد وارد کتاب های درسی کنیم.
برخی از صاحب نظران معتقدند تشابه سازی شاهان گذشته با رفتارهای برخی از حاکمان و نهادهای قدرت در شرایط کنونی ایران توسط دانش آموزان، نهادهای تصمیم گیر را بر آن داشته تا در متون کتاب های تاریخی دست برده و چنین تصویرسازی هایی را از فضای آموزشی حذف منند. بر این اساس برخی ها متذکر شدند به جای حذف رفتار شاهانه و منش های دیکتاتوری در سیستم فعلی، ترجیح داده اند شاهان و دیکتاتورها را از کتب درسی دانش آموزان حذف کنند.
صادق آینه وند، استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس در این زمینه گفت: تاریخ امری واقع است که اتقاق افتاده است و باید با تمام جزئیات نگاشته شود. اگر وزارت آموزش و پرورش در قصد نگارش تاریخ، علم، ملل و تمدن را دارد.
حذف برخی از دروس علوم انسانی در مقطع دانشگاهی، حذف شاهان و پادشاهان در مقطع راهنمایی و متوسطه و در نهایت حذف خلیج فارس از در مقطع دبستان اقدامات جدید دولت احمدی نژاد است که ظاهرا تاکنون خود رئیس دولت و یا وزاری مربوطه به صورت رسمی در خصوص دلایل و انگیزه های اصلی این شیوه های حذفی اظهار نظر نکرده اند.
ادعای ایرنا درباره حضور دو قاضی در ورزشگاه
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۱۳:۵۳
برچسبها:
اخبار,
تحليل ها,
تشکلها,
دانستنیها,
راهپیمای سبز,
كودتا,
گردهمای,
لباس شخصیها
فرارو : يک مقام قضايي اظهار داشت: در بازي روز جمعه تيم هاي استقلال - پيروزي دو قاضي در محل ورزشگاه آزادي تهران مستقر مي شوند تا به جرايمي که در وزرشگاه رخ مي دهد، بي درنگ رسيدگي کنند.
به گزارش ایرنا اين مقام قضايي که خواست نامش بيان نشود،گفت: اين دو قاضي براي کساني که مرتکب جرم مي شوند، "قرار " متناسب را صادر مي کنتد.
وي تصريح کرد: همچنين کشيک "دادسراي ناحيه 5" و "دادسراي مرکز" براي رسيدگي به تخلفات خارج از ورزشگاه آزادي اختصاص يافته است.
اين مقام قضايي افزود: دو دادسراي ياد شده، به شکايات مردم نيز رسيدگي خواهند کرد.
به گزارش ایرنا اين مقام قضايي که خواست نامش بيان نشود،گفت: اين دو قاضي براي کساني که مرتکب جرم مي شوند، "قرار " متناسب را صادر مي کنتد.
وي تصريح کرد: همچنين کشيک "دادسراي ناحيه 5" و "دادسراي مرکز" براي رسيدگي به تخلفات خارج از ورزشگاه آزادي اختصاص يافته است.
اين مقام قضايي افزود: دو دادسراي ياد شده، به شکايات مردم نيز رسيدگي خواهند کرد.
۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه
افشای نقش موثر فرمانده بسيج در سرکوبهای خيابانی اخير: حسین طائب
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۱۳:۵۰
برچسبها:
اخبار,
تحليل ها,
دانستنیها,
دستاوردهای دولت,
دستگیر شدگان,
راهپیمای سبز,
شهدا,
كودتا,
لباس شخصیها
موج سبز آزادی : نزديک به دو ماه پيش در گفتوگو با يک نماينده مجلس از نقش حسين فدايی و کمی پیش از این نیز از نقش مهم مسعود صدرالاسلام در وقایع بازداشتگاه کهريزک پرده برداشتيم. همچنین از قول برخی بازداشتشدگان به نقش مستقيم سردار رادان در شکنجهها اشاره کرده بودیم. اکنون موضوعی را منتشر ميکنيم که «موج سبز آزادی» در همان زمان نسبت به آن مطلع شده بود، اما براي تکميل اطلاعات خود آن را تا اين زمان منتشر نکرد.
این موضوع به نقش حسین طائب در سرکوبهای پس از انتخابات مربوط میشود، شخصی که تاکنون از سوی بسیاری از چهرههای اصولگرا از جمله علی مطهری، نماینده طیف اصولگرای مجلس، نیز مورد انتقادهای شدیدی واقع شده است. فرزند شهید مطهری چندی پیش در نامه خود به روزنامه کیهان، از نقش حسین طائب در سرکوبهای اخیر پرده برداشت و صراحتا نوشت که بحران بعد از انتخابات به علت مدیریت و رفتار غلط افرادی است چون حسین طائب که «با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر».
پیش از آن نیز بسیاری به زمزمه یا نوای بلند از تقصیر حسین طائب در حوادث اخیر گفته بودند اما تاکنون اظهار نظری چنین بیپرده و تند آن هم از سوی نمایندهای اصولگرا علیه فرمانده نیروی مقاومت بسیج مطرح نشده بود. آنچه در پی میآید جزئیاتی است مربوط به پیشینه و نقش حسین طائب در حوادث اخیر که بعد از بررسیها و تحقیقهای انجام شده توسط موج سبز آزادی ، به اطلاع خوانندگان میرسد.
پیش از پرداختن به نقش این فرد به عنوان یکی از مهمترین مهرههای سازمانده سرکوبهای پس از کودتای انتخاباتی، شاید بد نباشد به این سوال پاسخ دهیم که حسین طائب کیست، چگونه به یکی از مهرههای اساسی سرکوب تبدیل شد و نحوه ارتقای او در بیت رهبری و تبدیل شدن او به یکی از نزدیکان مجتبی خامنهای، فرزند رهبر، چگونه بوده است.
حسین طائب برای اولین بار در سال ۱۳۷۵ وارد عرصه علنی سیاست شد و ابتدا همکاری نزدیکی با ناطق نوری داشت. این همکاری با ناطق تا سال ۷۶-۷۷ یعنی زمانی که درگیر قتلهای زنجیرهای شد، ادامه پیدا کرد. همزمان با آغاز پروژه قتلهای زنجیرهای بود که بین او و ناطق نوری فراق افتاد. در سال ۱۳۷۹ طائب، بنیاد ایثارگران را تاسیس کرد که در جهت تقویت و تبلیغ برای حزب محافظه کار آبادگران در انتخابات شورای شهر فعالیت میکرد. طائب از طریق حمایت و پشتیبانی آبادگران در شهردار شدن احمدینژاد نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
در انتخابات شوراها که حزب آبادگران موفق به ورود به شورای شهر شد، حسین طائب مسوول ابطال صندوقها در انتخابات شورای شهر از طریق علیرضا شیخعطار بود. شیخ عطار همان کسی بود که بعدا در زمان شهرداری احمدینژاد جای محمد عطریانفر، بنیانگذار موسسه بزرگ همشهری را گرفت و در دولت نهم معاونت اقتصادی وزارت خارجه را به دست آورد. طائب در سال ۸۲ بعد از تلاش بسیار و رایزنیهایی که در طول به قدرت رسیدن آبادگران در مجلس انجام داد، توانست در معرفی احمدینژاد به عنوان شهردار تهران نقش به سزایی ایفا کند.
همکاری نزدیک با بیت رهبری:
سابقه رفاقت طائب با مجتبی خامنهای به سال ۶۷ باز میگردد. اما ثمره اصلی این رفاقت زمانی به بار نشست که مجتبی خامنهای راه ورود او را به وزارت اطلاعات باز کرد. این اقدام همزمان بود با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و در آن دوران طائب تا معاونت ضدجاسوسی فلاحیان ارتقا یافت. با این حال زمان درازی نکشید که هاشمی رفسنجانی دستور اخراج او از وزارت اطلاعات را صادر کرد. ماجرا از این قرار بود که حسین طائب در ماجرای ربوده شدن فرج سرکوهی به دست وزارت اطلاعات به هاشمی رفسنجانی اطمینان داده بود که سرکوهی خودش از کشور به قصد آلمان خارج شده و همه این مسایل بازی کانون نویسندگان است.
هاشمی نیز همین موضوع را در مصاحبهای مطبوعاتی در جمع خبرنگاران مطرح کرد ولی پس از آن بلافاصله متوجه حقیقت شد، لذا عذر طائب را برای همیشه از وزارت اطلاعات خواست. بعد از اخراج از وزارت اطلاعات، طائب به خاطر پیشینه رفاقت نزدیکی که با مجتبی خامنهای داشت به بیت رهبری رفت و تا سال ۷۷-۷۸ که وزارت اطلاعات پاکسازی شد در بیت فعال بود. پس از آن که وزارت اطلاعات از «نیروهای خودسر» پاکسازی شد، طائب و همفکرانش به اندیشه نهادهای اطلاعاتی جایگزین (موازی) افتادند و از این زمان بود که حسین طائب کار خود را در اطلاعات سپاه آغاز کرد و قائم مقام اطلاعات سپاه شد.
در جریانات ۱۸ تیر، طائب به مسوولیت برخورد با دانشجویان معترض گماشته شد. تمامی دانشجویانی که در آن جریان دستگیر شدند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شده و مورد بد رفتاری قرار گرفته بودند. پس از ایفای نقش کلیدی در سرکوبهای دانشجویی ۱۸ تیر، حسین طائب مدتها در نقش رابط میان سعید مرتضوی و مجتبی خامنهای فعالیت میکرد و از این طریق برخوردهای قضایی با دانشجویان معترض سازماندهی میشد. همچنین در جریان رد صلاحیتهای مجلس، طائب نقش فعالی در رساندن پیامهای بیت و به طور خاص مجتبی خامنهای به احمد جنتی برعهده داشت. در رد صلاحیتهای گستردهای که در انتخابات مجلس هفتم صورت گرفت هم همین اتفاق تکرار و پیامهای صادره از بالا از طریق حسین طائب به احمد جنتی ابلاغ شد.
مسوولیت در بسیج:
از سال ۸۴ حسین طائب به سفارش مجتبی خامنهای به بسیج منتقل شد. در این دوران بود که وظیفه اصلی سازماندهی تقلب در انتخابات دهم و سرکوبهای بعد از کودتا هم به طور کامل به بسیج واگذار شد. بسیج یکی از بازوهای اصلی کودتای پس از انتخابات بود که به ریاست طائب و در کنار سپاه، وزارت اطلاعات و صداوسیما هر کدام نقش جداگانهای در سرکوب مردم ایفا کردند.
تنها نیروهایی که در جریان سرکوبهای اخیر اجازه حمل سلاح داشتند، بسیجیانی بودند که به دستور حسین طائب مسلح شدند و برای برخورد با معترضین به میدان آمدند. نخستین نقش اساسی طائب در سرکوبهای مسلحانه خیابانی توسط نیروهای بسیج در همان شامگاه راهپیمایی میلیونی بیست و پنجم خرداد در میدان آزادی ایفا شد. بعدازظهر آن روز نزدیک به صد بسیجی مسلح به سلاح گرم به سازماندهی فریدالدین حدادعادل در میدان آزادی حضور یافتند. درگیریهایی که میان نیروهای بسیج و مردم معترض در آن روز رخ داد به کشته شدن نزدیک به ده نفر از مردم مظلوم انجامید.
بر اساس بررسیهای انجام شده و اطلاعات به دست آمده توسط موج سبز آزادی روشن شد که سازماندهی نیروهای بسیجی در انتخابات اخیر به طور خاص شامل دو شاخه میشد:
۱- اطلاعات بسیج که در ابتدای کار مسوولیت بازجویی دستگیرشدگان رده یک (شامل سران احزاب و فعالان رده یک ستادها و کمپینهای انتخاباتی) را عهده دار بود و مسوولیت اجرایی آن را سردار نقدی بر عهده داشت و ۲- بخش اجرایی بسیج که وظیفهاش سرکوبهای خیابانی از جمله سرکوب معترضان حاضر در میدان آزادی در بیست و پنجم خرداد بود و مسوولیت آن را شخصی به نام محقق بر عهده داشت.
محقق از ناحیه پا نیز در جنگ آسیب دیده و پایش قطع شده است در دوران دفاع مقدس فرمانده گردان حبیب لشکر حضرت رسول بود که فرماندهی آن لشکر را محمد کوثری، نماینده کنونی مجلس، بر عهده داشت. مجتبی خامنهای هم سرباز همین گردان حبیب بود و طرح دوستی او با حسین طائب هم از همان جا ریخته شد. بعد از جنگ تحمیلی بیشتر اعضای گردان حبیب به تیم مشورتی مجتبی خامنهای بدل شدند و مسوولیت سرکوب ها را هم بر عهده گرفتند. بعدها همانطور که گفته شد مسوولیت نیروهای لباس شخصی به محقق واگذار شد و مسوولیت اصلی آن نیز سرکوب معترضین داخلی تعریف گردید.
جای بسی تاسف و شگفتی است که برخی چهرههای شناخته شده گردان حبیب که روزی برای سرکوب نیروهای بعثی بسیج شده بودند، بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از جنگ، امروز میدان آزادی را با شلمچه اشتباه گرفتهاند و گویی برای سرکوب، فرقی میان هموطنان ایرانی خودشان با سربازهای متجاوز عراقی نمیشناسند. قانونشکنانیها و خشونتطلبیهای اشخاصی نظیر حسین طائب یا مسعود صدرالاسلام چیزی نیست که به این راحتیها بتوان از کنار آن گذشت و با گذر زمان آنها را فراموش کرد.
آنچه در نیمه آخر خردادماه ۸۸ رخ داد، پرده از نقش مهرههایی کلیدی که در شیوع خشونت و خونریزی نقش مهمی در قدرت ایفا می کنند، برداشت. حسین طائب به شهادت بسیاری از نیروهای سیاسی راست و چپ یکی از این چهره هاست که علیرغم قانونشکنیها و خشونتطلبیها روز به روز به جای محاکمه و پاسخگویی در سیستم قدرت ارتقا پیدا میکنند و به فعالیت خود ادامه میدهند. نمونه این تداوم حضور (!) جناب آقای طائب را در حال مکالمه تلفنی میتوانید در عکسی که در تیتر خبر آمده است مشاهده کنید که حضور وی را در راهپیمایی روز قدس نشان میدهد.
این موضوع به نقش حسین طائب در سرکوبهای پس از انتخابات مربوط میشود، شخصی که تاکنون از سوی بسیاری از چهرههای اصولگرا از جمله علی مطهری، نماینده طیف اصولگرای مجلس، نیز مورد انتقادهای شدیدی واقع شده است. فرزند شهید مطهری چندی پیش در نامه خود به روزنامه کیهان، از نقش حسین طائب در سرکوبهای اخیر پرده برداشت و صراحتا نوشت که بحران بعد از انتخابات به علت مدیریت و رفتار غلط افرادی است چون حسین طائب که «با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر».
پیش از آن نیز بسیاری به زمزمه یا نوای بلند از تقصیر حسین طائب در حوادث اخیر گفته بودند اما تاکنون اظهار نظری چنین بیپرده و تند آن هم از سوی نمایندهای اصولگرا علیه فرمانده نیروی مقاومت بسیج مطرح نشده بود. آنچه در پی میآید جزئیاتی است مربوط به پیشینه و نقش حسین طائب در حوادث اخیر که بعد از بررسیها و تحقیقهای انجام شده توسط موج سبز آزادی ، به اطلاع خوانندگان میرسد.
پیش از پرداختن به نقش این فرد به عنوان یکی از مهمترین مهرههای سازمانده سرکوبهای پس از کودتای انتخاباتی، شاید بد نباشد به این سوال پاسخ دهیم که حسین طائب کیست، چگونه به یکی از مهرههای اساسی سرکوب تبدیل شد و نحوه ارتقای او در بیت رهبری و تبدیل شدن او به یکی از نزدیکان مجتبی خامنهای، فرزند رهبر، چگونه بوده است.
حسین طائب برای اولین بار در سال ۱۳۷۵ وارد عرصه علنی سیاست شد و ابتدا همکاری نزدیکی با ناطق نوری داشت. این همکاری با ناطق تا سال ۷۶-۷۷ یعنی زمانی که درگیر قتلهای زنجیرهای شد، ادامه پیدا کرد. همزمان با آغاز پروژه قتلهای زنجیرهای بود که بین او و ناطق نوری فراق افتاد. در سال ۱۳۷۹ طائب، بنیاد ایثارگران را تاسیس کرد که در جهت تقویت و تبلیغ برای حزب محافظه کار آبادگران در انتخابات شورای شهر فعالیت میکرد. طائب از طریق حمایت و پشتیبانی آبادگران در شهردار شدن احمدینژاد نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
در انتخابات شوراها که حزب آبادگران موفق به ورود به شورای شهر شد، حسین طائب مسوول ابطال صندوقها در انتخابات شورای شهر از طریق علیرضا شیخعطار بود. شیخ عطار همان کسی بود که بعدا در زمان شهرداری احمدینژاد جای محمد عطریانفر، بنیانگذار موسسه بزرگ همشهری را گرفت و در دولت نهم معاونت اقتصادی وزارت خارجه را به دست آورد. طائب در سال ۸۲ بعد از تلاش بسیار و رایزنیهایی که در طول به قدرت رسیدن آبادگران در مجلس انجام داد، توانست در معرفی احمدینژاد به عنوان شهردار تهران نقش به سزایی ایفا کند.
همکاری نزدیک با بیت رهبری:
سابقه رفاقت طائب با مجتبی خامنهای به سال ۶۷ باز میگردد. اما ثمره اصلی این رفاقت زمانی به بار نشست که مجتبی خامنهای راه ورود او را به وزارت اطلاعات باز کرد. این اقدام همزمان بود با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و در آن دوران طائب تا معاونت ضدجاسوسی فلاحیان ارتقا یافت. با این حال زمان درازی نکشید که هاشمی رفسنجانی دستور اخراج او از وزارت اطلاعات را صادر کرد. ماجرا از این قرار بود که حسین طائب در ماجرای ربوده شدن فرج سرکوهی به دست وزارت اطلاعات به هاشمی رفسنجانی اطمینان داده بود که سرکوهی خودش از کشور به قصد آلمان خارج شده و همه این مسایل بازی کانون نویسندگان است.
هاشمی نیز همین موضوع را در مصاحبهای مطبوعاتی در جمع خبرنگاران مطرح کرد ولی پس از آن بلافاصله متوجه حقیقت شد، لذا عذر طائب را برای همیشه از وزارت اطلاعات خواست. بعد از اخراج از وزارت اطلاعات، طائب به خاطر پیشینه رفاقت نزدیکی که با مجتبی خامنهای داشت به بیت رهبری رفت و تا سال ۷۷-۷۸ که وزارت اطلاعات پاکسازی شد در بیت فعال بود. پس از آن که وزارت اطلاعات از «نیروهای خودسر» پاکسازی شد، طائب و همفکرانش به اندیشه نهادهای اطلاعاتی جایگزین (موازی) افتادند و از این زمان بود که حسین طائب کار خود را در اطلاعات سپاه آغاز کرد و قائم مقام اطلاعات سپاه شد.
در جریانات ۱۸ تیر، طائب به مسوولیت برخورد با دانشجویان معترض گماشته شد. تمامی دانشجویانی که در آن جریان دستگیر شدند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شده و مورد بد رفتاری قرار گرفته بودند. پس از ایفای نقش کلیدی در سرکوبهای دانشجویی ۱۸ تیر، حسین طائب مدتها در نقش رابط میان سعید مرتضوی و مجتبی خامنهای فعالیت میکرد و از این طریق برخوردهای قضایی با دانشجویان معترض سازماندهی میشد. همچنین در جریان رد صلاحیتهای مجلس، طائب نقش فعالی در رساندن پیامهای بیت و به طور خاص مجتبی خامنهای به احمد جنتی برعهده داشت. در رد صلاحیتهای گستردهای که در انتخابات مجلس هفتم صورت گرفت هم همین اتفاق تکرار و پیامهای صادره از بالا از طریق حسین طائب به احمد جنتی ابلاغ شد.
مسوولیت در بسیج:
از سال ۸۴ حسین طائب به سفارش مجتبی خامنهای به بسیج منتقل شد. در این دوران بود که وظیفه اصلی سازماندهی تقلب در انتخابات دهم و سرکوبهای بعد از کودتا هم به طور کامل به بسیج واگذار شد. بسیج یکی از بازوهای اصلی کودتای پس از انتخابات بود که به ریاست طائب و در کنار سپاه، وزارت اطلاعات و صداوسیما هر کدام نقش جداگانهای در سرکوب مردم ایفا کردند.
تنها نیروهایی که در جریان سرکوبهای اخیر اجازه حمل سلاح داشتند، بسیجیانی بودند که به دستور حسین طائب مسلح شدند و برای برخورد با معترضین به میدان آمدند. نخستین نقش اساسی طائب در سرکوبهای مسلحانه خیابانی توسط نیروهای بسیج در همان شامگاه راهپیمایی میلیونی بیست و پنجم خرداد در میدان آزادی ایفا شد. بعدازظهر آن روز نزدیک به صد بسیجی مسلح به سلاح گرم به سازماندهی فریدالدین حدادعادل در میدان آزادی حضور یافتند. درگیریهایی که میان نیروهای بسیج و مردم معترض در آن روز رخ داد به کشته شدن نزدیک به ده نفر از مردم مظلوم انجامید.
بر اساس بررسیهای انجام شده و اطلاعات به دست آمده توسط موج سبز آزادی روشن شد که سازماندهی نیروهای بسیجی در انتخابات اخیر به طور خاص شامل دو شاخه میشد:
۱- اطلاعات بسیج که در ابتدای کار مسوولیت بازجویی دستگیرشدگان رده یک (شامل سران احزاب و فعالان رده یک ستادها و کمپینهای انتخاباتی) را عهده دار بود و مسوولیت اجرایی آن را سردار نقدی بر عهده داشت و ۲- بخش اجرایی بسیج که وظیفهاش سرکوبهای خیابانی از جمله سرکوب معترضان حاضر در میدان آزادی در بیست و پنجم خرداد بود و مسوولیت آن را شخصی به نام محقق بر عهده داشت.
محقق از ناحیه پا نیز در جنگ آسیب دیده و پایش قطع شده است در دوران دفاع مقدس فرمانده گردان حبیب لشکر حضرت رسول بود که فرماندهی آن لشکر را محمد کوثری، نماینده کنونی مجلس، بر عهده داشت. مجتبی خامنهای هم سرباز همین گردان حبیب بود و طرح دوستی او با حسین طائب هم از همان جا ریخته شد. بعد از جنگ تحمیلی بیشتر اعضای گردان حبیب به تیم مشورتی مجتبی خامنهای بدل شدند و مسوولیت سرکوب ها را هم بر عهده گرفتند. بعدها همانطور که گفته شد مسوولیت نیروهای لباس شخصی به محقق واگذار شد و مسوولیت اصلی آن نیز سرکوب معترضین داخلی تعریف گردید.
جای بسی تاسف و شگفتی است که برخی چهرههای شناخته شده گردان حبیب که روزی برای سرکوب نیروهای بعثی بسیج شده بودند، بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از جنگ، امروز میدان آزادی را با شلمچه اشتباه گرفتهاند و گویی برای سرکوب، فرقی میان هموطنان ایرانی خودشان با سربازهای متجاوز عراقی نمیشناسند. قانونشکنانیها و خشونتطلبیهای اشخاصی نظیر حسین طائب یا مسعود صدرالاسلام چیزی نیست که به این راحتیها بتوان از کنار آن گذشت و با گذر زمان آنها را فراموش کرد.
آنچه در نیمه آخر خردادماه ۸۸ رخ داد، پرده از نقش مهرههایی کلیدی که در شیوع خشونت و خونریزی نقش مهمی در قدرت ایفا می کنند، برداشت. حسین طائب به شهادت بسیاری از نیروهای سیاسی راست و چپ یکی از این چهره هاست که علیرغم قانونشکنیها و خشونتطلبیها روز به روز به جای محاکمه و پاسخگویی در سیستم قدرت ارتقا پیدا میکنند و به فعالیت خود ادامه میدهند. نمونه این تداوم حضور (!) جناب آقای طائب را در حال مکالمه تلفنی میتوانید در عکسی که در تیتر خبر آمده است مشاهده کنید که حضور وی را در راهپیمایی روز قدس نشان میدهد.
پارلماننیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس از تغییر و تحولات گسترده در بین مدیران کل و ردههای پایینتر از سوی دولت دهم خبر داد و گفت:« تسویه حسابهای انتخاباتی به عزل مدیران رده پایین و تعطیلی مدرسه هم رسیده است.»
محمد مهدی شهریاری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، با بیان اینکه بعد از انتخابات شاهد تغییر و تحولات گسترده در سطوح مدیریتی حتی مدیران مدارس در استان هستیم، اظهار داشت:«همه افراد حتی اصولگرایانی که فکر میکنند با آنها در انتخابات همکاری نکردهاند را عزل میکنند.»
وی افزود:« هفته گذشته که در بجنورد بودم رییس مدرسهای را عزل کردند که در شش ماه اول رتبه اول و در شش ماهه دوم رتبه دوم علمی را در سطح استان داشت اما به دلیل مباحث انتخاباتی او را عزل کردند.»
نماینده اصلاحطلب مردم بجنورد ادامه داد:« در شهرهای کوچک اداره آموزش و پرورش را هدف گرفته و بسیاری از افراد رادر سطح گسترده تسویه میکنند.»
شهریاری تصریح کرد:«افرادی که از نظر سیاسی به گونهای دیگر فکر می کنند و یا حدس بزنند که ممکن است افراد از نظر سیاسی با آنها همراه نبودند را عزل میکنند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس گفت:«در سطح استان، استاندار تمام مدیر کلها و معاونان مدیر کلها و کسانی که در انتخابات نه اینکه برای کس دیگری کار کرده باشند، فقط به دلیل اینکه با اینها همراهی نداشتهاند را عزل میکنند.»
وی گفت:« یک مدرسه شبانه روزی در روستای دور افتاده را به دلیل اینکه در آن روستا به کاندیدای دیگر رای دادهاند میخواهند تعطیل کنند.»
شهریاری یادآور شد:«با پیگیریهای انجام شده مسئولان استان قول دادهاند که این مدرسه دوباره برگردد و باز شود.»
وی ادامه داد:«متاسفانه خبرهای خوبی نمیشنویم و همه نسبت به این برخوردهای حذفی گسترده ابراز نگرانی میکنند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با بیان اینکه برخورد های حذفی در استان خراسان جنوبی گسترده است وبرخی دیگراز نمایندگان هم خبر از این تسویهها در استان های خود دادهاند، اظهار داشت:«احتمالا دولت در حال برنامهریزی برای همان بحثی است که آقای ثمره هاشمی مطرح کرد و گفت خود را برای انتخابات بعدی آماده کنید، از حالا میخواهند همه چیز را یکدست کنند.»
شهریاری خاطر نشان کرد:«این تنگنظریها به منافع کشور آسیب خواهد زد که امیدواریم هرچه زودتر جلوی این برخوردها گرفته شود.»
محمد مهدی شهریاری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، با بیان اینکه بعد از انتخابات شاهد تغییر و تحولات گسترده در سطوح مدیریتی حتی مدیران مدارس در استان هستیم، اظهار داشت:«همه افراد حتی اصولگرایانی که فکر میکنند با آنها در انتخابات همکاری نکردهاند را عزل میکنند.»
وی افزود:« هفته گذشته که در بجنورد بودم رییس مدرسهای را عزل کردند که در شش ماه اول رتبه اول و در شش ماهه دوم رتبه دوم علمی را در سطح استان داشت اما به دلیل مباحث انتخاباتی او را عزل کردند.»
نماینده اصلاحطلب مردم بجنورد ادامه داد:« در شهرهای کوچک اداره آموزش و پرورش را هدف گرفته و بسیاری از افراد رادر سطح گسترده تسویه میکنند.»
شهریاری تصریح کرد:«افرادی که از نظر سیاسی به گونهای دیگر فکر می کنند و یا حدس بزنند که ممکن است افراد از نظر سیاسی با آنها همراه نبودند را عزل میکنند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس گفت:«در سطح استان، استاندار تمام مدیر کلها و معاونان مدیر کلها و کسانی که در انتخابات نه اینکه برای کس دیگری کار کرده باشند، فقط به دلیل اینکه با اینها همراهی نداشتهاند را عزل میکنند.»
وی گفت:« یک مدرسه شبانه روزی در روستای دور افتاده را به دلیل اینکه در آن روستا به کاندیدای دیگر رای دادهاند میخواهند تعطیل کنند.»
شهریاری یادآور شد:«با پیگیریهای انجام شده مسئولان استان قول دادهاند که این مدرسه دوباره برگردد و باز شود.»
وی ادامه داد:«متاسفانه خبرهای خوبی نمیشنویم و همه نسبت به این برخوردهای حذفی گسترده ابراز نگرانی میکنند.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با بیان اینکه برخورد های حذفی در استان خراسان جنوبی گسترده است وبرخی دیگراز نمایندگان هم خبر از این تسویهها در استان های خود دادهاند، اظهار داشت:«احتمالا دولت در حال برنامهریزی برای همان بحثی است که آقای ثمره هاشمی مطرح کرد و گفت خود را برای انتخابات بعدی آماده کنید، از حالا میخواهند همه چیز را یکدست کنند.»
شهریاری خاطر نشان کرد:«این تنگنظریها به منافع کشور آسیب خواهد زد که امیدواریم هرچه زودتر جلوی این برخوردها گرفته شود.»
رییس مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) 70 درصد فیلم اخیر هستهای سیما را خلاف واقع خواند.
گفتگوی ایسنا با حسن روحانی به این شرح است:
*ایسنا: شما دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو تیم مذاكرهكننده هستهی بودید. نظر شما درباره فیلم هستهیی اخیر كه از صداوسیما پخش شد چیست؟
- روحانی: به نظر من70 درصد این فیلم خلاف واقع بود. این فیلم به جای آن كه به حرفهای مسوولان خودی استناد كند به حرفهای دشمن استناد كرده و نظام را زیرسوال برده بود. مردم كشور ما میدانند برنامه هستهیی زیر نظر مسوولان نظام بوده و استراتژی آن زیر نظر شخص مقام معظم رهبری بوده است و هیچ كاری در این زمینه بدون اجازه ایشان صورت نگرفته است. ایشان بارها تصریح كردهاند من در این زمینه نظارت دارم و اگر جایی انحرافی مشاهده كنم جلوی آن را میگیرم. در آخرین روزهای مسوولیتم در شورای عالی امنیت ملی كه نزد رهبری رفته بودیم. ایشان تیم هستهیی را سربازان خط مقدم كشور لقب دادند. زیر سوال بردن این موضوع، زیر سوال بردن كشور و رهبری بود. به اعتقاد من نادانسته آب در آسیاب دشمن ریختند، ضمن آنكه عمده مطالبی كه در این فیلم نقل شد كاملا غلط و نادرست بود.
*ایسنا: آقای دكتر روحانی، هشت سال دفاع مقدس كه از آن به عنوان هشت سال جنگ تحمیلی نیز یاد میشود، ارزشهایی را متبلور و به نوعی فرهنگسازی كرد، شما چگونه این ارزشها را تبیین میكنید؟
- روحانی: خاطره تجاوز دشمنی كه در همسایگی ما بود بسیار تلخ بود، آن هم در سالهای اولیه انقلاب كه اصلا آمادگی برای جنگ نداشتیم، اما به هر حال دشمن بعثی به مرزهای ما حمله كرد و در 31 شهریور ماه سال 1359، از زمین، هوا و دریا مورد تهاجم واقع شدیم؛ لذا وقتی به جنگ تحمیلی نگاه میكنیم خاطراتش تلخ است، اما وقتی به دفاع مقدس مینگریم با ملتی مواجه میشویم كه احساس میكرد به ناحق به كشورش تجاوز شده و میخواست از شرف و سرزمینش دفاع كند. این احساس شیرینیهای فراوانی را با خود به همراه داشت، ضمن آن كه هیچ كس دوست ندارد در شرایط خاص جنگ باشد، اما در همین دفاع مقدس ارزشهای فراوانی متولد شد كه اولین آن ایستادگی، مقاومت و شهامت ملت بود؛ یعنی وقتی به ایران حمله شد، كسی نگفت سالهای اولیه انقلاب است، امكانات نداریم، برویم كسی را واسطه كنیم كه جلوی دشمن را بگیرد، نه، همهی مردم از تمام شهرهای ایران به پا خاستند، مردم هجوم میآوردند، اسلحه میگرفتند و به سمت جنوب و یا غرب كشور سرازیر میشدند و این چیزی نبود جز شكوه ابتدایی جنگ، در آن زمان سپاه تازه شكل گرفته بود و بیشتر كمیتهها بسیج شده بودند به سمت مرزها، ارتش نیز با همه توان خود دفاع میكرد، سپس سپاه و نیروهای مردمی نیز به جبهه شتافتند؛ لذا نكته دومی كه در دفاع مقدس یك ارزش بود روحیه والای مردم بود. ملت ما هیچ گاه روحیه خود را از دست نداد و تا آخر ایستادگی كرد و همیشه آن روحیه بالا را حفظ كرد؛ البته به نظر من علاوه بر این كه ملت ما ملتی بزرگ بوده و هست، پیروی این ملت از تعالیم اسلام، همچنین توصیف اولیه امام از جنگ و اطاعت مردم از امام نیز بسیار موثر بود. 31 شهریور ماه كه به ما حمله شد، بعدازظهر با امام مصاحبهای صورت گرفت، ایشان با خونسردی و آرامش فرمودند « دشمنی آمده و سنگی را به خانه ما پرتاب كرده، ملت نیز جواب آنها را خواهند داد»؛ یعنی میخواهم بگویم آنقدر آرامش، طمانینه و اظهار قدرت امام برای مردم جالب توجه بود كه از آن روحیه خوبی گرفتند.
*ایسنا: حركتهای مردممحور و نقش آن را در دفاع مقدس چگونه میبینید؟
- روحانی: دقیقا نكته سوم ارزشهای دفاع مقدس، ایثار و فداكاری ملت ما بود، مردم ما حاضر شدند به خاطر كشور، نظام و انقلابشان ایثار كنند. مادر و پدرها، فرزندان خود را بدرقه كردند و همسران، شوهران خود را با افتخار به جنگ فرستادند. حتی با نوجوانان كم سن و سالی مواجه میشدیم كه اصرار داشتند مراكز بسیج، آنها را برای اعزام به جبههها بپذیرند و در نهایت وقتی جمعی از این رزمندگان شهید میشدند، خانوادههای آنان افتخار میكردند و یا اگر نقطهای بمباران میشد و خانوادههایی به شهادت میرسیدند مایه فخر و مباهات نزدیكان خود بودند؛ لذا فداكاری مردم، انواع مختلف داشت. عدهای با جان و عدهای با مال، مثلا در مقطعی وقتی آوارگان جنگ به شهرهای دیگر سرازیر میشدند عدهای اگر خانه یا امكاناتی داشتند آن را در اختیار آنان قرار میدادند. ارزشهای بعدی در سالهای دفاع مقدس كه به نظر من بسیار هم مهم بود، اخلاق، انسانیت و شرف ملت ایران بود. ما میدانستیم وقتی یك ایرانی اسیر میشود، عراقیها چه رفتاری با او دارند؛ اما رزمندگان ما، هیچ گاه با اسرای عراقی بدرفتاری نكردند، حتی اگر در میدان جنگ یك عراقی اسیر میشد رزمنده ما با آنكه خود تشنه بود، قمقمه آب خود را در اختیار او قرار میداد و وقتی اسرا را به اردوگاهها میبردند، با آنها رفتارهای بسیار انسانی داشتند. من در آن ایام بارها از اردوگاهها بازدید كردم و حتی گاهی برای آنها سخنرانی داشتم، با اسرا صحبت میكردم و میدیدم با چه عطوفت و مهربانی با آنها رفتار میشود، این اخلاق و انسانیت تا حدی بود كه یكی از خلبانان ما در عملیاتی با یك فروند هواپیمای فانتوم برای تخریب پلی كه محل عبور تجهیزات عراقی بود، میرود، اما وقتی به نقطه مورد نظر میرسد میبیند از روی این پل ماشین سواری شخصی عبور میكند، لذا از بمباران آن منصرف میشود، دور میزند و پس از چند دقیقه كه آن خودرو عبور میكند آنجا را بمباران میكند؛ در حالی كه این كار بسیار برای او خطرناك بود و باید خاك دشمن را فوری ترك میكرد و در چنین لحظههایی، ثانیهها نقش عمدهای ایفا میكنند؛ بنابراین ارزش چهارم، معنویت خاصی بود كه در آن فضا حاكم بود؛ در واقع جبههها شكل دانشگاه را داشتند؛ به نوعی مراكز تربیتی و پرورشی و آموزشی محسوب میشدند. در شبهای حمله، دعاهای كمیل و توسل و خداحافظیهای بچههای رزمنده فضای معنوی جالب توجهی را ایجاد میكرد. در پشت جبهه نیز همین طور این معنویت، خلوص، اعتقاد به حق، اتكاء به خداوند و «یاحسین» گفتنها و توسل به امام حسین(ع) در سراسر این سرزمین مشاهده میشد.
یكی دیگر از ارزشهای دفاع مقدس حالت تعاون و همكاری و برادری بود، هم نیروها در جبههها با هم همكاری داشتند و هم مردم در پشت جبههها، اگر رزمندهای شهید میشد همه اهل محل احساس میكردند فرزند خودشان بوده و یا در كمك به جبهه نیز هر كس در حد توان كاری میكرد؛ مثلا در نمازهای جمعه، صندوقهایی بود كه مردم كمكهای خود را در آنها میریختند، همچنین مراكزی وجود داشت كه كمكهای مردمی را جمع میكرد و به جبههها میفرستاد، خانمها پشت جبهه، لوازم مورد نیاز رزمندگان را تهیه میكردند و میفرستادند و یا به عنوان پرستار در جبههها و بیمارستانها حضور جدی و فعال داشتند و در واقع هماهنگی عجیبی در كشور وجود داشت كه بسیار ارزشمند بود و در كنار همه اینها، یكی دیگر از ارزشهای آن دوران، وحدت و یكپارچگی بود. همه جناحها با هر تفكر و سلیقهای، در مسئله دفاع مقدس یك صدا بودند؛ همه میخواستند دشمن را از كشور بیرون برانند، در آن زمان هم همین جناحبندیها با نامهای دیگر وجود داشت، اما در زمینه دفاع، صدا واحد بود؛ حتی در اقلیتهای دینی، عشایر و سایر اقشار مردمی.
نكته دیگر نقش امام و رهبری ایشان در زمینه دفاع مقدس بود. در وصیتنامههای شهدا میبینیم نوشتهاند "امام را تنها نگذارید"؛ یعنی در همه حال به فكر امام بودند و ایشان جایگاه خاصی در قلوب آنان داشت و به همین دلیل وقتی امام میفرمودند "جنگ را تا آخرین خانه باید ادامه دهیم" و آن را جنگ اسلام و كفر لقب میدادند، شاهد اطاعتپذیری مطلق مردم هستیم كه بسیار كارساز است.
* ایسنا: اگر در كنار این ارزشها، كلمه "چرا" افزوده شود، نیاز به تبیین بیشتری پیدا میكند. یادم هست امام فرمودند "این دست عنایت حق بود كه جوانان را از میكدهها به میدان رزم كشاند"؛ این تغییرات ارزشی چرا و چگونه به وجود آمد؟
- روحانی: ببینید! بخش عمدهای از آن انگیزهها دینی بود. مردم دفاع را وظیفه اسلامی و دینی خود میدانستند و معتقد بودند خداوند این وظیفه را به عنوان جهاد، بر دوش آنان گذاشته است. این انگیزه بسیار موثر بود، به ویژه زمانی كه با فرهنگ كربلا و عاشورا توام میشد كه میدیدیم رزمندگان و واحدهایی كه به سمت جبههها میرفتند شعارهای «یاحسین» سر میدادند.
انگیزهی دیگری كه در كنار انگیزهی دینی قرار میگرفت، دفاع ملی و حب وطن بود كه از عشق به سرزمین ناشی میشد. انگیزهی سوم، مظلومیت ملت ایران بود. این احساس در مردم وجود داشت كه به آنان ظلم شده، آن هم در شرایط اولیه پس از انقلاب، وقتی كه تازه میخواستند كشور خود را سامان دهند، دشمن با توطئهای علیه آنها حمله كرده و به خصوص اینكه میدیدند همهی قدرتهای بزرگ هم از متجاوز حمایت میكنند و ملت ما تنهاست و باید بر روی پای خود بایستد؛ یعنی مظلومیت، انگیزهی ملی و حب وطن و انگیزه دینی در كنار هم قرار گرفته و این احساس را ایجاد كرده بود كه دفاع وظیفه آنهاست، در اینجا دیگر اختلاف نظری وجود نداشت، بلكه دفاع یك اصل مسلم پذیرفتهشده بود.
*ایسنا: نقش امام(ره) را چگونه میبینید؟
-روحانی: امام نقش بسیار موثری داشتند. ایشان شخصیتی استثنایی در تاریخ كشورمان بودند و پس از ائمهی معصومین، در میان علما و سیاسیون، شخصی با این ویژگی كمتر دیده میشود و یا اصلا وجود ندارد؛ به هر حال، كسی كه شانزده سال مبارزه و مقاومت كرده تا انقلابی را به ثمر رساند و رژیم دو هزار و پانصد ساله را سرنگون كرده، در دوران رهبری خود نیز همیشه صدای مردم بوده و وقتی حرفی میزده ملت احساس میكردند این حرف دل آنهاست، در عین حال ایشان نیز به مردم تكیه میكردند. به آنها احترام میگذاشتند؛ كما اینكه دقیقا چهل و هفت روز پس از پیروزی انقلاب انتخابات را برگزار كردند، به ملت گفتند پیشنهاد من نظام جمهوری اسلامی است و شما بگویید آری یا نه، لذا احترامی كه امام برای مردم قایل بود یك طرف قضیه بود و طرف دیگر، جایگاه معنوی ایشان بود. امام در نگاه مردم یك مرجع تقلید و عالم برتر دینی بودند كه زندگیشان همواره با عرفان و خلوص توام بوده است. با وجود آن كه فوت حاج آقا مصطفی رنگ و بوی شهادت داشت ایشان هیچ گاه نگفتند كه در راه انقلاب فرزندم را تقدیم كردم، بلكه همیشه از مردم و فداكاریهای آنان صحبت میكردند. نكتهی دیگر دربارهی امام (ره)، روحیهی شهامت ایشان بود. رهبر انقلاب شجاعانه در برابر دشمن ایستادگی میكردند و مردم از این روحیهی ایشان لذت میبردند و با این كه حملهی هوایی هم به جماران صورت گرفت امام همان جا ماندند و حتی به پناهگاهی هم كه برای ایشان درست كرده بودند، نرفتند.
ایشان میگفتند من هم مثل همهی مردم هستم و وقتی به ایشان گفتند "جان شما در خطر است" ایشان فرمودند "من باشم یا نباشم مردم راه خود را انتخاب كردهاند" میخواهم بگویم ویژگیهای امام به گونهای بود كه كلام ایشان در دل همهی مردم نفوذ داشت و بنابراین سخن، راه و فرمان امام نقش بسیار كلیدی در دفاع مقدس ایفا كرد، گذشته از اینكه ایشان فرمانده كل نیروهای مسلح هم بودند.
*ایسنا: به نظر شما كدامیك از این ارزشها در جامعه امروز تقویت شده و كدامیك رنگ باخته و باید بیشتر به آنها بها داد؟
- روحانی: هر كجا مردم ما در یك واقعیت همفكر و متحد میشوند، حماسه آفریده میشود. در دفاع مقدس هیچ كس شكی در درستی این راه نداشت. اگر هم كسی تردید داشت زود قانع میشد؛ لذا اگر از شیوهی اقناع در كشور استفاده شود و به گونهای كارها پیش برود كه مردم در یك اصل شریك شوند و اگر اتفاق نظر نیست، اكثریت قاطع سطح بالایی به وجود آید، حماسه آفریده میشود و وحدت به معنای واقعی كلمه شكل میگیرد.
در دفاع مقدس مردم احساس میكردند حق با آنهاست؛ به همین دلیل ایستادگی كردند. امروز هم در برابر تجاوز دشمن یكصدا خواهند بود؛ به طور مثال فرض كنیم دشمنی مانند آمریكا تصمیم بگیرد به مراكز هستهای كشور ما حمله نظامی كند (البته نه اینكه بحث احتمال چنین اتفاقی باشد – نه شرایط آن وجود دارد و نه محقق میشود ) ملت ما یكصدا در برابر آن ایستادگی خواهد كرد. مردم ما همچنان انگیزههای دینی خود را دارند و این گونه نیست كه از دین فاصله گرفته باشند. در مراسم مذهبی میبینیم كه مردم چگونه عشق خود را به دین و مذهبشان ابراز میكنند، دربارهی عشق به وطن نیز همین احساس وجود دارد.
*ایسنا: بنابراین میتوان گفت اكثر ارزشهای دفاع مقدس دستخوش تغییر نشدهاند؟
- روحانی: من معتقدم همین طور است؛ یعنی اگر خدای ناكرده اتفاقی برای كشور ما بیفتد، همان ارتش، همان سپاه و بسیج و نیروهای مسلح و نیز همان نیروهای مردمی به صحنه خواهند آمد؛ چرا كه علاقهی مردم به دین و وطنشان نه تنها تغییر نكرده، بلكه بیشتر نیز شده، ضمن آنكه حقمداری و ایستادگی در برابر ظلم نیز در اذهان جوانان ما همچنان پابرجاست.
*ایسنا: آیا در هشت سال دفاع مقدس این ارزشها به صورت مداوم بدون تغییر ماندند؟
- روحانی: نمیتوانیم بگوییم در یك خط مستقیم بوده، اگر نموداری رسم كنیم با این كه هر روزش مانند روز قبل نبود، اما تغییرات آنچنان هم وجود نداشت؛ به هر حال وقتی جنگی هشت سال طول میكشد، ممكن است در اذهان مردم این پرسش پیش بیاید كه چرا تا این حد طولانی شده و اصلا چه فایدهای دارد كه ادامه پیدا كند؟ كه البته این شبهات تا حدی در برخی ایجاد شده بود كه در روحیهها بیتاثیر نبود، اما ماه آخر مردم حماسهی بزرگ را آفریدند؛ یعنی زمانی كه احساس میشد مردم نسبت به جبههها سرد شدهاند، امام بیانیهای در روز 27 تیر ماه سال 1367 صادر كردند كه در اخبار ساعت 2 پخش شد، مردم پای رادیوها گریه كردند، به یك باره آنچنان موجی ایجاد شد و مردم چنان هجومی به سمت جبههها بردند كه سپاه و بسیج به ما میگفتند لباس، كفش و اسلحه نداریم و به مردم بگویید به جبههها نیایند، ما امكانات كافی نداریم. از این تاریخ كه روز پذیرش قطعنامه بود تا روز 29 مرداد كه روز آتشبس بود، صحنههایی در كشور آفریده شد كه كمنظیر بود و جنگ با غرور و حماسه عظیمی پایان یافت، عراق به سمت خوزستان آمد، آن را پس زدند، در مناطق میانی عراق را مجبور به عقبنشینی كردند، عراقیها منافقین را فرستادند، كه تا اسلامآباد آمدند، اما نیروهای ما آنها را شكست دادند و آنچنان مفتضحانه فرار كردند كه سران آنها نیمهشب با هلیكوتپر از خاك ایران متواری شدند؛ بنابراین هفتههای آخر جنگ بسیار زیبا بود. ما جنگ را با افتخار و غرور به پایان رساندیم و نشان دادیم ما همان ملتی هستیم كه در سال 59 بودیم.
*ایسنا: برخی جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم تقسیم میكنند و معتقدند جنگ در همان دو سال اول باید به پایان میرسید. نظر شما چیست؟
- روحانی: اگر بخواهیم جنگ را به مراحل مختلف تقسیم كنیم در مرحله اول كه ماه اول جنگ یعنی مهر ماه بود، همه تلاشها این بود كه در برابر دشمن سد ایجاد شود و كاری كنیم كه دشمن پیشروی نكند و بسیج بزرگی برای این هدف شكل گرفته بود، البته هوانیروز نقش فوقالعادهای داشت، هلیكوپترها به جنگ تانكها میرفتند، خدا رحمت كند شهید كشوری و شهید شیرودی را كه قهرمانان بزرگ هوانیروز بودند و توانستند در غرب و جبهه میانی، جلوی عراق را بگیرند و گردان زرهی این كشور را مستاصل كنند. فردای روز حملهی عراق یعنی اول مهرماه صد و چهل فروند هواپیما برای بمباران عراق اعزام شدند و آنها اصلا فكر نمیكردند ما این همه هواپیمای آماده داشته باشیم، پیش خودشان فكر میكردند هواپیماهای ایران آمریكایی است و این كشور هم كه با ما قطع رابطه كرده، ارتش هم كه چندان سامان نیافته است، اما به یك باره با دیدن صد و چهل هواپیمایی كه همه پس از بمباران عراق سالم برگشتند- البته به جز یكی كه تیر خورده بود و در یكی از جادههای غرب كشور به زمین نشست- تكان خورند و در رزمندگان نیز روحیه و غروری آفریده شد.
نقش نیروی هوایی در این مرحله از جنگ بسیار كلیدی بود، عراق حملات هوایی خود را به شهرها هم آغاز كرده بود و هواپیماهای اف – 14، شبها تا صبح، در مرزهای هوایی پرواز میكردند و قدرتی كه این پرنده در آسمان داشت عراق را مستاصل كرده بود.
این هواپیما، موشكی داشت كه در 80 كیلومتری، هواپیمای دشمن را هدف قرار میداد، این موضوع آنچنان آنها را ترسانده بود كه وقتی یك اف -14 بلند میشد همه مانند روباهی در برابر شیر فرار میكردند. خلبانان ما هم مدام در حال پرواز بودند؛ به گونهای كه سوختگیری را در هوا انجام میدادند كه البته در آن زمان عراق چنین سیستمی را نداشت، اوایل جنگ چند شب من با هواپیمای تانكر پرواز كردم، در نزدیك مرزها میدیدم كه چگونه اف -14ها و اف -4ها بنزین میگیرند، خلبانان ما گاهی چند ساعت در پرواز بودند. خدا رحمت كند شهید بابایی را كه یك بار 9 ساعت در پرواز بود و این بینظیر بود، یك خلبان وقتی بلند میشود، شرایط كابین یك جنگنده به او نیم ساعت تا پنجاه دقیقه بیشتر اجازه پرواز نمیدهد، اما ایشان معتقد بودند به ازاء هر نشست و برخاست، باید قطعه مصرف شود؛ لذا برای آن كه قطعه كمتر مصرف شود تصمیم میگرفتند مدت زمان زیادی را در آسمان بمانند؛ این مرحله اول جنگ یعنی ایجاد سد در برابر دشمن بود.
*ایسنا: مرحله دوم چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟
- روحانی: مرحله دوم جنگ، از آخر مهرماه و با حملات چریكی آغاز شد. خدا شهید چمران را رحمت و آیتالله خامنهای را حفظ كند. هر سه عضو كمیسیون دفاع مجلس اول شورای اسلامی بودیم. این دو عزیز از اوایل جنگ به جبهه رفتند و گروههای چریكی را در اهواز سامان دادند كه شبها به دشمن حمله میكردند، چند تانك را منفجر میكردند، عدهای را می كشتند و عدهای دیگر را اسیر میكردند؛ حركت دوم این چنین شكل گرفت.
حركت سوم مربوط میشود به سال 1360؛ یعنی یك سال بعد از جنگ كه طراحی شد. برای شكستن حصر آبادان امام به ارتش و سپاه دستور دادند كه این حصر از بین برود و اولین طراحی برای این كار به نام عملیات ثامنالائمه به دلیل آنكه مصادف با میلاد امام رضا (ع) بود انجام شد. ارتش و سپاه با كمك هم حصر آبادان را شكستند، این اولین عملیات مهم و تهاجمی ما بود كه بسیار ارزشمند محسوب میشد، پس از آن عملیاتهای بعدی را سامان دادیم؛ مانند عملیات بستان در همان سال، عملیات فتحالمبین در فروردین سال آینده (1361) و در نهایت نیز فتح خرمشهر.
*ایسنا: در خردادماه سال 1361 (یعنی خرداد همان سال) پس از آزادسازی خرمشهر، چگونه جنگ ادامه پیدا كرد؟
- روحانی: این مرحله، مرحله چهارم جنگ بود، حال كه دشمن از بخش بزرگی از خاك ما كه حدود 14 هزار كیلومتر بود بیرون رفته و تقریبا دو هزار كیلومتر آن باقی مانده بود دو بحث وجود داشت؛ یكی اینكه حال كه عراق را بیرون راندیم جنگ را ادامه ندهیم، در این مورد اشكال در این بود كه اولا عراق در برخی نقاط هنوز در خاك ما بود، ثانیا دشمن در جایی مستقر بود كه مردم شهرهای مرزی نمیتوانستند بازگردند. درست است كه ما خرمشهر را آزاد كرده بودیم و تا مرز شلمچه پیش رفته بودیم اما عراق چند كیلومتر آن طرفتر بود و میتوانست با تانك یا خمپارههای 81 و 120 به خرمشهر حمله كند.
با توپ هم میتوانستند آبادان را بزنند و شرایط به گونهای بود كه اگر میایستادیم، عراق كشوری نبود كه تسلیم شود، اما بحث دیگر این بود كه پیشروی كنیم و به نقاط مطمئنتر دفاعی برسیم؛ یعنی دشمن را بیست تا سی كیلومتر از شهرهایمان دور كنیم تا نقاطی كه خمپاره و توپ آنها نرسد یا به یك نقاط دفاعی برسیم كه با نیروی كم بتوانیم دفاع كنیم. در كنار این دو بحث، بحث سومی هم وجود داشت مبنی بر اینكه عراق با چنین ارتش قویای، اگر منهدم نشود با سه ماه استراحت مجددا حمله خواهد كرد و همین موجب شد كه مرحلهی پنجم جنگ شروع شود.
*ایسنا: مرحله پنجم جنگ چگونه شكل گرفت و پیش رفت؟
- روحانی: این مرحله مرحله زمینگیركردن ماشینهای جنگی عراق و دوركردن دشمن از شهرهای اصلی و رسیدن به نقطه پدافندی مناسب بود كه بتوانیم با نیروی كمتر دفاع كنیم. این از اهداف اصلی ما بود كه ترسیم میشد كه البته با آن چه از نظر استراتژیك و به زبان گفته میشد كه « میجنگیم كه صدام را ساقط كنیم» تفاوت داشت. مرحله پنجم با عملیات رمضان در تیرماه 1361 آغاز شد و پس از آن به والفجر مقدماتی، والفجر یك و سایر عملیاتها رسیدیم كه چند سال طول كشید؛ البته مرحله دیگری هم در جنگ داریم كه مرحله ششم است. در آن مرحله جنگ شهرها شدت مییابد و از سلاحهای شیمیایی توسط عراق استفاده میشود. بعد از آن مرحله هفتم را به دنبال دارد كه آمریكاییها وارد جنگ میشوند و مساله جنگ نفتكشها پیش میآید. اینها مسائلی است كه ما در هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم و به همین دلیل من موافق نیستم جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم یا همان 6 + 2 تقسیم كنیم و بگوییم بعد از آن ارزشها تغییر كرد؛ البته نمیتوان منكر شد كه پس از فتح خرمشهر اختلاف نظرهایی كم و بیش به وجودآمد؛ هم در میان مردم و هم سیاسیون؛ اما در كلیت امر به دلیل این كه حضرت امام در نهایت موافق بودند جنگ ادامه پیدا كند تا به نقطهی روشنی برسیم، این اختلاف نظرها موثر نبود.
*ایسنا: در بحث قطعنامه عدهای این موضوع را مطرح میكنند كه چرا امام در آن زمان قطعنامه را پذیرفتند و فرمودند كه من جام زهر را نوشیدم؟
-روحانی: در سالهای قبل از قطعنامه یعنی سالهای 65 و 66 ما پیروزیهای پیاپی كسب كردیم مانند فاو، كربلای 5 و حلبچه. آن زمان رزمندگان و فرماندهان معتقد بودند ما هنوز به هدف مد نظرمان نرسیدهایم و میگفتند با یك یاحسین دیگر به نقطهی بهتری میرسیم. این حرفها به امام منتقل میشد. از سوی دیگر دولت و مجلس نیز همین نظر را داشتند. بالطبع امام با توجه به نظرات مسوولان سیاسی و نظامی نمیتوانستند بگویند جنگ را متوقف كنید؛ چرا كه در آن صورت همه میگفتند ما میتوانستیم به پیروزی بزرگ برسیم، اما امام مانع شدند و حتی ممكن بود بگویند اگر آن را ادامه میدادیم میتوانستیم ملت عراق را آزاد كنیم؛ اما امام در سال 67 زمانی كه دیدند فرماندهان نظامی و مسوولان سیاسی به ایشان نامهای نوشتند مبنی بر اینكه بودجه نداریم و با امكانات عراق به خصوص پس از به كار بردن سلاحهای شیمیایی توسط آنها نمیتوان جنگ را ادامه داد و تلفاتمان افزایش خواهد یافت، قطعنامه را پذیرفتند، به هر حال به دست آوردن امكانات هم نیاز به زمان داشت؛ یعنی باید جنگ را متوقف میكردیم تا پولی برای خرید تانك و هواپیما بدهیم و آنها نیز آن را تولید كنند و رزمندگان آموزش ببینند كه یك تا دو سال طول میكشید. در آن شرایط بود كه امام احساس كردند فضا به گونهای نیست كه بخواهیم جنگ را ادامه دهیم؛ البته ایشان حدود 40 نفر از مسوولان نظامی و سیاسی را انتخاب كردند و مورد مشورت قرار دادند و سپس پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه و در روز دوشنبه اعلام شد؛ البته جلسهی مسوولان و سران كشور در روز یكشنبه صبح در دفتر آیتالله خامنهای كه رییسجمهور بودند برگزار شد كه در آن عدهای از مسوولان نظامی، سیاسی، فرماندهان نظامی و نیز عدهای از مسوولان استانها حضور داشتند كه از صبح تا حدود 8 شب ادامه پیدا كرد و نظر هم این شد كه ما قطعنامه را بپذیریم.
* ایسنا:اعضای این جلسه چه كسانی بودند؟
- روحانی: آقایان آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام محتشمیپور، آیتالله موسوی اردبیلی، آقای مهندس موسوی، برخی وزرا، فرماندهان عالی ارتش و سپاه و ائمه جمعه بعضی از استانها حضور داشتند. من نیز در آن جلسه بودم و حاج احمدآقا نیز به ما ملحق شدند. جلسه تا شب ادامه پیدا كرد و همه نظرشان این بود كه جنگ پایان بپذیرد، البته نظرات مختلفی در این زمینه وجود داشت. یكی معتقد بود كشور دیگری واسطه شود، دیگری میگفت قطعنامه را بپذیریم و برخی دیگر معتقد بودند یكجانبه اعلام آتشبس كنیم. به هر حال در اصل نتیجه همه موافق بودند و در نهایت منتهی به این شد كه قطعنامه 598 را بپذیریم كه نیمهشب نامهی ایران برای سازمان ملل ارسال شد و رسما فردای آن روز یعنی دوشنبه ساعت 2 در اخبار اعلام شد؛ لذا من فكر میكنم كار امام بسیار منطقی بود.
*ایسنا: یعنی تصمیم امام برآمده از تصمیمات مسوولان سیاسی و نظامی بود؟
- روحانی: بله درست است.
*ایسنا: اما بعد از قطعنامه 598 هم جنگ ادامه پیدا كرد. آیا این به نوعی مظلومیت ایران را در جهان ثابت نمیكرد؟
- روحانی: بله، یكی از مسائلی كه برخی مطرح میكردند همین بود كه صدام حاضر به پایان جنگ است، چرا از ایران دست برنمیدارد و این تجربهای شد كه ما روز دوشنبه از طریق سازمان ملل و رسانههایمان رسما اعلام كردیم قطعنامه را پذیرفتیم اما عراق از فردای آن روز جنگ را تشدید كرد؛ در واقع این كشور حس كرده بود ما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم معنایش این است كه ضعیف شدهایم و الان موقعیت خوبی است كه بتوانیم این كشور را مجددا اشغال كنیم، اهواز و خرمشهر را تصرف كنیم، حتی منافقین را فرستادند تا به تهران بیایند. در این تصور واهی برای همگان معلوم شد كه صدام دروغ میگوید و ملت ما همچنان قوی و پایدار است. در آن شرایط اگر عراق همان روز 27 تیر پایان جنگ را قبول میكرد آن حماسه خلق نمیشد اما عراق حماقت و به ما حمله كرد، ملت ما هم به پا خاست و پایان جنگ با حماسهای بزرگ و افتخارآفرین به نفع ما شكل گرفت.
* ایسنا: ضعف امكانات ما در پایان جنگ چه بود؟ لطفا به برخی خاطرات خود در این زمینه بپردازید؛ مثلا در زمینه فروش نفت یا خرید سلاح.
- روحانی: عراق در طول جنگ از دشمن سلاح دریافت میكرد و اصلا با هیچ تحریمی مواجه نبود. میراژهای F1 را عراق دریافت كرد؛ البته این كشور میراژ را در سال 62 از فرانسه خریداری كرده بود؛ اما تا خلبانان آموزش ببینند در سال 64 فعال شد یا با میگهای 25 كه 70 هزارپا پرواز میكردند و تهران را بمباران میكرد. بمبش را در كرج رها میكرد، اما آنقدر ارتفاع و سرعت داشت كه به تهران اصابت میكرد و بعد از كرج هم هواپیما دور میزد و جنگندههای ما هم نمیتوانستند با آنها مقابله كنند. ما هم فقط به تلافی میتوانستیم بغداد را بمباران كنیم و یا در بمباران شیمیایی نوعی مواد شیمیایی در اختیار عراقیها گذاشته بودند از سوی شركتهای اروپایی كه شیمیایی چندپایه محسوب میشد و حتی از ماسكهای بچههای ما عبور میكرد. در سال 66 در اهواز در بیمارستانها میدیدم كسانی كه در اثر بمباران شیمیایی از بین رفتهاند همه ماسك داشتند. ما دیدیم سلاحهای جدیدی در اختیار عراق گذاشتند، از سوی دیگر شرایط ما به گونهای بود كه میخواستیم نفت بفروشیم، باید صبر میكردیم تا كاروان نفتكشها درست میكردیم كه اطراف آنها ناوچه و در فضای بالای آن هواپیمای F14 قرار دهیم تا بتوانیم كاروان را عبور دهیم؛ در واقع كشتیهای نفتكش را از خارك اسكورت میكردیم تا به بندرعباس برسانیم و آنها را عبور دهیم. اگر F14 ها بالای سر كشتی و ناوچهها در اطراف آن نبودند، نمیتوانستیم به سلامت نفتمان را صادر كنیم.
*ایسنا: در واقع میتوان گفت ما در جنگ تنها بودیم؟
- روحانی: هیچ كس در دنیا چیزی به ما نمیداد، ما توپ پدافندی داشتیم كه ساخت سوییس بود و زمانی كه آن را برای تعمیر فرستاده بودیم سوییس آن را به ما پس نمیداد و میگفت زمان جنگ است و نمیتوانیم آن را پس دهیم و یا وقتی كه یك توپ ضدهوایی ساده مثل توپ 23 كه ساخت شوروی بود طبق قرارداد میگفتیم قطعههای این توپ را به ما بدهید، آنها میگفتند چون جنگ است نمیتوانیم. از سوی دیگر شوروی به عراق میگ مدرن و تانك 72 میداد و فرانسه نیز میراژ میداد و حتی سوپر استانداردها را نیز به عراق اجاره میدادند؛ كاری كه واقعا در دنیا بیسابقه بود. در عین حال 5 آواكس عربستان نیز در خلیج فارس پرواز میكرد كه رادارهای آن تا تبریز برد داشت. ماهوارهها هم بالای سر ما بودند و مدام ما را كنترل میكردند و به عراق خبر میدادند ایران چه كار میكند و نیروهایش كجا تجمع دارند؛ در واقع میخواهم بگویم ما در جنگ تنها بودیم و همه دنیا پشت عراق بودند. جنگ كه تمام شد ما اسیرهای سودانی، مصری، اردنی و ... را آزاد كردیم. صدام پس از جنگ به یمنیها مدال داد و یا در جنگ كویت، كشورهای عربی خلیج فارس اعلام كردند چقدر پول و امكانات در اختیار صدام گذاشتند برای جنگ با ایران. هواپیمای جنگنده عراقی به خلیج فارس میآمد و بمباران میكرد، به امارات میرفت بنزین و مدال میگرفت و به عراق برمیگشت.
زمانی با وزیر كشور عربستان صحبت میكردم. گفتم شما به عراق كمكهای زیادی كردید. او در پاسخ گفت «ببخشید كمك ما بیشتر از این حرفها بود كه شما میگویید»؛ لذا در آن شرایط كه همه پشت سر عراق بودند ما باید هزینه فایده میكردیم و در مجموع وحدت نظری وجود داشت در تیرماه سال 67 مبنی بر این كه مصلحت این است كه جنگ پایان یابد.
* ایسنا: چرا حضرت امام آن را جام زهر نامیدند؟
- روحانی: برای آن كه امام دوست داشت در این جنگ به نقطهای برسیم كه عراق هم از شر صدام راحت شود. در داستان دوجیل كه یك نفر به صدام تیراندازی كرده بود، صدام بسیاری از افراد آن طایفه را از بین برد و یا در حلبچه كه بر سر مردم خود بمب شیمیایی ریخت نشان میداد كه مردم عراق مظلوم واقع شدهاند و در این شرایط امام میخواست با فشار نظامی ما و حركت مردم عراق، صدام ساقط شود و از شر این خبیث آزاد شوند، اما نشد؛ بنابراین پذیرش قطعنامه برای امام آسان نبود، اما با ایستادگی و حماسهای كه مردم در مرداد همان سال آفریدند دل امام التیام پیدا كرد.
* ایسنا: ما با دست خالی میجنگیدیم. پس چطور شد توانستیم در عملیاتهای پیاپی پیروزیهای پیاپی را كسب كنیم؟
- روحانی: چند چیز باعث این پیروزیها شد. اولین آن ابتكار عمل بود؛ مثلا در عملیات خیبر و بدر كه در سال 62 و 63 اتفاق افتاد ما از جایی به نام هور عبور كردیم كه به ارتفاع دو متر آب و نیزار بود و اصلا كسی نمیتوانست تصور كند ما از این منطقه عبور كنیم و به نیروهای عراقی برسیم. جهاد سازندگی نیز پلهایی را به صورت شناور با فوم درست كرد. در عملیات خیبر 10 تا 12 كیلومتر پل شناور درست كرده بودیم كه ماشین از روی آن عبور میكرد. اینها ابتكار بود و یا این كه بر روی بلدوزرها طرحی اجرا كرده بودیم كه آن را كفشك مینامیدیم و میتوانست از منطقه باتلاقی عبور كند. در موارد دیگر موشكهایی درست كرده بودیم كه پدهایی را كه در هور بود میشكافت و آب را جاری میكرد. كارهای عظیمی را انجام دادیم؛ مثلا سیستمهای راداری ما را عراق با موشك ضدتشعشع منهدم میكرد. فرانسویها و روسها موشكهای ضدرادار داده بودند كه وقتی هواپیما در 50 ، 60 كیلومتری رادار قرار میگرفت، موشك را پرتاب میكرد، دور میزد و میرفت، این موضوع ما را مستاصل كرده بود. ما میخواستیم موشك ضدهوایی هاگ را فعال كنیم، تا میآمدیم آن را روشن كنیم آنها با این موشكها میزدند. ما برای عملیات فاو دهها جلسه گذاشتیم و ساعتها نشستیم و گفتوگو كردیم تا راهی پیدا كردیم. خدا شهید ستاری و شهید بابایی را رحمت كند. در عملیات فاو ابتكار خارقالعادهای انجام دادیم كه البته تا الان به صلاح نیست كه آن را بازگو كنیم. ما در فاو 75 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون كردیم؛ كار بینظیری بود و دنیا متعجب شده بود، ما توانستیم حدود 16 تا 17 خلبان را اسیر كنیم. خود عراقیها به سقوط 63 فروند هواپیما اعتراف كردند؛ لذا میخواهم بگویم كارهای بزرگی توسط دانشگاهیان، سپاهیان، بسیجیان و ارتشیها انجام شد.
* ایسنا: دومین عامل پیروزی را در چه میدانید؟
- روحانی: فداكاری رزمندگان بسیج افتخارات بزرگی را برای ما در 8 سال جنگ آفرید. این همه فداكاری و عبورها از میدان مین كار معمولی نبود. اگر فداكاریهای آنها نبود، پیروزی امكان نداشت. رزمندگان ما میدانستند صددرصد شهید میشوند اما با افتخار میرفتند و حتی بین آنها نوعی مسابقه بود. نكته سوم نیز صدای واحدی بود كه در كشور وجود داشت، هم در جبهه و هم در پشت جبهه همه كمك میكردند و اگر این سه عامل نبود ما نمیتوانستیم در برابر یك دنیا بایستیم.
* ایسنا: با توجه به شرایط امروز كشور به نظر شما تاكید بر كدامیك از ارزشهای دفاع مقدس میتواند راهگشا باشد؟
- روحانی: به نظر من برادریای كه در دوران جنگ وجود داشت، آن موقع همه در كنار هم بودیم كه باید به این حس برگردیم. ما دو جناح سیاسی در كشور داریم و هر جناح فكر میكند دیگری خطاها و اشكالاتی دارد، اما نباید این مساله را بزرگ كنیم. اگر این جناح اشكالی دارد طرف مقابل نباید آن را بزرگنمایی كند یا بلافاصله جناح مقابل را تبدیل كنیم به دشمن بزرگی كه گویی ضد نظام و ضدانقلاب است یا طرف مقابل جنایتكار است، به نظر من این قضاوتها صحیح و دقیق نیست و به توصیه مقام رهبری در عید فطر كه تاكید كردند فضای تهمت و دشمنی باید از سوی هر دو طرف از بین برود، باید عمل كنیم. صداوسیما هم میتواند در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ البته من از زمانی كه مقام معظم رهبری این تاكیدات را فرمودند تا امروز تغییرات لازم را در صداوسیما ندیدم، اما امیدوارم رسانه ملی و دیگر رسانهها به دستور رهبری عمل كنند و نگذاریم فضای تهمت گسترش پیدا كند و اتهام و دشمنی افزایش یابد. اگر انتقادی وجود دارد میتوانیم با هم دوستانهتر صحبت كنیم و لحن پرخاش را تغییر دهیم؛ لذا به نظر من بازگشت فضای برادری و اتحاد و عمل بر اساس اصولی كه به نفع كشور و انقلاب است و وحدت مسوولان راهگشاست. زمان جنگ همه مسوولان در كنار هم بودند، اینكه امروز برخی نهادها را در یك قسمت و نهادهای دیگر در قسمت دیگری تقسیمبندی شوند، شایسته نیست. اگر مشكلاتی با هم و یا اختلاف نظری داریم باید با دوستی و برادری حل كنیم و به نقطه صمیمیت برسیم.
به نظر من جایگاه رهبری همیشه باید در كشور ما محفوظ بماند. همچنین اگر هم انتقادی به یكی از چهرهها داریم، جایگاهها باید حفظ شود. نباید همه پلها را خراب كنیم و چهرههای تاثیرگذار را زیر سوال ببریم. جایگاه رهبری از حضرت امام آغاز میشود؛ یعنی رهبری امروز ادامه رهبری امام است؛ البته امام به غیر از مساله رهبری حق بزرگی بر گردن ما دارد. ایشان بنیانگذار نظام هستند. به ما عزت، استقلال و آزادی دادند. جایگاه ایشان باید برای همیشه برای ما محترم باشد. عدهای فكر میكنند اگر به بیت امام توهین كنند ، دیگران دور میمانند و یا فكر میكنند اگر برخی چهرههای تاثیرگذار در این انقلاب را مورد توهین قرار دهند، چهرههای دیگر سالم میمانند؛ نباید اجازه دهیم فضایی ایجاد شود كه چهرههای تاثیرگذار و موثر انقلاب و دفاع مقدس بیجهت زیر سوال بروند. اگر حرمتشكنی شروع شد، پایانی ندارد و هیچ كس سالم نمیماند. كسی فكر نكند در چند قدم میتواند حرمتشكنی كند و دیگر فراتر نرود.
گفتگوی ایسنا با حسن روحانی به این شرح است:
*ایسنا: شما دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو تیم مذاكرهكننده هستهی بودید. نظر شما درباره فیلم هستهیی اخیر كه از صداوسیما پخش شد چیست؟
- روحانی: به نظر من70 درصد این فیلم خلاف واقع بود. این فیلم به جای آن كه به حرفهای مسوولان خودی استناد كند به حرفهای دشمن استناد كرده و نظام را زیرسوال برده بود. مردم كشور ما میدانند برنامه هستهیی زیر نظر مسوولان نظام بوده و استراتژی آن زیر نظر شخص مقام معظم رهبری بوده است و هیچ كاری در این زمینه بدون اجازه ایشان صورت نگرفته است. ایشان بارها تصریح كردهاند من در این زمینه نظارت دارم و اگر جایی انحرافی مشاهده كنم جلوی آن را میگیرم. در آخرین روزهای مسوولیتم در شورای عالی امنیت ملی كه نزد رهبری رفته بودیم. ایشان تیم هستهیی را سربازان خط مقدم كشور لقب دادند. زیر سوال بردن این موضوع، زیر سوال بردن كشور و رهبری بود. به اعتقاد من نادانسته آب در آسیاب دشمن ریختند، ضمن آنكه عمده مطالبی كه در این فیلم نقل شد كاملا غلط و نادرست بود.
*ایسنا: آقای دكتر روحانی، هشت سال دفاع مقدس كه از آن به عنوان هشت سال جنگ تحمیلی نیز یاد میشود، ارزشهایی را متبلور و به نوعی فرهنگسازی كرد، شما چگونه این ارزشها را تبیین میكنید؟
- روحانی: خاطره تجاوز دشمنی كه در همسایگی ما بود بسیار تلخ بود، آن هم در سالهای اولیه انقلاب كه اصلا آمادگی برای جنگ نداشتیم، اما به هر حال دشمن بعثی به مرزهای ما حمله كرد و در 31 شهریور ماه سال 1359، از زمین، هوا و دریا مورد تهاجم واقع شدیم؛ لذا وقتی به جنگ تحمیلی نگاه میكنیم خاطراتش تلخ است، اما وقتی به دفاع مقدس مینگریم با ملتی مواجه میشویم كه احساس میكرد به ناحق به كشورش تجاوز شده و میخواست از شرف و سرزمینش دفاع كند. این احساس شیرینیهای فراوانی را با خود به همراه داشت، ضمن آن كه هیچ كس دوست ندارد در شرایط خاص جنگ باشد، اما در همین دفاع مقدس ارزشهای فراوانی متولد شد كه اولین آن ایستادگی، مقاومت و شهامت ملت بود؛ یعنی وقتی به ایران حمله شد، كسی نگفت سالهای اولیه انقلاب است، امكانات نداریم، برویم كسی را واسطه كنیم كه جلوی دشمن را بگیرد، نه، همهی مردم از تمام شهرهای ایران به پا خاستند، مردم هجوم میآوردند، اسلحه میگرفتند و به سمت جنوب و یا غرب كشور سرازیر میشدند و این چیزی نبود جز شكوه ابتدایی جنگ، در آن زمان سپاه تازه شكل گرفته بود و بیشتر كمیتهها بسیج شده بودند به سمت مرزها، ارتش نیز با همه توان خود دفاع میكرد، سپس سپاه و نیروهای مردمی نیز به جبهه شتافتند؛ لذا نكته دومی كه در دفاع مقدس یك ارزش بود روحیه والای مردم بود. ملت ما هیچ گاه روحیه خود را از دست نداد و تا آخر ایستادگی كرد و همیشه آن روحیه بالا را حفظ كرد؛ البته به نظر من علاوه بر این كه ملت ما ملتی بزرگ بوده و هست، پیروی این ملت از تعالیم اسلام، همچنین توصیف اولیه امام از جنگ و اطاعت مردم از امام نیز بسیار موثر بود. 31 شهریور ماه كه به ما حمله شد، بعدازظهر با امام مصاحبهای صورت گرفت، ایشان با خونسردی و آرامش فرمودند « دشمنی آمده و سنگی را به خانه ما پرتاب كرده، ملت نیز جواب آنها را خواهند داد»؛ یعنی میخواهم بگویم آنقدر آرامش، طمانینه و اظهار قدرت امام برای مردم جالب توجه بود كه از آن روحیه خوبی گرفتند.
*ایسنا: حركتهای مردممحور و نقش آن را در دفاع مقدس چگونه میبینید؟
- روحانی: دقیقا نكته سوم ارزشهای دفاع مقدس، ایثار و فداكاری ملت ما بود، مردم ما حاضر شدند به خاطر كشور، نظام و انقلابشان ایثار كنند. مادر و پدرها، فرزندان خود را بدرقه كردند و همسران، شوهران خود را با افتخار به جنگ فرستادند. حتی با نوجوانان كم سن و سالی مواجه میشدیم كه اصرار داشتند مراكز بسیج، آنها را برای اعزام به جبههها بپذیرند و در نهایت وقتی جمعی از این رزمندگان شهید میشدند، خانوادههای آنان افتخار میكردند و یا اگر نقطهای بمباران میشد و خانوادههایی به شهادت میرسیدند مایه فخر و مباهات نزدیكان خود بودند؛ لذا فداكاری مردم، انواع مختلف داشت. عدهای با جان و عدهای با مال، مثلا در مقطعی وقتی آوارگان جنگ به شهرهای دیگر سرازیر میشدند عدهای اگر خانه یا امكاناتی داشتند آن را در اختیار آنان قرار میدادند. ارزشهای بعدی در سالهای دفاع مقدس كه به نظر من بسیار هم مهم بود، اخلاق، انسانیت و شرف ملت ایران بود. ما میدانستیم وقتی یك ایرانی اسیر میشود، عراقیها چه رفتاری با او دارند؛ اما رزمندگان ما، هیچ گاه با اسرای عراقی بدرفتاری نكردند، حتی اگر در میدان جنگ یك عراقی اسیر میشد رزمنده ما با آنكه خود تشنه بود، قمقمه آب خود را در اختیار او قرار میداد و وقتی اسرا را به اردوگاهها میبردند، با آنها رفتارهای بسیار انسانی داشتند. من در آن ایام بارها از اردوگاهها بازدید كردم و حتی گاهی برای آنها سخنرانی داشتم، با اسرا صحبت میكردم و میدیدم با چه عطوفت و مهربانی با آنها رفتار میشود، این اخلاق و انسانیت تا حدی بود كه یكی از خلبانان ما در عملیاتی با یك فروند هواپیمای فانتوم برای تخریب پلی كه محل عبور تجهیزات عراقی بود، میرود، اما وقتی به نقطه مورد نظر میرسد میبیند از روی این پل ماشین سواری شخصی عبور میكند، لذا از بمباران آن منصرف میشود، دور میزند و پس از چند دقیقه كه آن خودرو عبور میكند آنجا را بمباران میكند؛ در حالی كه این كار بسیار برای او خطرناك بود و باید خاك دشمن را فوری ترك میكرد و در چنین لحظههایی، ثانیهها نقش عمدهای ایفا میكنند؛ بنابراین ارزش چهارم، معنویت خاصی بود كه در آن فضا حاكم بود؛ در واقع جبههها شكل دانشگاه را داشتند؛ به نوعی مراكز تربیتی و پرورشی و آموزشی محسوب میشدند. در شبهای حمله، دعاهای كمیل و توسل و خداحافظیهای بچههای رزمنده فضای معنوی جالب توجهی را ایجاد میكرد. در پشت جبهه نیز همین طور این معنویت، خلوص، اعتقاد به حق، اتكاء به خداوند و «یاحسین» گفتنها و توسل به امام حسین(ع) در سراسر این سرزمین مشاهده میشد.
یكی دیگر از ارزشهای دفاع مقدس حالت تعاون و همكاری و برادری بود، هم نیروها در جبههها با هم همكاری داشتند و هم مردم در پشت جبههها، اگر رزمندهای شهید میشد همه اهل محل احساس میكردند فرزند خودشان بوده و یا در كمك به جبهه نیز هر كس در حد توان كاری میكرد؛ مثلا در نمازهای جمعه، صندوقهایی بود كه مردم كمكهای خود را در آنها میریختند، همچنین مراكزی وجود داشت كه كمكهای مردمی را جمع میكرد و به جبههها میفرستاد، خانمها پشت جبهه، لوازم مورد نیاز رزمندگان را تهیه میكردند و میفرستادند و یا به عنوان پرستار در جبههها و بیمارستانها حضور جدی و فعال داشتند و در واقع هماهنگی عجیبی در كشور وجود داشت كه بسیار ارزشمند بود و در كنار همه اینها، یكی دیگر از ارزشهای آن دوران، وحدت و یكپارچگی بود. همه جناحها با هر تفكر و سلیقهای، در مسئله دفاع مقدس یك صدا بودند؛ همه میخواستند دشمن را از كشور بیرون برانند، در آن زمان هم همین جناحبندیها با نامهای دیگر وجود داشت، اما در زمینه دفاع، صدا واحد بود؛ حتی در اقلیتهای دینی، عشایر و سایر اقشار مردمی.
نكته دیگر نقش امام و رهبری ایشان در زمینه دفاع مقدس بود. در وصیتنامههای شهدا میبینیم نوشتهاند "امام را تنها نگذارید"؛ یعنی در همه حال به فكر امام بودند و ایشان جایگاه خاصی در قلوب آنان داشت و به همین دلیل وقتی امام میفرمودند "جنگ را تا آخرین خانه باید ادامه دهیم" و آن را جنگ اسلام و كفر لقب میدادند، شاهد اطاعتپذیری مطلق مردم هستیم كه بسیار كارساز است.
* ایسنا: اگر در كنار این ارزشها، كلمه "چرا" افزوده شود، نیاز به تبیین بیشتری پیدا میكند. یادم هست امام فرمودند "این دست عنایت حق بود كه جوانان را از میكدهها به میدان رزم كشاند"؛ این تغییرات ارزشی چرا و چگونه به وجود آمد؟
- روحانی: ببینید! بخش عمدهای از آن انگیزهها دینی بود. مردم دفاع را وظیفه اسلامی و دینی خود میدانستند و معتقد بودند خداوند این وظیفه را به عنوان جهاد، بر دوش آنان گذاشته است. این انگیزه بسیار موثر بود، به ویژه زمانی كه با فرهنگ كربلا و عاشورا توام میشد كه میدیدیم رزمندگان و واحدهایی كه به سمت جبههها میرفتند شعارهای «یاحسین» سر میدادند.
انگیزهی دیگری كه در كنار انگیزهی دینی قرار میگرفت، دفاع ملی و حب وطن بود كه از عشق به سرزمین ناشی میشد. انگیزهی سوم، مظلومیت ملت ایران بود. این احساس در مردم وجود داشت كه به آنان ظلم شده، آن هم در شرایط اولیه پس از انقلاب، وقتی كه تازه میخواستند كشور خود را سامان دهند، دشمن با توطئهای علیه آنها حمله كرده و به خصوص اینكه میدیدند همهی قدرتهای بزرگ هم از متجاوز حمایت میكنند و ملت ما تنهاست و باید بر روی پای خود بایستد؛ یعنی مظلومیت، انگیزهی ملی و حب وطن و انگیزه دینی در كنار هم قرار گرفته و این احساس را ایجاد كرده بود كه دفاع وظیفه آنهاست، در اینجا دیگر اختلاف نظری وجود نداشت، بلكه دفاع یك اصل مسلم پذیرفتهشده بود.
*ایسنا: نقش امام(ره) را چگونه میبینید؟
-روحانی: امام نقش بسیار موثری داشتند. ایشان شخصیتی استثنایی در تاریخ كشورمان بودند و پس از ائمهی معصومین، در میان علما و سیاسیون، شخصی با این ویژگی كمتر دیده میشود و یا اصلا وجود ندارد؛ به هر حال، كسی كه شانزده سال مبارزه و مقاومت كرده تا انقلابی را به ثمر رساند و رژیم دو هزار و پانصد ساله را سرنگون كرده، در دوران رهبری خود نیز همیشه صدای مردم بوده و وقتی حرفی میزده ملت احساس میكردند این حرف دل آنهاست، در عین حال ایشان نیز به مردم تكیه میكردند. به آنها احترام میگذاشتند؛ كما اینكه دقیقا چهل و هفت روز پس از پیروزی انقلاب انتخابات را برگزار كردند، به ملت گفتند پیشنهاد من نظام جمهوری اسلامی است و شما بگویید آری یا نه، لذا احترامی كه امام برای مردم قایل بود یك طرف قضیه بود و طرف دیگر، جایگاه معنوی ایشان بود. امام در نگاه مردم یك مرجع تقلید و عالم برتر دینی بودند كه زندگیشان همواره با عرفان و خلوص توام بوده است. با وجود آن كه فوت حاج آقا مصطفی رنگ و بوی شهادت داشت ایشان هیچ گاه نگفتند كه در راه انقلاب فرزندم را تقدیم كردم، بلكه همیشه از مردم و فداكاریهای آنان صحبت میكردند. نكتهی دیگر دربارهی امام (ره)، روحیهی شهامت ایشان بود. رهبر انقلاب شجاعانه در برابر دشمن ایستادگی میكردند و مردم از این روحیهی ایشان لذت میبردند و با این كه حملهی هوایی هم به جماران صورت گرفت امام همان جا ماندند و حتی به پناهگاهی هم كه برای ایشان درست كرده بودند، نرفتند.
ایشان میگفتند من هم مثل همهی مردم هستم و وقتی به ایشان گفتند "جان شما در خطر است" ایشان فرمودند "من باشم یا نباشم مردم راه خود را انتخاب كردهاند" میخواهم بگویم ویژگیهای امام به گونهای بود كه كلام ایشان در دل همهی مردم نفوذ داشت و بنابراین سخن، راه و فرمان امام نقش بسیار كلیدی در دفاع مقدس ایفا كرد، گذشته از اینكه ایشان فرمانده كل نیروهای مسلح هم بودند.
*ایسنا: به نظر شما كدامیك از این ارزشها در جامعه امروز تقویت شده و كدامیك رنگ باخته و باید بیشتر به آنها بها داد؟
- روحانی: هر كجا مردم ما در یك واقعیت همفكر و متحد میشوند، حماسه آفریده میشود. در دفاع مقدس هیچ كس شكی در درستی این راه نداشت. اگر هم كسی تردید داشت زود قانع میشد؛ لذا اگر از شیوهی اقناع در كشور استفاده شود و به گونهای كارها پیش برود كه مردم در یك اصل شریك شوند و اگر اتفاق نظر نیست، اكثریت قاطع سطح بالایی به وجود آید، حماسه آفریده میشود و وحدت به معنای واقعی كلمه شكل میگیرد.
در دفاع مقدس مردم احساس میكردند حق با آنهاست؛ به همین دلیل ایستادگی كردند. امروز هم در برابر تجاوز دشمن یكصدا خواهند بود؛ به طور مثال فرض كنیم دشمنی مانند آمریكا تصمیم بگیرد به مراكز هستهای كشور ما حمله نظامی كند (البته نه اینكه بحث احتمال چنین اتفاقی باشد – نه شرایط آن وجود دارد و نه محقق میشود ) ملت ما یكصدا در برابر آن ایستادگی خواهد كرد. مردم ما همچنان انگیزههای دینی خود را دارند و این گونه نیست كه از دین فاصله گرفته باشند. در مراسم مذهبی میبینیم كه مردم چگونه عشق خود را به دین و مذهبشان ابراز میكنند، دربارهی عشق به وطن نیز همین احساس وجود دارد.
*ایسنا: بنابراین میتوان گفت اكثر ارزشهای دفاع مقدس دستخوش تغییر نشدهاند؟
- روحانی: من معتقدم همین طور است؛ یعنی اگر خدای ناكرده اتفاقی برای كشور ما بیفتد، همان ارتش، همان سپاه و بسیج و نیروهای مسلح و نیز همان نیروهای مردمی به صحنه خواهند آمد؛ چرا كه علاقهی مردم به دین و وطنشان نه تنها تغییر نكرده، بلكه بیشتر نیز شده، ضمن آنكه حقمداری و ایستادگی در برابر ظلم نیز در اذهان جوانان ما همچنان پابرجاست.
*ایسنا: آیا در هشت سال دفاع مقدس این ارزشها به صورت مداوم بدون تغییر ماندند؟
- روحانی: نمیتوانیم بگوییم در یك خط مستقیم بوده، اگر نموداری رسم كنیم با این كه هر روزش مانند روز قبل نبود، اما تغییرات آنچنان هم وجود نداشت؛ به هر حال وقتی جنگی هشت سال طول میكشد، ممكن است در اذهان مردم این پرسش پیش بیاید كه چرا تا این حد طولانی شده و اصلا چه فایدهای دارد كه ادامه پیدا كند؟ كه البته این شبهات تا حدی در برخی ایجاد شده بود كه در روحیهها بیتاثیر نبود، اما ماه آخر مردم حماسهی بزرگ را آفریدند؛ یعنی زمانی كه احساس میشد مردم نسبت به جبههها سرد شدهاند، امام بیانیهای در روز 27 تیر ماه سال 1367 صادر كردند كه در اخبار ساعت 2 پخش شد، مردم پای رادیوها گریه كردند، به یك باره آنچنان موجی ایجاد شد و مردم چنان هجومی به سمت جبههها بردند كه سپاه و بسیج به ما میگفتند لباس، كفش و اسلحه نداریم و به مردم بگویید به جبههها نیایند، ما امكانات كافی نداریم. از این تاریخ كه روز پذیرش قطعنامه بود تا روز 29 مرداد كه روز آتشبس بود، صحنههایی در كشور آفریده شد كه كمنظیر بود و جنگ با غرور و حماسه عظیمی پایان یافت، عراق به سمت خوزستان آمد، آن را پس زدند، در مناطق میانی عراق را مجبور به عقبنشینی كردند، عراقیها منافقین را فرستادند، كه تا اسلامآباد آمدند، اما نیروهای ما آنها را شكست دادند و آنچنان مفتضحانه فرار كردند كه سران آنها نیمهشب با هلیكوتپر از خاك ایران متواری شدند؛ بنابراین هفتههای آخر جنگ بسیار زیبا بود. ما جنگ را با افتخار و غرور به پایان رساندیم و نشان دادیم ما همان ملتی هستیم كه در سال 59 بودیم.
*ایسنا: برخی جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم تقسیم میكنند و معتقدند جنگ در همان دو سال اول باید به پایان میرسید. نظر شما چیست؟
- روحانی: اگر بخواهیم جنگ را به مراحل مختلف تقسیم كنیم در مرحله اول كه ماه اول جنگ یعنی مهر ماه بود، همه تلاشها این بود كه در برابر دشمن سد ایجاد شود و كاری كنیم كه دشمن پیشروی نكند و بسیج بزرگی برای این هدف شكل گرفته بود، البته هوانیروز نقش فوقالعادهای داشت، هلیكوپترها به جنگ تانكها میرفتند، خدا رحمت كند شهید كشوری و شهید شیرودی را كه قهرمانان بزرگ هوانیروز بودند و توانستند در غرب و جبهه میانی، جلوی عراق را بگیرند و گردان زرهی این كشور را مستاصل كنند. فردای روز حملهی عراق یعنی اول مهرماه صد و چهل فروند هواپیما برای بمباران عراق اعزام شدند و آنها اصلا فكر نمیكردند ما این همه هواپیمای آماده داشته باشیم، پیش خودشان فكر میكردند هواپیماهای ایران آمریكایی است و این كشور هم كه با ما قطع رابطه كرده، ارتش هم كه چندان سامان نیافته است، اما به یك باره با دیدن صد و چهل هواپیمایی كه همه پس از بمباران عراق سالم برگشتند- البته به جز یكی كه تیر خورده بود و در یكی از جادههای غرب كشور به زمین نشست- تكان خورند و در رزمندگان نیز روحیه و غروری آفریده شد.
نقش نیروی هوایی در این مرحله از جنگ بسیار كلیدی بود، عراق حملات هوایی خود را به شهرها هم آغاز كرده بود و هواپیماهای اف – 14، شبها تا صبح، در مرزهای هوایی پرواز میكردند و قدرتی كه این پرنده در آسمان داشت عراق را مستاصل كرده بود.
این هواپیما، موشكی داشت كه در 80 كیلومتری، هواپیمای دشمن را هدف قرار میداد، این موضوع آنچنان آنها را ترسانده بود كه وقتی یك اف -14 بلند میشد همه مانند روباهی در برابر شیر فرار میكردند. خلبانان ما هم مدام در حال پرواز بودند؛ به گونهای كه سوختگیری را در هوا انجام میدادند كه البته در آن زمان عراق چنین سیستمی را نداشت، اوایل جنگ چند شب من با هواپیمای تانكر پرواز كردم، در نزدیك مرزها میدیدم كه چگونه اف -14ها و اف -4ها بنزین میگیرند، خلبانان ما گاهی چند ساعت در پرواز بودند. خدا رحمت كند شهید بابایی را كه یك بار 9 ساعت در پرواز بود و این بینظیر بود، یك خلبان وقتی بلند میشود، شرایط كابین یك جنگنده به او نیم ساعت تا پنجاه دقیقه بیشتر اجازه پرواز نمیدهد، اما ایشان معتقد بودند به ازاء هر نشست و برخاست، باید قطعه مصرف شود؛ لذا برای آن كه قطعه كمتر مصرف شود تصمیم میگرفتند مدت زمان زیادی را در آسمان بمانند؛ این مرحله اول جنگ یعنی ایجاد سد در برابر دشمن بود.
*ایسنا: مرحله دوم چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟
- روحانی: مرحله دوم جنگ، از آخر مهرماه و با حملات چریكی آغاز شد. خدا شهید چمران را رحمت و آیتالله خامنهای را حفظ كند. هر سه عضو كمیسیون دفاع مجلس اول شورای اسلامی بودیم. این دو عزیز از اوایل جنگ به جبهه رفتند و گروههای چریكی را در اهواز سامان دادند كه شبها به دشمن حمله میكردند، چند تانك را منفجر میكردند، عدهای را می كشتند و عدهای دیگر را اسیر میكردند؛ حركت دوم این چنین شكل گرفت.
حركت سوم مربوط میشود به سال 1360؛ یعنی یك سال بعد از جنگ كه طراحی شد. برای شكستن حصر آبادان امام به ارتش و سپاه دستور دادند كه این حصر از بین برود و اولین طراحی برای این كار به نام عملیات ثامنالائمه به دلیل آنكه مصادف با میلاد امام رضا (ع) بود انجام شد. ارتش و سپاه با كمك هم حصر آبادان را شكستند، این اولین عملیات مهم و تهاجمی ما بود كه بسیار ارزشمند محسوب میشد، پس از آن عملیاتهای بعدی را سامان دادیم؛ مانند عملیات بستان در همان سال، عملیات فتحالمبین در فروردین سال آینده (1361) و در نهایت نیز فتح خرمشهر.
*ایسنا: در خردادماه سال 1361 (یعنی خرداد همان سال) پس از آزادسازی خرمشهر، چگونه جنگ ادامه پیدا كرد؟
- روحانی: این مرحله، مرحله چهارم جنگ بود، حال كه دشمن از بخش بزرگی از خاك ما كه حدود 14 هزار كیلومتر بود بیرون رفته و تقریبا دو هزار كیلومتر آن باقی مانده بود دو بحث وجود داشت؛ یكی اینكه حال كه عراق را بیرون راندیم جنگ را ادامه ندهیم، در این مورد اشكال در این بود كه اولا عراق در برخی نقاط هنوز در خاك ما بود، ثانیا دشمن در جایی مستقر بود كه مردم شهرهای مرزی نمیتوانستند بازگردند. درست است كه ما خرمشهر را آزاد كرده بودیم و تا مرز شلمچه پیش رفته بودیم اما عراق چند كیلومتر آن طرفتر بود و میتوانست با تانك یا خمپارههای 81 و 120 به خرمشهر حمله كند.
با توپ هم میتوانستند آبادان را بزنند و شرایط به گونهای بود كه اگر میایستادیم، عراق كشوری نبود كه تسلیم شود، اما بحث دیگر این بود كه پیشروی كنیم و به نقاط مطمئنتر دفاعی برسیم؛ یعنی دشمن را بیست تا سی كیلومتر از شهرهایمان دور كنیم تا نقاطی كه خمپاره و توپ آنها نرسد یا به یك نقاط دفاعی برسیم كه با نیروی كم بتوانیم دفاع كنیم. در كنار این دو بحث، بحث سومی هم وجود داشت مبنی بر اینكه عراق با چنین ارتش قویای، اگر منهدم نشود با سه ماه استراحت مجددا حمله خواهد كرد و همین موجب شد كه مرحلهی پنجم جنگ شروع شود.
*ایسنا: مرحله پنجم جنگ چگونه شكل گرفت و پیش رفت؟
- روحانی: این مرحله مرحله زمینگیركردن ماشینهای جنگی عراق و دوركردن دشمن از شهرهای اصلی و رسیدن به نقطه پدافندی مناسب بود كه بتوانیم با نیروی كمتر دفاع كنیم. این از اهداف اصلی ما بود كه ترسیم میشد كه البته با آن چه از نظر استراتژیك و به زبان گفته میشد كه « میجنگیم كه صدام را ساقط كنیم» تفاوت داشت. مرحله پنجم با عملیات رمضان در تیرماه 1361 آغاز شد و پس از آن به والفجر مقدماتی، والفجر یك و سایر عملیاتها رسیدیم كه چند سال طول كشید؛ البته مرحله دیگری هم در جنگ داریم كه مرحله ششم است. در آن مرحله جنگ شهرها شدت مییابد و از سلاحهای شیمیایی توسط عراق استفاده میشود. بعد از آن مرحله هفتم را به دنبال دارد كه آمریكاییها وارد جنگ میشوند و مساله جنگ نفتكشها پیش میآید. اینها مسائلی است كه ما در هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم و به همین دلیل من موافق نیستم جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم یا همان 6 + 2 تقسیم كنیم و بگوییم بعد از آن ارزشها تغییر كرد؛ البته نمیتوان منكر شد كه پس از فتح خرمشهر اختلاف نظرهایی كم و بیش به وجودآمد؛ هم در میان مردم و هم سیاسیون؛ اما در كلیت امر به دلیل این كه حضرت امام در نهایت موافق بودند جنگ ادامه پیدا كند تا به نقطهی روشنی برسیم، این اختلاف نظرها موثر نبود.
*ایسنا: در بحث قطعنامه عدهای این موضوع را مطرح میكنند كه چرا امام در آن زمان قطعنامه را پذیرفتند و فرمودند كه من جام زهر را نوشیدم؟
-روحانی: در سالهای قبل از قطعنامه یعنی سالهای 65 و 66 ما پیروزیهای پیاپی كسب كردیم مانند فاو، كربلای 5 و حلبچه. آن زمان رزمندگان و فرماندهان معتقد بودند ما هنوز به هدف مد نظرمان نرسیدهایم و میگفتند با یك یاحسین دیگر به نقطهی بهتری میرسیم. این حرفها به امام منتقل میشد. از سوی دیگر دولت و مجلس نیز همین نظر را داشتند. بالطبع امام با توجه به نظرات مسوولان سیاسی و نظامی نمیتوانستند بگویند جنگ را متوقف كنید؛ چرا كه در آن صورت همه میگفتند ما میتوانستیم به پیروزی بزرگ برسیم، اما امام مانع شدند و حتی ممكن بود بگویند اگر آن را ادامه میدادیم میتوانستیم ملت عراق را آزاد كنیم؛ اما امام در سال 67 زمانی كه دیدند فرماندهان نظامی و مسوولان سیاسی به ایشان نامهای نوشتند مبنی بر اینكه بودجه نداریم و با امكانات عراق به خصوص پس از به كار بردن سلاحهای شیمیایی توسط آنها نمیتوان جنگ را ادامه داد و تلفاتمان افزایش خواهد یافت، قطعنامه را پذیرفتند، به هر حال به دست آوردن امكانات هم نیاز به زمان داشت؛ یعنی باید جنگ را متوقف میكردیم تا پولی برای خرید تانك و هواپیما بدهیم و آنها نیز آن را تولید كنند و رزمندگان آموزش ببینند كه یك تا دو سال طول میكشید. در آن شرایط بود كه امام احساس كردند فضا به گونهای نیست كه بخواهیم جنگ را ادامه دهیم؛ البته ایشان حدود 40 نفر از مسوولان نظامی و سیاسی را انتخاب كردند و مورد مشورت قرار دادند و سپس پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه و در روز دوشنبه اعلام شد؛ البته جلسهی مسوولان و سران كشور در روز یكشنبه صبح در دفتر آیتالله خامنهای كه رییسجمهور بودند برگزار شد كه در آن عدهای از مسوولان نظامی، سیاسی، فرماندهان نظامی و نیز عدهای از مسوولان استانها حضور داشتند كه از صبح تا حدود 8 شب ادامه پیدا كرد و نظر هم این شد كه ما قطعنامه را بپذیریم.
* ایسنا:اعضای این جلسه چه كسانی بودند؟
- روحانی: آقایان آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام محتشمیپور، آیتالله موسوی اردبیلی، آقای مهندس موسوی، برخی وزرا، فرماندهان عالی ارتش و سپاه و ائمه جمعه بعضی از استانها حضور داشتند. من نیز در آن جلسه بودم و حاج احمدآقا نیز به ما ملحق شدند. جلسه تا شب ادامه پیدا كرد و همه نظرشان این بود كه جنگ پایان بپذیرد، البته نظرات مختلفی در این زمینه وجود داشت. یكی معتقد بود كشور دیگری واسطه شود، دیگری میگفت قطعنامه را بپذیریم و برخی دیگر معتقد بودند یكجانبه اعلام آتشبس كنیم. به هر حال در اصل نتیجه همه موافق بودند و در نهایت منتهی به این شد كه قطعنامه 598 را بپذیریم كه نیمهشب نامهی ایران برای سازمان ملل ارسال شد و رسما فردای آن روز یعنی دوشنبه ساعت 2 در اخبار اعلام شد؛ لذا من فكر میكنم كار امام بسیار منطقی بود.
*ایسنا: یعنی تصمیم امام برآمده از تصمیمات مسوولان سیاسی و نظامی بود؟
- روحانی: بله درست است.
*ایسنا: اما بعد از قطعنامه 598 هم جنگ ادامه پیدا كرد. آیا این به نوعی مظلومیت ایران را در جهان ثابت نمیكرد؟
- روحانی: بله، یكی از مسائلی كه برخی مطرح میكردند همین بود كه صدام حاضر به پایان جنگ است، چرا از ایران دست برنمیدارد و این تجربهای شد كه ما روز دوشنبه از طریق سازمان ملل و رسانههایمان رسما اعلام كردیم قطعنامه را پذیرفتیم اما عراق از فردای آن روز جنگ را تشدید كرد؛ در واقع این كشور حس كرده بود ما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم معنایش این است كه ضعیف شدهایم و الان موقعیت خوبی است كه بتوانیم این كشور را مجددا اشغال كنیم، اهواز و خرمشهر را تصرف كنیم، حتی منافقین را فرستادند تا به تهران بیایند. در این تصور واهی برای همگان معلوم شد كه صدام دروغ میگوید و ملت ما همچنان قوی و پایدار است. در آن شرایط اگر عراق همان روز 27 تیر پایان جنگ را قبول میكرد آن حماسه خلق نمیشد اما عراق حماقت و به ما حمله كرد، ملت ما هم به پا خاست و پایان جنگ با حماسهای بزرگ و افتخارآفرین به نفع ما شكل گرفت.
* ایسنا: ضعف امكانات ما در پایان جنگ چه بود؟ لطفا به برخی خاطرات خود در این زمینه بپردازید؛ مثلا در زمینه فروش نفت یا خرید سلاح.
- روحانی: عراق در طول جنگ از دشمن سلاح دریافت میكرد و اصلا با هیچ تحریمی مواجه نبود. میراژهای F1 را عراق دریافت كرد؛ البته این كشور میراژ را در سال 62 از فرانسه خریداری كرده بود؛ اما تا خلبانان آموزش ببینند در سال 64 فعال شد یا با میگهای 25 كه 70 هزارپا پرواز میكردند و تهران را بمباران میكرد. بمبش را در كرج رها میكرد، اما آنقدر ارتفاع و سرعت داشت كه به تهران اصابت میكرد و بعد از كرج هم هواپیما دور میزد و جنگندههای ما هم نمیتوانستند با آنها مقابله كنند. ما هم فقط به تلافی میتوانستیم بغداد را بمباران كنیم و یا در بمباران شیمیایی نوعی مواد شیمیایی در اختیار عراقیها گذاشته بودند از سوی شركتهای اروپایی كه شیمیایی چندپایه محسوب میشد و حتی از ماسكهای بچههای ما عبور میكرد. در سال 66 در اهواز در بیمارستانها میدیدم كسانی كه در اثر بمباران شیمیایی از بین رفتهاند همه ماسك داشتند. ما دیدیم سلاحهای جدیدی در اختیار عراق گذاشتند، از سوی دیگر شرایط ما به گونهای بود كه میخواستیم نفت بفروشیم، باید صبر میكردیم تا كاروان نفتكشها درست میكردیم كه اطراف آنها ناوچه و در فضای بالای آن هواپیمای F14 قرار دهیم تا بتوانیم كاروان را عبور دهیم؛ در واقع كشتیهای نفتكش را از خارك اسكورت میكردیم تا به بندرعباس برسانیم و آنها را عبور دهیم. اگر F14 ها بالای سر كشتی و ناوچهها در اطراف آن نبودند، نمیتوانستیم به سلامت نفتمان را صادر كنیم.
*ایسنا: در واقع میتوان گفت ما در جنگ تنها بودیم؟
- روحانی: هیچ كس در دنیا چیزی به ما نمیداد، ما توپ پدافندی داشتیم كه ساخت سوییس بود و زمانی كه آن را برای تعمیر فرستاده بودیم سوییس آن را به ما پس نمیداد و میگفت زمان جنگ است و نمیتوانیم آن را پس دهیم و یا وقتی كه یك توپ ضدهوایی ساده مثل توپ 23 كه ساخت شوروی بود طبق قرارداد میگفتیم قطعههای این توپ را به ما بدهید، آنها میگفتند چون جنگ است نمیتوانیم. از سوی دیگر شوروی به عراق میگ مدرن و تانك 72 میداد و فرانسه نیز میراژ میداد و حتی سوپر استانداردها را نیز به عراق اجاره میدادند؛ كاری كه واقعا در دنیا بیسابقه بود. در عین حال 5 آواكس عربستان نیز در خلیج فارس پرواز میكرد كه رادارهای آن تا تبریز برد داشت. ماهوارهها هم بالای سر ما بودند و مدام ما را كنترل میكردند و به عراق خبر میدادند ایران چه كار میكند و نیروهایش كجا تجمع دارند؛ در واقع میخواهم بگویم ما در جنگ تنها بودیم و همه دنیا پشت عراق بودند. جنگ كه تمام شد ما اسیرهای سودانی، مصری، اردنی و ... را آزاد كردیم. صدام پس از جنگ به یمنیها مدال داد و یا در جنگ كویت، كشورهای عربی خلیج فارس اعلام كردند چقدر پول و امكانات در اختیار صدام گذاشتند برای جنگ با ایران. هواپیمای جنگنده عراقی به خلیج فارس میآمد و بمباران میكرد، به امارات میرفت بنزین و مدال میگرفت و به عراق برمیگشت.
زمانی با وزیر كشور عربستان صحبت میكردم. گفتم شما به عراق كمكهای زیادی كردید. او در پاسخ گفت «ببخشید كمك ما بیشتر از این حرفها بود كه شما میگویید»؛ لذا در آن شرایط كه همه پشت سر عراق بودند ما باید هزینه فایده میكردیم و در مجموع وحدت نظری وجود داشت در تیرماه سال 67 مبنی بر این كه مصلحت این است كه جنگ پایان یابد.
* ایسنا: چرا حضرت امام آن را جام زهر نامیدند؟
- روحانی: برای آن كه امام دوست داشت در این جنگ به نقطهای برسیم كه عراق هم از شر صدام راحت شود. در داستان دوجیل كه یك نفر به صدام تیراندازی كرده بود، صدام بسیاری از افراد آن طایفه را از بین برد و یا در حلبچه كه بر سر مردم خود بمب شیمیایی ریخت نشان میداد كه مردم عراق مظلوم واقع شدهاند و در این شرایط امام میخواست با فشار نظامی ما و حركت مردم عراق، صدام ساقط شود و از شر این خبیث آزاد شوند، اما نشد؛ بنابراین پذیرش قطعنامه برای امام آسان نبود، اما با ایستادگی و حماسهای كه مردم در مرداد همان سال آفریدند دل امام التیام پیدا كرد.
* ایسنا: ما با دست خالی میجنگیدیم. پس چطور شد توانستیم در عملیاتهای پیاپی پیروزیهای پیاپی را كسب كنیم؟
- روحانی: چند چیز باعث این پیروزیها شد. اولین آن ابتكار عمل بود؛ مثلا در عملیات خیبر و بدر كه در سال 62 و 63 اتفاق افتاد ما از جایی به نام هور عبور كردیم كه به ارتفاع دو متر آب و نیزار بود و اصلا كسی نمیتوانست تصور كند ما از این منطقه عبور كنیم و به نیروهای عراقی برسیم. جهاد سازندگی نیز پلهایی را به صورت شناور با فوم درست كرد. در عملیات خیبر 10 تا 12 كیلومتر پل شناور درست كرده بودیم كه ماشین از روی آن عبور میكرد. اینها ابتكار بود و یا این كه بر روی بلدوزرها طرحی اجرا كرده بودیم كه آن را كفشك مینامیدیم و میتوانست از منطقه باتلاقی عبور كند. در موارد دیگر موشكهایی درست كرده بودیم كه پدهایی را كه در هور بود میشكافت و آب را جاری میكرد. كارهای عظیمی را انجام دادیم؛ مثلا سیستمهای راداری ما را عراق با موشك ضدتشعشع منهدم میكرد. فرانسویها و روسها موشكهای ضدرادار داده بودند كه وقتی هواپیما در 50 ، 60 كیلومتری رادار قرار میگرفت، موشك را پرتاب میكرد، دور میزد و میرفت، این موضوع ما را مستاصل كرده بود. ما میخواستیم موشك ضدهوایی هاگ را فعال كنیم، تا میآمدیم آن را روشن كنیم آنها با این موشكها میزدند. ما برای عملیات فاو دهها جلسه گذاشتیم و ساعتها نشستیم و گفتوگو كردیم تا راهی پیدا كردیم. خدا شهید ستاری و شهید بابایی را رحمت كند. در عملیات فاو ابتكار خارقالعادهای انجام دادیم كه البته تا الان به صلاح نیست كه آن را بازگو كنیم. ما در فاو 75 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون كردیم؛ كار بینظیری بود و دنیا متعجب شده بود، ما توانستیم حدود 16 تا 17 خلبان را اسیر كنیم. خود عراقیها به سقوط 63 فروند هواپیما اعتراف كردند؛ لذا میخواهم بگویم كارهای بزرگی توسط دانشگاهیان، سپاهیان، بسیجیان و ارتشیها انجام شد.
* ایسنا: دومین عامل پیروزی را در چه میدانید؟
- روحانی: فداكاری رزمندگان بسیج افتخارات بزرگی را برای ما در 8 سال جنگ آفرید. این همه فداكاری و عبورها از میدان مین كار معمولی نبود. اگر فداكاریهای آنها نبود، پیروزی امكان نداشت. رزمندگان ما میدانستند صددرصد شهید میشوند اما با افتخار میرفتند و حتی بین آنها نوعی مسابقه بود. نكته سوم نیز صدای واحدی بود كه در كشور وجود داشت، هم در جبهه و هم در پشت جبهه همه كمك میكردند و اگر این سه عامل نبود ما نمیتوانستیم در برابر یك دنیا بایستیم.
* ایسنا: با توجه به شرایط امروز كشور به نظر شما تاكید بر كدامیك از ارزشهای دفاع مقدس میتواند راهگشا باشد؟
- روحانی: به نظر من برادریای كه در دوران جنگ وجود داشت، آن موقع همه در كنار هم بودیم كه باید به این حس برگردیم. ما دو جناح سیاسی در كشور داریم و هر جناح فكر میكند دیگری خطاها و اشكالاتی دارد، اما نباید این مساله را بزرگ كنیم. اگر این جناح اشكالی دارد طرف مقابل نباید آن را بزرگنمایی كند یا بلافاصله جناح مقابل را تبدیل كنیم به دشمن بزرگی كه گویی ضد نظام و ضدانقلاب است یا طرف مقابل جنایتكار است، به نظر من این قضاوتها صحیح و دقیق نیست و به توصیه مقام رهبری در عید فطر كه تاكید كردند فضای تهمت و دشمنی باید از سوی هر دو طرف از بین برود، باید عمل كنیم. صداوسیما هم میتواند در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ البته من از زمانی كه مقام معظم رهبری این تاكیدات را فرمودند تا امروز تغییرات لازم را در صداوسیما ندیدم، اما امیدوارم رسانه ملی و دیگر رسانهها به دستور رهبری عمل كنند و نگذاریم فضای تهمت گسترش پیدا كند و اتهام و دشمنی افزایش یابد. اگر انتقادی وجود دارد میتوانیم با هم دوستانهتر صحبت كنیم و لحن پرخاش را تغییر دهیم؛ لذا به نظر من بازگشت فضای برادری و اتحاد و عمل بر اساس اصولی كه به نفع كشور و انقلاب است و وحدت مسوولان راهگشاست. زمان جنگ همه مسوولان در كنار هم بودند، اینكه امروز برخی نهادها را در یك قسمت و نهادهای دیگر در قسمت دیگری تقسیمبندی شوند، شایسته نیست. اگر مشكلاتی با هم و یا اختلاف نظری داریم باید با دوستی و برادری حل كنیم و به نقطه صمیمیت برسیم.
به نظر من جایگاه رهبری همیشه باید در كشور ما محفوظ بماند. همچنین اگر هم انتقادی به یكی از چهرهها داریم، جایگاهها باید حفظ شود. نباید همه پلها را خراب كنیم و چهرههای تاثیرگذار را زیر سوال ببریم. جایگاه رهبری از حضرت امام آغاز میشود؛ یعنی رهبری امروز ادامه رهبری امام است؛ البته امام به غیر از مساله رهبری حق بزرگی بر گردن ما دارد. ایشان بنیانگذار نظام هستند. به ما عزت، استقلال و آزادی دادند. جایگاه ایشان باید برای همیشه برای ما محترم باشد. عدهای فكر میكنند اگر به بیت امام توهین كنند ، دیگران دور میمانند و یا فكر میكنند اگر برخی چهرههای تاثیرگذار در این انقلاب را مورد توهین قرار دهند، چهرههای دیگر سالم میمانند؛ نباید اجازه دهیم فضایی ایجاد شود كه چهرههای تاثیرگذار و موثر انقلاب و دفاع مقدس بیجهت زیر سوال بروند. اگر حرمتشكنی شروع شد، پایانی ندارد و هیچ كس سالم نمیماند. كسی فكر نكند در چند قدم میتواند حرمتشكنی كند و دیگر فراتر نرود.
او که در حاشیه نمایشگاه انجمن نجوم ایران در جمع خبرنگاران پارلمانی صحبت می کرد، در خصوص وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت: اگرعده ای که به خیابانها آمدند و اعتراض کردند ازعصبانیت بعد از انتخابات دور بودند و فکر می کردند، می دیدند که بسیاری از مخالفان و صهیونیست ها برای آنها کف زدند.
آقای لاریجانی با انتقاد از بیانیه های میر حسین موسوی گفت: "موسوی آينده خوب سياسی خود را از دست داد، او می توانست به عنوان يک فرد خوب کار کند اما امروز لحن ادبيات و بيانيه اش لحن مسعود رجوی را يافته است."
آقای لاریجانی با بيان اين که "منافقين و صهيونيست ها" حتی از خاتمی ها هم تا کنون چنين حمايت هايي نکرده بودند، گفت: "خيانت موسوی به انقلاب در سنخ خيانت [مسعود] رجوی [رهبر مجاهدین خلق] است."
به گفته او پس از انتخابات دو نوع تخلف وجود داشته داشته که يکی مربوط به امنيت ملی بوده و نوع دوم تخلفی که از سوی مجريان صورت گرفته است که نوع اول را درگیری با نظام خوانده و نوع دوم را در حد تخلف داسته است.
آقای لاریجانی همچنین مهدی کروبی، يکی دیگر از رهبران اصلاح طلبان را فردی "با صفا" خواند و گفت که با توجه به نقش و تاثیر گذاری آقای کروبی در انقلاب نباید زیاد به او سخت گرفت.
او در بخش دیگری از سخنانش از حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی انتقاد کرد و گفت: "آقای سید حسن خمینی فرد باهوش و زیرکی است ولی حمایت او از موسوی امری نیست که مخفی بماند."
او با اشاره به عدم حضور حسن خمینی هنگام حضور محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در آرامگاه آیت الله خمینی گفت: "اگر ایشان (حسن خمینی) به اصول دموکراتیک اعتقاد داشتند به رئیس جمهور احترام می گذاشتند."
آقای لاریجانی با انتقاد از بیانیه های میر حسین موسوی گفت: "موسوی آينده خوب سياسی خود را از دست داد، او می توانست به عنوان يک فرد خوب کار کند اما امروز لحن ادبيات و بيانيه اش لحن مسعود رجوی را يافته است."
آقای لاریجانی با بيان اين که "منافقين و صهيونيست ها" حتی از خاتمی ها هم تا کنون چنين حمايت هايي نکرده بودند، گفت: "خيانت موسوی به انقلاب در سنخ خيانت [مسعود] رجوی [رهبر مجاهدین خلق] است."
به گفته او پس از انتخابات دو نوع تخلف وجود داشته داشته که يکی مربوط به امنيت ملی بوده و نوع دوم تخلفی که از سوی مجريان صورت گرفته است که نوع اول را درگیری با نظام خوانده و نوع دوم را در حد تخلف داسته است.
آقای لاریجانی همچنین مهدی کروبی، يکی دیگر از رهبران اصلاح طلبان را فردی "با صفا" خواند و گفت که با توجه به نقش و تاثیر گذاری آقای کروبی در انقلاب نباید زیاد به او سخت گرفت.
او در بخش دیگری از سخنانش از حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی انتقاد کرد و گفت: "آقای سید حسن خمینی فرد باهوش و زیرکی است ولی حمایت او از موسوی امری نیست که مخفی بماند."
او با اشاره به عدم حضور حسن خمینی هنگام حضور محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در آرامگاه آیت الله خمینی گفت: "اگر ایشان (حسن خمینی) به اصول دموکراتیک اعتقاد داشتند به رئیس جمهور احترام می گذاشتند."
آینده نیوز: هومن مجد، مترجم هیات همراه خاتمی در سفر به ایالات متحده، در كتاب اخیر خود، سفر سوروس به محل اقامت خاتمی برای دیدار با وی را تایید كرده است اما توضیح بیشتری در این مورد نداده است.
به گزارش "الف"، در صفحه 207 كتاب هومن مجد با عنوان "پارادوكس ایران مدرن" منتشر شده در سال 2009، مترجم همراه هیات خاتمی در سفر به ایالات متحده به این نكته اشاره كرده است كه عده زیادی از مقامات سابق دولتی آمریكا در كنار افراد تاثیرگذاری همانند سوروس تقاضای دیدار با خاتمی را داشتهاند.
نویسنده در این صفحه تایید میكند كه سوروس و بلوم برای ملاقات به خاتمی به بوستون پرواز كردهاند. وی همچنین مینویسد كه بلوم در آنجا از خاتمی تقاضای دیدار دیگری به صورت دو نفره در جایی غیر از بوستون [آتلانتا] را داشته است اما خاتمی این دیدار را رد كرده است. مساله ای كه به گفته هومن مجد به دلیل نوع ویزای خاتمی امكان پذیر نبوده است.
در این صفحه آمده است:
او [خاتمی] نمی توانست با هیچ فردی از دولت بوش به هر نحوی دیدار كند اما ظاهرا مقامات دولتی سابق زیادی بودند كه مایل بودند او را ببینند. چهرههای تاثیرگذار بیشماری همچون جورس سوروس و ریچارد بلوم (همسر دیان فینیستین [سناتور دموكرات از نیویورك]) هم بودند كه با جت شخصی به بوستون رفتند تا در هتل خاتمی با او به صورت خصوصی ملاقات كنند.
بلوم كه به جیمی كارتر نزدیك است بار دیگر به خاتمی پیشنهاد دیدار دو جانبه با استفاده از هواپیمای جتش به دلایل تداركاتی را داد (من برای آنها ترجمه میكردم) اما خاتمی با ملاطفت رد كرد و من هم اشاره كردم كه نه تنها برنامه او پر است بلكه ویزای ویژه او فقط اجازه مسافرت به شهرهایی را میدهد كه توسط وزارت امور خارجه تایید شده است. آتلانتا در این لیست نبود.
به گزارش "الف"، در صفحه 207 كتاب هومن مجد با عنوان "پارادوكس ایران مدرن" منتشر شده در سال 2009، مترجم همراه هیات خاتمی در سفر به ایالات متحده به این نكته اشاره كرده است كه عده زیادی از مقامات سابق دولتی آمریكا در كنار افراد تاثیرگذاری همانند سوروس تقاضای دیدار با خاتمی را داشتهاند.
نویسنده در این صفحه تایید میكند كه سوروس و بلوم برای ملاقات به خاتمی به بوستون پرواز كردهاند. وی همچنین مینویسد كه بلوم در آنجا از خاتمی تقاضای دیدار دیگری به صورت دو نفره در جایی غیر از بوستون [آتلانتا] را داشته است اما خاتمی این دیدار را رد كرده است. مساله ای كه به گفته هومن مجد به دلیل نوع ویزای خاتمی امكان پذیر نبوده است.
در این صفحه آمده است:
او [خاتمی] نمی توانست با هیچ فردی از دولت بوش به هر نحوی دیدار كند اما ظاهرا مقامات دولتی سابق زیادی بودند كه مایل بودند او را ببینند. چهرههای تاثیرگذار بیشماری همچون جورس سوروس و ریچارد بلوم (همسر دیان فینیستین [سناتور دموكرات از نیویورك]) هم بودند كه با جت شخصی به بوستون رفتند تا در هتل خاتمی با او به صورت خصوصی ملاقات كنند.
بلوم كه به جیمی كارتر نزدیك است بار دیگر به خاتمی پیشنهاد دیدار دو جانبه با استفاده از هواپیمای جتش به دلایل تداركاتی را داد (من برای آنها ترجمه میكردم) اما خاتمی با ملاطفت رد كرد و من هم اشاره كردم كه نه تنها برنامه او پر است بلكه ویزای ویژه او فقط اجازه مسافرت به شهرهایی را میدهد كه توسط وزارت امور خارجه تایید شده است. آتلانتا در این لیست نبود.
دفتر برنامهریزی و تالیف کتب درسی، در اقدامی سوال برانگیز، خلیج فارس را از نقشه ایران حذف کرده است.
به گزارش «فردا» عکس پشت جلد کتاب فارسی سال اول دبستان، به نقشه ایران اختصاص یافته است. در این نقشه که تصویر سازی از ایران بر اساس اقلیم و طبیعت مناطق مختلف کشور است، نشانی از آبهای خلیج فارس نیست!
حذف آبهای خلیج فارس در حالی است که دریای عمان و دریار خزر به رنگ آبی در جنوب و شمال نقشه مذکور دیده میشود اما در قسمت مربوط به خلیج فارس بدون هیچ رنگ آمیزی که نشان دهنده پهنه آبی باشد، نوشته شده است: ایران سرسبز است. ایران آزاد است. ما ایران را دوست داریم.
این اقدام دفتر برنامهریزی و تالیف کتب درسی در حالی است که کشورهای عربی منطقه سالهای سال است که تلاش میکنند به هر نحو ممکن نام «فارس» را از روی این پهنه آبی بردارند و نام جعلی دیگری را بر روی آن بگذارند.
مشخص نیست این اقدام سوال برانگیز و حاتم بخشی به کشورهای عربی با چه توجیهی صورت گرفته است.
به گزارش «فردا» عکس پشت جلد کتاب فارسی سال اول دبستان، به نقشه ایران اختصاص یافته است. در این نقشه که تصویر سازی از ایران بر اساس اقلیم و طبیعت مناطق مختلف کشور است، نشانی از آبهای خلیج فارس نیست!
حذف آبهای خلیج فارس در حالی است که دریای عمان و دریار خزر به رنگ آبی در جنوب و شمال نقشه مذکور دیده میشود اما در قسمت مربوط به خلیج فارس بدون هیچ رنگ آمیزی که نشان دهنده پهنه آبی باشد، نوشته شده است: ایران سرسبز است. ایران آزاد است. ما ایران را دوست داریم.
این اقدام دفتر برنامهریزی و تالیف کتب درسی در حالی است که کشورهای عربی منطقه سالهای سال است که تلاش میکنند به هر نحو ممکن نام «فارس» را از روی این پهنه آبی بردارند و نام جعلی دیگری را بر روی آن بگذارند.
مشخص نیست این اقدام سوال برانگیز و حاتم بخشی به کشورهای عربی با چه توجیهی صورت گرفته است.
سند رسمی سرقت علمی یکی دیگر از وزرای کابینه کودتا، این بار: وزیر راه!
ارسال شده توسط
امید حبیب اله
در
۲:۴۳
برچسبها:
اخبار,
تحليل ها,
خارج ایران,
دانستنیها,
دستاوردهای دولت,
كودتا,
مطبوعات جهان,
واكنشها
موج سبز آزادی : روز گذشته سند رسمی سرقت علمی وزیر علوم دولت کودتا، کامران دانشجو ، اما امروز نوبت میرسد به یک سرقت علمی دیگر توسط یک وزیر دیگر کابینه کودتا و آن شخص کسی نیست جز حمید بهبهانی، وزیر راه! بر طبق این سند و با احتساب کردان و دانشجو، سومین نمونه سرقت علمی وزرای پیشین و فعلی دولت احمدینژاد به اثبات میرسد.
این رشته سرقتهای علمی در کابینه دولت کودتا گویی سری دراز دارد و معلوم نیست قصه رسواییهای دولت کودتا چه وقت میخواهد پایان یابد و دامنه تقلبها و سرقتهای علمیاش به چند وزیر رسیده است. وقتی رییس کودتا به راحتی هر واقعیتی را انکار میکند و در دروغگویی و بی صداقتی از همه سبقت گرفته است نباید توقع داشت که اعضای کابینه اش آدمهایی بهتر از علی کردان و کامران دانشجو باشند.
بعد از رو شدن دست کامران دانشجو توسط مجله علمی و معتبر نیچر، اینک نوبت دزدی علمی آقای حمید بهبهانی وزیر راه کابینه کودتا بود که توسط نشریه فرانسوی لیبراسیون رونمایی شده است. طبق خبر این نشریه، یک دانشمند ایرانی به استاد دانشگاهی به نام «کریستف کلارمونت» که رییس موسسه تحقیقاتی آکادمی ناوال نیز هست ایمیل زده و در آن نشان داده که چگونه آقای بهبهانی قسمتهایی از مقالههای «کریستف کلارمونت» و همکاران چینی و یک همکار کانادیی او به نام «جری فوربز» را بدون ذکر منبع کاملا کپی برداری کرده است. لازم به توضیح است که مقالههای یاد شده در سالهای 2002و2003 و 2004 منتشر شدهاند.جناب حمید بهبهانی همراه با دو نفر ایرانی دیگر به نامهای حسن زیاری و محمد خبیری قسمتهایی از مقالههای محققان نامبرده را کپیبرداری کرده و مقالهای به نام خود در سال 2006 و در مجلهای لیتوانیایی متعلق به «دانشگاه فنی ویلنیوس» منتشر کرده است
قسمتهایی که در دو نسخه اصلی و تقلبی مقاله در زیر با رنگ دیگری برجسته شده است، کپیبرداریهای جناب آقای بهبهانی از آثار علمی دیگران بدون ذکر مرجع را به خوبی نشان می دهد. موج سبز آزادی تنها دو نمونه از سرقت علمی وزیر راه را جهت آگاهی مخاطبان در پی میآورد. علاقمندان به مشاهده کلیه موارد تخلف و تقلب در این مقاله میتوانند به اینجا مراجعه کنند
اصل مقاله:
مقاله جعلی و کپی برداری شده بهبهانی:
اصل مقاله:
کپی برداری بهبهانی:
نباید از قلم انداخت که جناب بهبهانی پس از این تقلبها و سرقتهای علمی که تنها یک موردش در یک دانشگاه غیرایرانی کافیست تا طرف را برای همیشه از اعتبار علمی ساقط کند، به منصب استادی دانشگاه دانشگاه علم و صنعت رسید و استاد راهنمای پایاننامه دکتری رئیس دولت کودتا، محمود احمدینژاد نیز بوده است. احمد شیرزاد نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، پیش از این در جایی نقل کرده بود که آقای بهبهانی جلسه پایان نامه احمدی نژاد را بدون حضور ایشان و با صلواتی به پایان می رسانند.
البته شاگرد هم این محبت استاد را فراموش نکرده و سمت وزارت راه کابینه کودتا را به استاد گرانقدر خود هبه میکنند! سوالی که در این مورد به ذهن هر کسی ممکن است خطور کند این است که در جایی که استاد راهنما در کار علمی خود شرط صداقت را رعایت نمیکند، چگونه میتوان مطمئن بود دانشجویی که زیر دست او تربیت میشود به چنین مشکلی مبتلا نشود و مدرک تحصیلیاش دچار ابهام نباشد؟
قصه آمار و ارقام و اطلاعات غلط آقای بهبهانی البته سر دراز دارد و صرفا به آثار علمی (!) ایشان ختم نمیشود. خبرنگاران شاید بهتر از هر صنف دیگری با این نکته همدلی داشته باشند چرا که تاکنون بارها به دلیل تکذیب اطلاعات و آمار غلط و دروغین توسط بهبهانی، خبرنگاران با او درگیر شدهاند. به گفته برخی خبرنگاران به تکذیب آار غلط توسط بهبهانی و تصحیح آن از سوی خبرنگاران، وی آنان را به خطگیری از احمد خرم وزیر راه دولت خاتمی متهم میکرد. داستان دروغگوییهای آقای بهبهانی البته تنها به فعالیتهای آکادمیک و دادن اطلاعات غلط به خبرنگاران خلاصه نمیشود.
ایشان از سوی همکاران نزدیک خودشان نیز بارها به دروغگویی متهم شدهاند. یک نمونه بسیار جدیدش هم مصاحبه دیروز ایلخانی، رئیس برکنار شده سازمان هواپیمایی کشوری با خبرگزاری مهر بود که صراحتا در آن مصاحبه گفته بود: "بهبهانی به راحتی دروغ میگوید". محمود احمدینژاد صرف بده بستانهای شاگرد- استادی، کسی که چنین در زندگی آکادمیک و اجتماعی- سیاسی خود بیکفایت و بیصداقت را به وزارت راه گماشته و تاوان این انتصاب غیرمدبرانه را قربانیان بیگناه سوانح زمینی و هوایی میدهند، نه جناب رئیسجمهور و وزرای بی لیاقتشان که ذرهای قدر و قیمت جان آدمی را نفهمیدهاند
این رشته سرقتهای علمی در کابینه دولت کودتا گویی سری دراز دارد و معلوم نیست قصه رسواییهای دولت کودتا چه وقت میخواهد پایان یابد و دامنه تقلبها و سرقتهای علمیاش به چند وزیر رسیده است. وقتی رییس کودتا به راحتی هر واقعیتی را انکار میکند و در دروغگویی و بی صداقتی از همه سبقت گرفته است نباید توقع داشت که اعضای کابینه اش آدمهایی بهتر از علی کردان و کامران دانشجو باشند.
بعد از رو شدن دست کامران دانشجو توسط مجله علمی و معتبر نیچر، اینک نوبت دزدی علمی آقای حمید بهبهانی وزیر راه کابینه کودتا بود که توسط نشریه فرانسوی لیبراسیون رونمایی شده است. طبق خبر این نشریه، یک دانشمند ایرانی به استاد دانشگاهی به نام «کریستف کلارمونت» که رییس موسسه تحقیقاتی آکادمی ناوال نیز هست ایمیل زده و در آن نشان داده که چگونه آقای بهبهانی قسمتهایی از مقالههای «کریستف کلارمونت» و همکاران چینی و یک همکار کانادیی او به نام «جری فوربز» را بدون ذکر منبع کاملا کپی برداری کرده است. لازم به توضیح است که مقالههای یاد شده در سالهای 2002و2003 و 2004 منتشر شدهاند.جناب حمید بهبهانی همراه با دو نفر ایرانی دیگر به نامهای حسن زیاری و محمد خبیری قسمتهایی از مقالههای محققان نامبرده را کپیبرداری کرده و مقالهای به نام خود در سال 2006 و در مجلهای لیتوانیایی متعلق به «دانشگاه فنی ویلنیوس» منتشر کرده است
قسمتهایی که در دو نسخه اصلی و تقلبی مقاله در زیر با رنگ دیگری برجسته شده است، کپیبرداریهای جناب آقای بهبهانی از آثار علمی دیگران بدون ذکر مرجع را به خوبی نشان می دهد. موج سبز آزادی تنها دو نمونه از سرقت علمی وزیر راه را جهت آگاهی مخاطبان در پی میآورد. علاقمندان به مشاهده کلیه موارد تخلف و تقلب در این مقاله میتوانند به اینجا مراجعه کنند
اصل مقاله:
مقاله جعلی و کپی برداری شده بهبهانی:
اصل مقاله:
کپی برداری بهبهانی:
نباید از قلم انداخت که جناب بهبهانی پس از این تقلبها و سرقتهای علمی که تنها یک موردش در یک دانشگاه غیرایرانی کافیست تا طرف را برای همیشه از اعتبار علمی ساقط کند، به منصب استادی دانشگاه دانشگاه علم و صنعت رسید و استاد راهنمای پایاننامه دکتری رئیس دولت کودتا، محمود احمدینژاد نیز بوده است. احمد شیرزاد نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، پیش از این در جایی نقل کرده بود که آقای بهبهانی جلسه پایان نامه احمدی نژاد را بدون حضور ایشان و با صلواتی به پایان می رسانند.
البته شاگرد هم این محبت استاد را فراموش نکرده و سمت وزارت راه کابینه کودتا را به استاد گرانقدر خود هبه میکنند! سوالی که در این مورد به ذهن هر کسی ممکن است خطور کند این است که در جایی که استاد راهنما در کار علمی خود شرط صداقت را رعایت نمیکند، چگونه میتوان مطمئن بود دانشجویی که زیر دست او تربیت میشود به چنین مشکلی مبتلا نشود و مدرک تحصیلیاش دچار ابهام نباشد؟
قصه آمار و ارقام و اطلاعات غلط آقای بهبهانی البته سر دراز دارد و صرفا به آثار علمی (!) ایشان ختم نمیشود. خبرنگاران شاید بهتر از هر صنف دیگری با این نکته همدلی داشته باشند چرا که تاکنون بارها به دلیل تکذیب اطلاعات و آمار غلط و دروغین توسط بهبهانی، خبرنگاران با او درگیر شدهاند. به گفته برخی خبرنگاران به تکذیب آار غلط توسط بهبهانی و تصحیح آن از سوی خبرنگاران، وی آنان را به خطگیری از احمد خرم وزیر راه دولت خاتمی متهم میکرد. داستان دروغگوییهای آقای بهبهانی البته تنها به فعالیتهای آکادمیک و دادن اطلاعات غلط به خبرنگاران خلاصه نمیشود.
ایشان از سوی همکاران نزدیک خودشان نیز بارها به دروغگویی متهم شدهاند. یک نمونه بسیار جدیدش هم مصاحبه دیروز ایلخانی، رئیس برکنار شده سازمان هواپیمایی کشوری با خبرگزاری مهر بود که صراحتا در آن مصاحبه گفته بود: "بهبهانی به راحتی دروغ میگوید". محمود احمدینژاد صرف بده بستانهای شاگرد- استادی، کسی که چنین در زندگی آکادمیک و اجتماعی- سیاسی خود بیکفایت و بیصداقت را به وزارت راه گماشته و تاوان این انتصاب غیرمدبرانه را قربانیان بیگناه سوانح زمینی و هوایی میدهند، نه جناب رئیسجمهور و وزرای بی لیاقتشان که ذرهای قدر و قیمت جان آدمی را نفهمیدهاند
آیدا قجر
چندی پیش در خبرها خواندیم که صد و بیست تن از اساتید دانشگاهها خواستار
بررسی سلامت روانی مسئولان کشور شدند.
در ماههای گذشته نیز مقالاتی درباره ی تحلیل سلامت روانی رئیس جمهور منتشر شد.
رئیس جمهور ایران در آغاز کارش مدعی شد هنگام سخنرانی در سازمان ملل
هاله ای از نور او را فرا گرفته و چشمهای همه به او خیره مانده است.
بعدها او این ادعا را تکذیب کرد، درحالیکه فیلم این اظهارات در اینترنت به
راحتی قابل دستیابی و مشاهده بود و هست.
اما شگفتی سازی رئیس جمهور به اینجا ختم نشد؛ او مدعی شد کودکی در
آشپزخانه ی خانه اش انرژی هسته ای تولید میکند و یا کودک پنج ساله ی
دیگری به او مشورت می دهد و یا دانش آموز نه ساله ای به مدت بیست دقیقه
در مورد طرح ترافیک با او گفتگو کرده است.
احمدی نژاد دو وزیرش را در آخرین ساعت های پایان کار دولت نهم عزل کرد و
وقتی دید کابینه اش از تعداد قانونی لازم تهی می شود یک عزل را پس گرفت و
سرانجام در ادبیاتی منحصر به فرد یکی از وزیرانش را در خوبی و جذابیت به
"هلو" تشبیه کرد.
حسین باستانی روزنامه نگار مقیم پاریس نخستین کسی بود که "فرضیه عدم
تعادل روانی" را در رسانه ها مطرح کرد و پرسید:
"آیا احمدی نژاد نمی توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای
تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت
انداختن کابینه است؟ لابد می توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن
دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.
يا در جائی دیگر در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84 ، احمدی نژاد هنگام
تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 بر اثر حادثه تصادف فوت
کرده است. ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس جمهور دوباره
اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام های مملکتی به او
تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس جمهور" شرکت کردند و خود محمود
احمدی نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت. آیا ممکن است پدر او
دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست جمهوری خود، از فوت دو
نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمدی نژاد
چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس جمهور در مورد موفقیت های دولت خود
دروغ می گوید، می توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ
گفتن در مورد مرگ پدر هم منفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟
پس از حسین باستانی، یک مشاور روان شناسی و عضو سابق هیات علمی دانشگاه
شهید بهشتی این هشدار را جدی تر مطرح کرد. "نسترن ادیب راد" گفت:
"توهم، هذيان گويي، پندار بافي و خودبزرگ بيني ارتباط ايشان با امام زمان
که به تازگي به سطح ارتباط با خدا رسیده است. برای مثال در جایی می گوید
در امریکا دانش آموزان امریکایی می گفتند اینجا نمی گذارند ما صدای شما
را بشنویم. این دانش آموزان به من شماره تلفن هایشان را دادند و گفتند
شما زنگ بزنید، ما صدایتان را پشت بلند گوی مدرسه می گذاریم تا همه
بفهمند شما چه می گویید. در ادامه همان سفربه جزيره بالي وارد شديم.در
اين ميان تعداد زیادی از دانشجویان هندو به دیدار ما آمدند. آنها فریاد
می زدند احمدی نژاد ما عاشق تو هستیم. این وضعیت را ما یک ماه بعد در
کشور چین هم داشتیم. و... نظر به اینکه تمام نشانه ها و مصادیق اختلال
شخصیت در احمدی نژاد بارز است این پرسش ها مطرح می شود که تنفیذ کننده
چنین فردی آیا سلامت روانی دارد؟ حامیان و طرفداران او در دستگاههای
نظامی و مدیریتی کشور چطور؟"
و سرانجام فاطمه حقیقت جو نماینده ی سابق مجلس شورای اسلامی نیز نسبت به
وجود مشکلات روانی- جنسی در شخصیت احمدی نژاد هشدار داد و با اشاره به
کاربرد لفظ هلو و خوردن آن توسط محمود احمدی نژاد درتوصیف دکترلنکرانی
وزیر بهداشت با توجه به ویژگی هایی که به کاربردن این کلمه در فرهنگ عامه
دارد گفت: "من به عنوان یک روانشناس معتقدم که آقای احمدی نژاد از
مشخصات یک بیمار روانی برخورداراست. اصلا ادم سالمی نیست. کارهای او را
ما طی چهارسال گذشته دیده ایم. ایشان فرافکنی هم می کند. یعنی آنچه
درضمیرش می گذرد را بیان می کند. معلوم است که خود ایشان هم به لحاظ جنسی
دچار مشکلاتی است که از واژه هلو که مفهوم جنسی دارد استفاده می کند. این
نشان می دهد که وی بیمار است."
این اولین باریست که منتقدان یک رئیس جمهور به جای تحلیل و نقد سیاسی او
به تحلیل و نقد روانی او می پردازند و به دور از شوخی و تمسخر نگران
سلامت روانی و تاثیر آن بر اداره ی کشورند.اگرچه تشکیک بر سالم بودن روان رئیس جمهور یک پدیده ی تاریخی و در نوع خود جالب توجه رسانه هاست اما این پدیده میتواند به یک فاجعه ی تاریخی تبدیل شود.آیا اگر چنین تحلیلی صحیح و چنان نگرانی هایی به جا باشد و تصمیمات رئیس دولت جان و عاطفه و زندگی مردم را به بازی بگیرد بازهم باید به چشم یک پدیده ی تاریخی و یا یک سوژه ی مطبوعاتی به آن نگاه کرد؟
راستی برای جلوگیری از بروز یک فاجعه ی احتمالی غیرقابل جبران چه باید کرد؟
چندی پیش در خبرها خواندیم که صد و بیست تن از اساتید دانشگاهها خواستار
بررسی سلامت روانی مسئولان کشور شدند.
در ماههای گذشته نیز مقالاتی درباره ی تحلیل سلامت روانی رئیس جمهور منتشر شد.
رئیس جمهور ایران در آغاز کارش مدعی شد هنگام سخنرانی در سازمان ملل
هاله ای از نور او را فرا گرفته و چشمهای همه به او خیره مانده است.
بعدها او این ادعا را تکذیب کرد، درحالیکه فیلم این اظهارات در اینترنت به
راحتی قابل دستیابی و مشاهده بود و هست.
اما شگفتی سازی رئیس جمهور به اینجا ختم نشد؛ او مدعی شد کودکی در
آشپزخانه ی خانه اش انرژی هسته ای تولید میکند و یا کودک پنج ساله ی
دیگری به او مشورت می دهد و یا دانش آموز نه ساله ای به مدت بیست دقیقه
در مورد طرح ترافیک با او گفتگو کرده است.
احمدی نژاد دو وزیرش را در آخرین ساعت های پایان کار دولت نهم عزل کرد و
وقتی دید کابینه اش از تعداد قانونی لازم تهی می شود یک عزل را پس گرفت و
سرانجام در ادبیاتی منحصر به فرد یکی از وزیرانش را در خوبی و جذابیت به
"هلو" تشبیه کرد.
حسین باستانی روزنامه نگار مقیم پاریس نخستین کسی بود که "فرضیه عدم
تعادل روانی" را در رسانه ها مطرح کرد و پرسید:
"آیا احمدی نژاد نمی توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای
تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت
انداختن کابینه است؟ لابد می توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن
دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.
يا در جائی دیگر در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84 ، احمدی نژاد هنگام
تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 بر اثر حادثه تصادف فوت
کرده است. ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس جمهور دوباره
اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام های مملکتی به او
تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس جمهور" شرکت کردند و خود محمود
احمدی نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت. آیا ممکن است پدر او
دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست جمهوری خود، از فوت دو
نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمدی نژاد
چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس جمهور در مورد موفقیت های دولت خود
دروغ می گوید، می توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ
گفتن در مورد مرگ پدر هم منفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟
پس از حسین باستانی، یک مشاور روان شناسی و عضو سابق هیات علمی دانشگاه
شهید بهشتی این هشدار را جدی تر مطرح کرد. "نسترن ادیب راد" گفت:
"توهم، هذيان گويي، پندار بافي و خودبزرگ بيني ارتباط ايشان با امام زمان
که به تازگي به سطح ارتباط با خدا رسیده است. برای مثال در جایی می گوید
در امریکا دانش آموزان امریکایی می گفتند اینجا نمی گذارند ما صدای شما
را بشنویم. این دانش آموزان به من شماره تلفن هایشان را دادند و گفتند
شما زنگ بزنید، ما صدایتان را پشت بلند گوی مدرسه می گذاریم تا همه
بفهمند شما چه می گویید. در ادامه همان سفربه جزيره بالي وارد شديم.در
اين ميان تعداد زیادی از دانشجویان هندو به دیدار ما آمدند. آنها فریاد
می زدند احمدی نژاد ما عاشق تو هستیم. این وضعیت را ما یک ماه بعد در
کشور چین هم داشتیم. و... نظر به اینکه تمام نشانه ها و مصادیق اختلال
شخصیت در احمدی نژاد بارز است این پرسش ها مطرح می شود که تنفیذ کننده
چنین فردی آیا سلامت روانی دارد؟ حامیان و طرفداران او در دستگاههای
نظامی و مدیریتی کشور چطور؟"
و سرانجام فاطمه حقیقت جو نماینده ی سابق مجلس شورای اسلامی نیز نسبت به
وجود مشکلات روانی- جنسی در شخصیت احمدی نژاد هشدار داد و با اشاره به
کاربرد لفظ هلو و خوردن آن توسط محمود احمدی نژاد درتوصیف دکترلنکرانی
وزیر بهداشت با توجه به ویژگی هایی که به کاربردن این کلمه در فرهنگ عامه
دارد گفت: "من به عنوان یک روانشناس معتقدم که آقای احمدی نژاد از
مشخصات یک بیمار روانی برخورداراست. اصلا ادم سالمی نیست. کارهای او را
ما طی چهارسال گذشته دیده ایم. ایشان فرافکنی هم می کند. یعنی آنچه
درضمیرش می گذرد را بیان می کند. معلوم است که خود ایشان هم به لحاظ جنسی
دچار مشکلاتی است که از واژه هلو که مفهوم جنسی دارد استفاده می کند. این
نشان می دهد که وی بیمار است."
این اولین باریست که منتقدان یک رئیس جمهور به جای تحلیل و نقد سیاسی او
به تحلیل و نقد روانی او می پردازند و به دور از شوخی و تمسخر نگران
سلامت روانی و تاثیر آن بر اداره ی کشورند.اگرچه تشکیک بر سالم بودن روان رئیس جمهور یک پدیده ی تاریخی و در نوع خود جالب توجه رسانه هاست اما این پدیده میتواند به یک فاجعه ی تاریخی تبدیل شود.آیا اگر چنین تحلیلی صحیح و چنان نگرانی هایی به جا باشد و تصمیمات رئیس دولت جان و عاطفه و زندگی مردم را به بازی بگیرد بازهم باید به چشم یک پدیده ی تاریخی و یا یک سوژه ی مطبوعاتی به آن نگاه کرد؟
راستی برای جلوگیری از بروز یک فاجعه ی احتمالی غیرقابل جبران چه باید کرد؟
اشتراک در:
پستها (Atom)
سایر اخبار را در اینجا بخوانید
-
▼
2009
(519)
-
▼
سپتامبر
(181)
- شعارهای ضد دولتی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز
- دانشجویان دانشگاه شریف در اعتراض به حضور کامران دا...
- پایان تظاهرات ضد حکومتی دانشجویان دانشگاه تهران با...
- بيانيه شماره ۱۳ ميرحسين موسوی: خشونت چارهساز نيست!
- آقای رئیس، این بار به جای پاسخ بیندیش!
- جلسات فيلترينگ با حضور دادستان جديد
- خانواده روحالامینی عنوان شهید را قبول نکردند
- فرهنگنامه سبز (۵۸) دانشجو
- تغییر در کتاب های درسی
- ادعای ایرنا درباره حضور دو قاضی در ورزشگاه
- افشای نقش موثر فرمانده بسيج در سرکوبهای خيابانی اخ...
- شهریاری: تسویه حسابهای انتخاباتی به عزل مدیران مد...
- روحانی:70درصد فیلم هستهای دروغ بود
- جواد لاریجانی:'خيانت موسوی به انقلاب در سنخ خيانت ...
- سوروس نتوانست باخاتمی دیداركند
- نقشهای که خلیج فارس ندارد! حاتمبخشی آموزش و پرور...
- سند رسمی سرقت علمی یکی دیگر از وزرای کابینه کودتا،...
- از هاله تا هلو!
- لیست اسامی بازداشت شده گان راهپیمای روز قدس " جمعه...
- از فاشیسم تا سادیسم، کهریزک بازتولید نوین جمهوری سالو
- نگرانی بان کیمون از نقض حقوق بشر در ایران
- زمزمه های نارضایتی در میان بازاریان تهران
- نامه اعتراضی اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به ر...
- نامه شبنم مددزاده از قرنطینه زندان اوین (بند متادون)
- وقوع 139فقره تصادف درشبانه روز گذشته در جاده هاي پ...
- احضار 2 دانشجوی شیراز به دادگاه انقلاب و کمیته انض...
- ممنوعیت از تحصیل 45 دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان
- کشته و زخمی شدن سه نفر در تصادف با تانک در همدان!
- محکومیت علوی دانشجوی دانشگاه آزاد ارومیه به دو ترم...
- شباهنگام رو به روی زندان اوين قدم بزنيد: زندگی آن ...
- زن جوان متاهل، قربانی آزار و تجاوز جنسی
- اعتراض دفتر تحکیم وحدت، به احکام زندان صادر شده بر...
- نامه آیت الله طاهری به آیت الله منتظری؛ آثاراین جن...
- سید علی خامنه ای در نیویورک است، خبرنگاران ۲۰:۳۰ ک...
- بیانیه انجمن اسلامی علوم وفنون بابل پیرامون احکام ...
- تبدیل ترم به فصل تحصیلی در دانشگاهها
- بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر پیرامون آغاز ...
- تائید حکم تبعید یک فعال صنفی معلم
- دستور له کردن
- احمدی نژاد در نيويورک: دولت مقصر کشته شدگان پس از ...
- «رونویسی» وزیرعلوم از یک مقاله علمی
- شیوا نظرآهاری دقایقی پیش پس از تحمل سه ماه زندان ا...
- پاسخ آيت الله العظمى منتظرى به نامه آقاى مهندس مي...
- «مردودی علمی» رتبه های ممتاز جایگزین «ستاره دار» شد
- اعتراف مهم سردار جعفری: ورود سپاه به سیاست در اجرا...
- منابع غربی:تنها آواكس ایران سقوط كرد
- چين به ايران بنزين می دهد
- با رژيم ايران چه بايد کرد؟
- افشای فشارهای پنهان به رئیس قوه قضائیه درباره دادگ...
- جزئیات تازه از حمله سپاه و ارتش به سه هواپیمای جا...
- انتقال شبنم مددزاده به بند نگهداری مجرمين خطرناک
- پاسخ سیدمحمد خاتمی به ادعای کذب کیهان و رسانه های ...
- نامه احمد توکلی و چشم اسفنديار جنبش سبز، شايا شهوق
- رضایی:موسوی وكروبی با رهبری تعاملكنند
- مادر نازنین سهراب! شهدای گمنام جنبش را مانند سهراب...
- هاشمی رفسنجانی خواستار برخورد با عوامل انتشار اعتر...
- حسين شريعتمداری: مقصود آقا، عدم انتشار اتهامات اثب...
- آذر منصوری معاون سیاسی جبهه مشارکت بازداشت شد!
- آمار غیر رسمی از بازداشت شدگان روز قدس: بازداشت دس...
- شبکه اينترنت در ايران همچنان مختل است
- کمپين مبارزه با جنايت عليه بشريت در ايران در مقابل...
- جنبش سبز و چگونه رهبری کردن
- خبرگزاری دولت و اجتهاد عیله نص مواضع رهبری
- قرار است ميزگرد تلويزیونی حجاريان، عطريانفر و شريع...
- خشنامه "خیلی محرمانه" سپاه به وزارت بهداشت: بیمارس...
- "رزرو هتل محمود احمدینژاد و همراهانش لغو شد" دروغ...
- معرفی جزوه آموزشی "کاربرد کنش خشونت پرهیز"
- فرهنگنامه سبز (52) گزارشگر
- آیت الله خامنه ای هلال ماه را رویت کرد، بقیه مراجع...
- واکنش ايرنا نسبت به اظهارات اخير محمد نوری زاد: آق...
- بازداشت گسترده سبزپوشان مشهدی در روز قدس
- مصاحبه رادیوفردا با محمد نوریزاد "ساکت نمینشینیم...
- حاکمیت دروغ در ایران در روز قدس سقوط کرد
- فردا، هاشمی با مردم در برابر دولتی غاصب
- احمد حسینی،مسئول شاخه گیلان مجاهدین انقلاب اسلامی ...
- آیت الله منتظری به دلیل محدودیت های بوجود آمده نما...
- نامه فرزندان هاشمی رفسنجانی به لاریجانی: به همه شا...
- شرح جزئیات تازهای از بازداشت عاطفه امام و فشارهای...
- سایت های فیس بوک و توییتر و یوتیوب را بدون فیلتر ب...
- سایت های فیس بوک و توییتر و یوتیوب را بدون فیلتر ب...
- چرا فکر می کنید احمدی نژاد دروغ میگوید؟
- برنامهریزی برای دستگیری کروبی و موسوی، پس از راهپ...
- آخرین فیلم های رسیده از راهپیمایی سبز روز قدس "26/...
- برخورد بين طرفداران دولت و معترضان در تظاهرات روز قدس
- روزنامه کیهان از اخراج محمد نوری زاد از انجمن قلم ...
- جلسه مشترک ” کانون صنفی معلمان ایران ” و ” سازمان ...
- بازداشت مهدی محمودیان و سید مهدی موسوی نژاد
- مهر تائیدی دیگر بر رذالت غاصبان ایران "محمد حسن (آ...
- تحلیل برنامه کودتاچیان برای روز قدس! ( بسیار مهم)
- اسامی و مشخصات ۷۲ شهيد جنبش سبز
- اسامی و مشخصات ۷۲ شهيد جنبش سبز
- صحنه تكاندهنده سيلي زدن يك پاسدار به جانبازي كه پ...
- این شعارها را دوست ندارم
- خبر فوری- فرزند میردامادی دقایقی پیش دستگیر شد
- بیانیه آیت الله العظمی صانعی در خصوص روز جهانی قدس
- سالپنجیت
- موسوی، خاتمی و كروبی در راهپیمایی روز قدس
- دعوت حزب اعتماد ملی از مردم برای شرکت در راهپیمایی...
- دولت کودتا میخواهد بودجه مصوب مجلس را هم دور بزند
- دفتر سیاسی خامنهای در سپاه: سروش «مرتد» است
-
▼
سپتامبر
(181)